برنامه ششم نیز قرار است بهصورت جامع تدوین شود. به قول دکتر عظیمی در زمان تهیه برنامه چهارم «اگر قرار باشد این برنامه نیز جامع باشد، تمام زحمات هدر خواهد رفت». شنیدهام که برنامه ششم با تأکید بر موضوعات خاص خواهد بود. اگر تأکید بر همین موضوعات خاص، به معنی موضوعات اولویتدار برای توسعه کشور باشد و از روشهای برنامهریزی هستهای نیز استفاده کنیم، میتوانیم روند توسعه کشور را تقویت کنیم
خبراقتصادی - ایران بعد از جنگ جهانی دوم، بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیک و شرایط جهانی بهصورت تبعی و بهسرعت پذیرای برنامهریزی توسعه میشود، اما این ورود بدون تحقیقات و شناخت لازم و کافی آغاز میشود، به طوری که سازمان متولی تهیه برنامه سالها بعد از تدوین برنامه شکل میگیرد. در نبود سازمانی برای مطالعه روی تهیه برنامه، در ابتدا خارجیان به برنامهریزی ایران کمک میکنند ولی بعد از کودتای 28 مرداد 1332، مدیریت برنامهریزی توسعه را برعهده میگیرند.
این عامل سوای مشکلات سیاسی باعث میشود تا فلسفه و مفاهیم علمی، فنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برنامهریزی توسعه در ایران بهدرستی تعریفنشده و پا نگیرد، بهطوری که آثار آن برای همیشه باقی مانده است.در رابطه با برنامهریزی در اقتصاد ایران، علل موفقیت یا عدم موفقیت آن و همچنین نظام برنامهریزی هستههای خط دهنده و جامع با خسرو نورمحمدی، محقق اقتصاد و برنامهریزی توسعه گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید. وی معتقد است، برنامهریزی جامع قابلیت اجرایی ندارد و اهداف آن نهتنها هیچگاه محقق نشده و نخواهد شد بلکه لطماتی به کشور وارد میکند، از جمله اینکه برنامههای جامع عملاخلاقیت و نوآوری را در جامعه حذف میکنند.
ابتدا بهتر است این سؤال را مطرح کنیم که برنامهریزی در کشور ما بر چه اساس و الگویی شکل گرفته است؟برنامهریزی در ایران با دو خواسته اساسی شکل میگیرد: هدایت پول نفت برای عمران و توسعه کشور و ایجاد سازمانی موقت به نام سازمان برنامه برای تحقق عمران و توسعه کشور طی دورهای گذرا و موقت.لازم است که بدانیم طراحان اولیه برنامهریزی در ایران، برنامهریزی برای عمران و توسعه را بهدرستی، امری موقتی میدانستند که میتواند ایران را طی چند برنامه به توسعه یا همان عمران که در آن زمان مصطلح بود، برساند. خارجیان در طراحی برنامههای اول و دوم تأثیرگذارند ولی به دلیل حضور مؤثر نیروهای داخلی، برنامه تلفیقی از منفعت داخلی و خارجی است.برنامهها ضعیف و بدون الگوی مشخصی هستند و صرفاشامل تعدادی پروژه میباشند. ولی چون سازوکار مشخصی برای اجرای پروژهها دارند، بههرحال قابلیت اجرایی داشتند و اگر کاهش درآمدهای نفتی نبود موفق بودند. در این شرایط کودتای 28 مرداد 1332 اتفاق میافتد و منافع و اهداف خارجیان بر برنامههای سوم و چهارم اولویت مییابد. عامل خارجی در ترکیب با عدم شناخت آنان از جامعه ایران، ضعف علمی داخلی، مسائل داخلی، نظام پادشاهی و ... باعث ایجاد نظامی ناقص از برنامهریزی میشود. لذا برنامههای سوم و چهارم بیشتر با اتکای بر ضوابط فنی و سرمایهگذاری فیزیکی پیش میرود و تکنیک بر محتوا غالب میشود. این برنامهها هرچند با الگوی برنامهریزی هستههای خط دهنده طراحی میشوند، ولی به دلیل وارداتی بودن و نبود مراکز تحقیقات برنامهریزی داخلی که این برنامهها را به لحاظ ماهیتی و نیز فنی بررسی کرده و بشناسد، نظام برنامهریزی ایران را دچار اشکالات و انحرافاتی میکند. بخش عمده این انحرافات از جمله: 1- موفقیتهای رشد اقتصادی برنامه در شرایط عدم شناخت کافی ضعف و قوت آن ضمن انحراف برنامهریزی در ایران، درساختار سیاسی شاهنشاهی و بخشهایی از جامعه نیز به ایجادتوهم قدرت میانجامد. توهمی که حتی سهم پشتیبانی خارجیان وسازمان برنامهریزی درموفقیتها رانمیبیند و تصوری شکل میگیرد که برنامه را در ایران عمدتاًمیتوان باپول (بودجه) وفرمان (قوانین و مقررات و مدیریت اجرایی)به نتیجه رساند. 2- یکپارچگی نظام برنامهریزی از بین میرود3- الگوی توسعه و عمران کمرنگ میشود وفکر میکنیم، بودجه بر برنامه اولویت دارد. ما در وضعیتی قرار میگیریم که هنوز برنامهریزی در نظر بسیاری، عبارت است از روشهایی برای تخصیص و صرف منابع و هر زمان فضا آماده میشود مجدداسراغ سرمایههای فیزیکی و ساخت راه، ابنیه، پالایشگاه، سد و امثال آن میرویم. برای مثال به رغم آنکه نام همه برنامههای قبل از انقلاب عمرانی و بعدازانقلاب توسعه است،همه نیزبایکدیگرمتفاوت هستند و تعریف مشترکی از عمران و توسعه درهمه آنها وجود ندارد.4- اجرای برنامههای جامع، جایگزین برنامههای هستهای و خطدهنده واستراتژی توسعه وانحراف سازمان ازاهداف اولیه تشکیل خودمیشود.5- تصور میشود برنامهریزی یعنی تعیین و تکلیف کردن برای دیگران.بههرحال باید اظهار داشت حضور خارجیان در ترکیب با ضعف علمی و تحقیقاتی ما ایرانیان و ساختار سیاسی غیرمشارکتی شاه، تصوری غیرعلمی و غیرواقعبینانه از برنامهریزی ایجاد میکند.
نظام برنامهریزی جامع و نحوه شکلگیری آن را توضیح دهید؟در ابتدا لازم است توضیح کوتاهی درمورد انواع برنامهریزی و علل پیدایش برنامهریزی هستهای ارائه کنم. کشورهای درحالتوسعه جهان حسب شرایط خود از جمله سطح توسعه، میزان آمار و اطلاعات دقیق، میزان متخصص، میزان بودجه و... از مراحل مختلف برنامهریزی به شرح ذیل گذر میکنند: مرحله اول،مرحله برنامهریزی متکی بر پروژههای منفک است که در مراحل اولیه برنامهریزی به کار گرفته میشود و اصولاشامل تعدادی پروژه موردنیاز و غیر مرتبط با هم است. برنامههای اول و تا حدودی دوم عمرانی قبل از انقلاب مبتنی بر همین روش بودهاند. مرحله دوم، برنامهریزی تلفیقشده سرمایهگذاری بخش عمومی است که با تقویت امکانات و سیستم برنامهریزی کشورها سعی میکنند رابطهای میان پروژههای مختلف برقرار کنند تا همافزایی آنها افزایش یابد. تا حدی برنامه عمرانی دوم قبل از انقلاب در این نوع برنامهریزی قرار میگیرد.
مرحله سوم، برنامهریزی جامع است که با تقویت بیشتر امکانات برنامهریزی مانند تجربه، تخصص، توان آماری و تجزیهوتحلیل آن، اخذ تجربیات جهانی و ... کشورها در ادامه و گسترش نوع دوم برنامهریزی وارد مرحله سوم برنامهریزی، یعنی برنامه جامع میشوند. این مرحله از برنامهریزی در کشورهای درحالتوسعه با شکست مواجه شده است. در برنامهریزی جامع از دید نظری امکان بررسی تعادل کل جامعه در همه بخشها وجود دارد. ولی در عمل دچار مشکلات فراوانی میشود و عملاتحقق نمییابد. در برنامه جامع، نظیر برنامههای اخیر کشور ملاحظه میشود که تقریباهیچکدام از ارقام کمی برنامه اجرا نمیشود. انحرافات بسیار زیاد بین عملکرد و اهداف درزمینه رشد، سرمایهگذاری، تورم، اشتغال و ... وجود دارد. پس اساسابرنامه ریزی جامع قابلیت اجرایی ندارد و اهداف آن نهتنها محقق نشده بلکه لطماتی به کشور وارد میکند، از جمله اینکه برنامههای جامع عملاخلاقیت و نوآوری را در جامعه حذف میکنند. البته نهاینکه دولت نخواسته بلکه امکان اجرای برنامه جامع اساساوجود ندارد. فقط قسمت سیاستها و استراتژیهایی که جهتهای حرکت را ارائه میدهند اجرا شده است. آرتورلویز در سیلان در حین کمک به برنامه توسعه، جملهای مشهور گفته است: «برنامهای که میخواهید برای پنج سال طراحی کنید، بیست سال وقت میخواهد تا خودش تهیه شود. من نیستم خودتان تهیه کنید. در دنیا یک نمونه موفق برنامه جامع پیدا نمیکنید، جامعیت ما را گیر میاندازد». این مساله از حدود 50 سال پیش در جهان شناختهشده است. تمامی برنامههای ایران از برنامه پنجم قبل از انقلاب به بعد در این حوزه برنامهریزی قرار میگیرند. تمام برنامههای کشور ما از سال 1351 به بعد یعنی از برنامه پنجم عمرانی قبل از انقلاب به روش جامع است. به همین دلیل نیز در هیچیک از این برنامهها موفق نشدهایم. مرحله چهارم، برنامهریزی هستههای کلیدی (Core planning)یا هستههای خطدهنده است که در عکسالعمل به سه مرحله برنامهریزی فوق، مورداستفاده قرار گرفت. یعنی در ابتدا کشورهای در حال گذار از کارهای کوچک شروع کرده و به کارهای بزرگ غیرقابلاجرا رسیده بودند. این کشورها یا باید برنامهریزی را رها میکردند یا به برنامههای کوچک برمیگشتند، که هر دو غیرعملی است. پس، بهتدریج به برنامهای روی آوردند که ازلحاظ اهداف جامع بوده ولی ازلحاظ برنامهها محدود به قسمتها یا بخشها یا تنگناهای اصلی کشور هستند.استراتژیهای توسعه که توسط بسیاری از کشورهای جهان اتخاذ شد، نوعی از برنامهریزی هستههای خط دهنده است. مرحوم دکتر حسین عظیمی، بر این نوع برنامهریزی تأکید کردهاند.
یعنی نظام برنامهریزی جامع اشتباه است؟بله، ببینید در برنامهریزی جامع، سازمان برنامه مسئول همه بخشها و زیربخشها و مسائل و مشکلات جامعه میشود. یعنی سازمان برنامه با هزاران مسئله و متغیر سروکار خواهد داشت. علاوه بر آن باید قانونمندیهای روابط تأثیر و تأثر این متغیرها و مسائلی را که بالغ بر میلیونها رابطه است با هم بداند که چنین دانشی حتی در کشورهای توسعهیافته نیز وجود ندارد. ضمن اینکه در کشورهای درحال گذار دائماروابط و قانونمندیهای به دلیل تغییرات مداوم بقیه بخشها و ساختارها درهم میریزد. لذا برنامهریزان و مسئولین بهزودی متوجه میشوند که برنامهریزی جامع قابل اجرا نیست. حال یا برنامهریزی هستهای را انتخاب میکنند یا اینکه به اجرای برنامهریزی صوری جامع میپردازند یعنی به سراغ برنامهریزی متغیرهای کلان اقتصادی میروند. برنامه متغیرهای کلان، یک برنامهریزی توسعهای نیست و نمیتواند باشد، چون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نمیتواند دربرگیرد. در چنین شرایطی برنامهریزی متغیرهای کلان جذابیتهای خاص خود را دارد، چرا که مهمترین آن این است که دیگر در آن مسئول اجرای برنامه چندان مشخص نیست چرا که برنامه فاقد پروژههای مشخص برای نظارت میشود. از طرف دیگر بخشهای عمدهای از اقتصاد، همچنین بخشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به دلیل نداشتن الگوی متغیرهای کلان بههرحال به حاشیه رانده میشوند. البته درنهایت نیز همان برنامهریزی متغیرهای کلان نیز در کشورهای با برنامهریزی جامع به اهداف خود نخواهد رسید. الآن ببینید میگوییم بیش از 40 سال است که تورم ایران دو رقمی است. همچنین متخصصین حوزههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نیز متخصصین توسعه و دارای دیدگاههای اقتصادی- اجتماعی رابطه اشان با برنامهریزی و سازمان برنامه قطع میشود. در این شرایط مشکلات جامعه در تمام حوزهها شروع به افزایش خواهد کرد، چرا، چون برنامهریزی از توسعه، تمدن سازی و متخصصین فاصله میگیرد. بنابراین یک برنامهریزی متغیرهای کلان میماند که برای کل اقتصاد نیز نیست و بخشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که فاقد الگوی توسعه هستند. لذا عملابرنامهریزی جامع نیاز به خلاقیت و نوآوری نخواهد داشت. چنین سیستم برنامهریزی باعث خواهد شد تا خلاقیت و نوآوری بهطور سیستمی تولید، استفاده و شکوفا نشود. نهایتابرنامهریزی جامع از همه اهدافش عقب خواهد نشست . سیستم اداری، مراکز علمی و تحقیقاتی و غیره را در برمیگیرد و کمکم تحرک و پویایی جامعه را از نفس خواهد انداخت و درنهایت خود برنامهریزی جامع و سیستمی که ایجاد کرده مانع اصلی توسعه و تمدنسازی اسلامی ایرانی کشور خواهد شد. الان میبینیم در هر حوزهای صدها مشکل و صدها راهحل وجود دارد، بستههای اجرایی قانونی متعددی تهیه شده و بودجه نیز محدود است. یعنی برنامهریزی جامع باعث شده تا خود ضوابط قانونیاش اجازه تحول را به راحتی ندهد. حال برنامه ای که میان هزاران مسئله و انتظار گیر افتاده است، اصلاچگونه میتواند به مسئله اصلی کشور یعنی تمدن سازی یا توسعه بپردازد.
در تدوین برنامه ششم توسعه میتوان از برنامهریزی هستهای استفاده کرد؟در رابطه با برنامه ششم، قطعاباید برنامهریزی جامع را بعد از دههها عدم موفقیت، کنار بگذاریم و برای تحقق توسعه و تمدن سازی از برنامهریزی هستهای استفاده کنیم. ولی متأسفانه نمیتوان بحث برنامهریزی هستههای خط دهنده را بدون هشدارهای جدی و شاید نگرانکننده آغاز کرد. بررسی تاریخ برنامهریزی ایران نشان میدهد که برنامهریزی ایران تحت تأثیر عوامل و شرایطی به وضع موجود رسیده است. لذا صرف وجود نوع برنامه خوب و متناسب دیگر برای اقتصاد ایران راهگشا نیست. شاید از همین رو باشد که برخی متخصصین، برنامه ریزان و مدیران باتجربه، صرفابا تغییر نوع برنامهریزی موافق نیستند. بههرحال برای اجرای برنامه ششم با روش هستههای خط دهنده توسعه باید اقدامات زیر مورد توجه قرار گیرد. این اقدامات به صورت کلی ارائه میشود و جزئیات آن نیازمند بحث تفصیلی بیشتری است: برای امور جاری کشور کماکان از برنامهریزی جامع استفاده شود.معاونت توسعه یا تمدنسازی در سازمان برنامه برای استفاده از برنامهریزی هستهای ایجاد شود. ایجاد تفاهمی ملموس درزمینه توسعه، پیشرفت و تمدن سازی اسلامی ایرانی،تبدیل سازمان برنامه به دبیرخانه تهیه برنامه،دعوت از متخصصین برجسته هر حوزه در کنار متخصصین و مسئولین دولتی در قالب کمیتههای برنامهریزی هستهای،لزوم توجه به ارائه ضوابط و دستورالعملها و سیاستها به این کمیتهها و عدم دخالت دولت و سازمان در نحوه تصمیمگیری تخصصی کمیتهها و سناریوهای تدوین شده، تلاش سازمان برنامه برای ایجاد شرایط لازم جهت تحقق اهداف کمیتهها از جمله تعیین پروژههای اساسی توسعه در هر بخش، انتخاب سازمان برنامه و دولت از میان سناریوهای ارائهشده از هر کمیته، تلفیق سناریوهای ارائهشده و تهیه برنامه توسعه ششم، ازجمله اقدامات مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
تابهحال کدام برنامهها موفق بودهاند و آنچه دربرنامه پیشبینی کرده بودیم با واقعیت یکسان بوده است؟البته موفقیت و شکست یا عملکرد هر برنامه را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد. ولی از جنبه کلی باید گفت که برنامههای سوم و چهارم عمرانی قبل از انقلاب با توجه به متوسط رشد اقتصادی نزدیک 10 درصد و تورمهای حدود 3 درصد و روش آن که برنامهریزی هستهای بوده است میتوان موفقترین برنامههای کشور دانست. البته برنامه سوم توسعه بعد از انقلاب نیز در دسترسی به اهداف خود موفق بوده که علت آن تفاهم اساسی گروههای سیاسی بر برنامه است.
با این وصف برای طراحی و تحقق برنامهریزی توسعه موفق باید چه کرد؟برای طراحی و تحقق یک برنامه موفق که بتواند کشور را به توسعه برساند، الزاماتی وجود دارد. اولین موضوع مهم اینکه خود توسعه باید تعریف مشخص و قابل وثوقی از آن ارائه شود که مورد پذیرش آحاد متخصصین، مسئولین و مردم باشد. از نظر علمی و با تجربه 70 ساله برنامهریزی در ایران، این مهم بهطور صد درصد وابسته به دولت و نظام است. در این رابطه باید توجه داشت که توسعه بهشدت با تعریف تمدن و تمدنسازی نزدیک و مترادف است. لذا در اصل در برنامهریزی توسعه ما باید به دنبال برنامهریزی برای تمدن سازی باشیم. تمدن عبارت است از مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی یک جامعه که بر اساس یک اندیشه اصلی شکوفا شده باشد و این معنا با توسعه، همخوانی دارد. حال ما میخواهیم به دنبال الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یا تمدن اسلامی باشیم، پس باید مفاهیم آن نهتنها روشن، بلکه مورد وثوق عمده مسئولین، متخصصین و مردم باشد.الزام بعدی این است که با توجه به تجربه جهان و ایران، باید از روش برنامهریزی هستههای خطدهنده استفاده کنیم. برنامهریزی برای توسعه، مبتنی بر برنامهریزی هستهای است. سومین الزام این است که برنامهریزی هستهای در ایران ناشناخته است و با توجه به اتفاقات همین چند ماه اخیر، پیشبینی بنده این است که به دلیل همین عدم شناخت، احتمالامنحرف خواهد شد. لذا در فرصت محدود باقی مانده باید سریعابه دنبال شناخت روشهای دقیق این نوع برنامهریزی باشیم. چهارمین الزام این است که سازمان برنامهریزی برای طراحی، اجرا و نظارت بر برنامهریزی هستهای باید تغییر تشکیلات بدهد. یکی از راهکارها این است که معاونت توسعه یا تمدنسازی یا تمدن اسلامی در سازمان برنامه ایجاد شود و سازمان برنامه نه تهیهکننده برنامه بلکه دبیرخانه تهیه برنامه باشد. یعنی معاونت توسعهای سازمان تمام شرایط تدوین یک برنامه جامع را مهیا کند. الزام بعدی این است که نوع نگرش دولت به برنامه و سازمان برنامه میبایست تغییر یابد. چنانچه به دنبال توسعه، یا تمدنسازی اسلامی هستیم باید سازمانی علمی- اجرایی کارآمد تشکیل شود. همچنین میزان مشارکت دستگاههای اجرایی، متخصصین، مسئولین و... در تدوین، اجرا و نظارت برنامه همواره مهم بوده است. میزان دانش و تخصص انسجامیافته داخلی، یعنی تحقیقات سازمانیافته که در تشکیلات سازمان برنامه یا تشکیلات تحقیقاتی آن انجامشده باشد، اهمیت زیادی دارد.
سازمان برنامهریزی، اصلیترین سازمان متولی امر برنامهریزی بود، به نظر شماانحلال آن چه تأثیری بر اقتصاد کشور داشت؟سازمان برنامه ایران دوران مختلفی در برنامهریزی ایران ایفای نقش کرده است. در دو برنامه اول عمرانی قبل از انقلاب نقش یک سازمان مهندسی و پیمانکاری را ایفا کرد و بهرغم عدم موفقیت برنامهها به دلیل کاهش قیمت نفت در کار خود موفق بود. در برنامههای سوم و چهارم سازمان برنامه با استفاده از برنامهریزی هستهای نقش اصلی در حرکت عظیم اقتصاد ایران ایفا کرد. از برنامه پنجم عمرانی قبل از انقلاب، سازمان برنامه وارد برنامهریزی جامع شد و از همینجابرنامهریزی و سازمان برنامه نتوانست موفق شود، چون فاصلهاش با علم و متخصصین خارجی و داخلی کشور و حتی داخل خود سازمان افزایش یافت.پس سازمان یک نقش پیمانکاری و مهندسی داشت، یک نقش هدایت راهبری پروژههای اصلی کشور برای توسعه، یک نقش هدایت کل اقتصاد که اکنون ادامه دارد. یعنی بهطور عمده سازمان برنامه، سه نقش تاکنون ایفا نموده است. این سازمان در نقش اول خود یعنی نقش مهندسی و پیمانکاری موفق و زبانزد بوده است. همچنین در نقش هدایت و راهبری پروژههای اصلی توسعه کشور بالاترین عملکرد را داشته و دوران طلایی خود را مدیون این عملکرد است. ولی از زمانی که وارد دوره سوم یعنی هدایت و راهبری کل اقتصاد یعنی برنامهریزی جامع شده، هیچگاه موفق نبوده است، به انضمام اینکه در هر دوره ارتباطات خاصی داشته است. در دوره اول بیشتر با جامعه مهندسین و مدیریت ارتباط داشته که به بوتیک مهندسها هم شهرت داشته است. در دوره دوم با متخصصین داخلی در همه حوزههای تخصصی و نیز متخصصین خارجی ارتباط داشته است. یعنی ارتباط سازمان با جامعه علمی و کارشناسی زیاد بوده است و دوره سوم که سازمان ارتباط خود را بیشتر با ساختار اداری و دولتی حفظ کرده و ارتباط خود را با مهندسین و مدیران پروژهها و بهویژه کارشناسان و متخصصین رشتههای مختلف تقریبادر حد ناچیز قرار میدهد. اگر بخواهم خلاصه کنم موفقترین دوران سازمان برنامه دورانی بوده است که اقتدار علمی و تخصصی آن بالا بوده است. البته همانطور که گفتهام واقعاسازمان برنامه بهتنهایی در این موفقیت و شکست چندان مؤثر نبوده است. خلاصه اینکه سازمان برنامه طی سالیان گذشته خود سه نقش توسعهای داشته است: نقش مهندسی و پیمانکاری در برنامههای اول و دوم عمرانی قبل از انقلاب به روش پروژههای منفک (عملکرد موفق)، نقش دبیرخانهای تهیه برنامه و راهبری پروژههای اصلی توسعهای کشور در برنامههای سوم و چهارم عمرانی قبل از انقلاب به روش برنامهریزی هستههای خط دهنده (عملکردموفق)، نقش هدایت کل اقتصاد به روش برنامهریزی جامع(ناموفق) اکنون سازمان برنامه با تجربه 40 سال اخیر قطعاباید از برنامهریزی جامع برای توسعه دل بکند. سازمان برنامه یا باید به سازمان 60 سال پیش یعنی مهندسی باز گردد و مسئول اجرای پروژههای فنی شود که احتمالااین کارغیرمحتمل است یا اینکه باید به دوران اجرای پروژههای توسعهای بازگردد و مسئولیت توسعه و پیشرفت و تمدن سازی ایران اسلامی را برعهده بگیرد. این را هم بگویم که تداوم بیشازحد برنامهریزی جامع باعث شده تا خود این برنامه به سدی برای توسعه کشور تبدیل شود به گونه ای که مسئولین و مدیران کشور(اعم از سازمان برنامه و سایرین) که به این نوع برنامهریزی عادت کردهاند، بههرحال پشتیبان آن خواهند بود. باید یادمان باشد که مثلابرنامهریزی جامع در اتحاد شوروی باعث شد که عملاهر نوع خلاقیت و نوآوری در این کشور شکوفا نشود و صرفادر چند حوزه نظامی و فضایی که با آمریکا رقابت وجود داشت و عمدتاحوزههای فنی بودند با صرف سرمایه فراوان به موفقیتهایی دست یافتند و نهایتااین نوع برنامهریزی، آنقدر فاقد نوآوری در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شد که باعث فروپاشی کل کشور گردید.
درحال حاضر چه سازمانی میتواند ضمانت اجرایی برنامهها را برعهده بگیرد؟سازمان برنامه مسئول توسعه کشور است و ضمانت اجرایی برنامهها نیز به عهده آن است. فقط سازمان برنامه باید تکلیف خود را با این سه نقش مهندسی، علمی و هدایت کل اقتصاد روشن کند. سازمان برنامه اگر معاونت توسعهایجاد کند و ازروشهای اقتدار علمی و کارشناسی استفاده کند و از همه کارشناسان مبرز کشور استفاده کند، حتمامیتواند کشور را برای توسعه راه بیندازد. ولی بهطور اصولی سازمان برنامه جزئی از نظام کشور است و همانطور که تجربه 70 سال اخیر نشان میدهد تحت تأثیر مسائل سیاسی است. لذا اولانظام سیاسی کشور باید تعریف مشخص، علمی و قابلقبول همگان از توسعه ارائه کند تا بتوان بر اساس آن برنامهریزی را سامان داد. بدون وجود چنین تعریف و تفاهمی، مسیرهای قبلی احتمالا کماکان جریان خواهد داشت. در این رابطه همانطور که اشاره کردم تحقیقات مرحوم دکتر حسین عظیمی نشان میدهد که توسعه مترادف با تمدن سازی است و ما که به دنبال احیای تمدن اسلامی هستیم باید تعریف و قانونمندیهای تمدن سازی را بشناسیم و بر مبنای آن ایران را در همه عرصهها شکوفا کنیم تا تمدن اسلامی موردنظر تحقق یابد. در غیر اینصورت این موارد بهصورت شعاری باقی خواهد ماند و بخش عمدهای از جامعه درگیر مسائل و مشکلات اقتصادی-اجتماعی باقی می ماند.
روند تدوین برنامه ششم توسعه در حال حاضر چگونه است؟تا حدی که بنده اطلاع دارم، برنامه ششم نیز قرار است بهصورت جامع تدوین شود. به قول مرحوم عظیمی در زمان تهیه برنامه چهارم «اگر قرار باشد این برنامه نیز جامع باشد، تمام زحمات هدر خواهد رفت». البته خوشبختانه شنیدهام که برنامه ششم با تأکید بر موضوعات خاص خواهد بود. بههرحال عنوان چندان مهم نیست، اگر تأکید بر همین موضوعات خاص، به معنی موضوعات اولویتدار برای توسعه کشور باشد و از روشهای برنامهریزی هستهای نیز استفاده کنیم، میتوانیم روند توسعه کشور را تقویت کنیم
به نقل از روزنامه آرمان - آرزو افشارزاده