تصمیم احتمالی بانک مرکزی مبنی بر ارزانسازی قیمت ارز با الگوگرفتن از تجربه کشور روسیه از زوایای مختلف قابل بحث است؛ بهویژه اینکه باید تفاوتهای ساختاری در اقتصاد ایران با روسیه در بحران روبل را درنظر گرفت.
مسئله این است که ارزش روبل نهتنها در روسیه که در برخی کشورهای تازهاستقلالیافته شوروی سابق بهشدت افت کرده و دولتمردان روسیه را با بحران عدماعتماد سرمایهگذاران و خروج سرمایهها مواجه ساخته بود. اما در ارتباط با نوسانات ارزی، ما با پدیده ناهمخوانی و عدمکارایی مکانیسم عرضه و تقاضای ارز مواجه هستیم و باید قبول کنیم که عرضه و تقاضا قیمت را تعیین میکند و در شرایط افت عرضه ارز، بهطور طبیعی قیمت افزایش مییابد.
نکته مهم این است که میزان درآمدهای ارزی کشور به واسطه تنگناهای ناشی از تحریم علیه سیستم بانکی و بهویژه بانک مرکزی و تحریم نفت صادراتی ایران به نصف رسیده، درحالیکه تقاضا برای ارز خارجی رو به افزایش است. از سوی دیگر نباید تصور کرد که بازار ارز رسمی محدود به نظام بانکی و صرافیهاست. اگر بانک مرکزی بتواند با تقویت جانب عرضه، تقاضای واقعی و مؤثر ارز را پوشش دهد و نوسان نرخ ارز در بازار آزاد و رسمی کاهش یابد، بدیهی است که سایر منابع تقویتکننده ارز نظیر ارزهای صادراتی هم وارد بازار خواهد شد.
مسئله دیگر به تصمیم بانک مرکزی برای حذف بازار غیررسمی ارز برمیگردد که موفقیت این تصمیم بستگی دارد به اینکه بانک مرکزی ارز برای عرضه داشته باشد و دستکم با تزریق ماهانه شش تا هفت میلیارد دلار به بازار نیازهای ارزی واقعی را پاسخ دهد و از سوی دیگر ممنوعیت معاملات در بازار غیررسمی را اعمال کند. مهم تداوم سیاست عرضه دلار و سایر ارزهای جهان روا و جلب اعتماد مردم و فعالان اقتصادی است که میتواند همه را مجاب کند متناسب با نیازهای روزانه خود ارز بخرند و دیگر پدیدهای بهعنوان خرید ارز برای نیازهای آتی یا حفظ ارزش سرمایههای نقدی مطرح نباشد. در این صورت بخش زیادی از نقدینگی ریالی جذب شده و مانع از تشدید تقاضا در آینده خواهد شد و همزمان با این سیاستها باید بهنحوی سیاستهای اقتصادی منسجم و هدفمند را اجرا کرد که تقاضای سوداگرایانه در بازار جمع شود.
در جریان بحران روبل در روسیه، دولت و بانک مرکزی این کشور در کنار اقدامهای کوتاهمدت مبنی بر ممنوعیت خرید و فروش غیررسمی ارزهای خارجی، سیاستهای درست اقتصادی را اتخاذ و اجرا کرد که نتیجه آن بازگشت ثبات به اقتصاد و احیای اعتماد از دست رفته بود. باید دقت کرد که ممنوع کردن یا ایجاد محدودیت در معاملات ارزی در کوتاهمدت جواب میدهد چرا که سیاستها و اقدامهای ضربتی در ابتدا ریسک معاملات غیررسمی را افزایش میدهد ولیکن مهم این است که مردم مطمئن باشند ارزش پول و پساندازهای آنها مدام افت نمیکند و از سوی دیگر هر زمان به ارز نیاز داشتند، میتوانند با نرخ مورد انتظار آن را تهیه کنند.
یکی از مخاطرات ارزانسازی تصنعی قیمت ارز میتواند تحریک تقاضا بهویژه تقاضاهای غیرمؤثر و سوداگرایانه باشد، بنابراین دولت، مجلس و بانک مرکزی باید نسبت به این موضوع دقت کافی و لازم را داشته باشند و اینگونه نشود که کاهش قیمت ارز خارج از مکانیسم عرضه و تقاضا به تحریک تقاضا دامن بزند آن هم در شرایطی که اطمینان کافی نسبت به عرضه کافی دلار وجود ندارد که این یک خطا در سیاستهای ارزی محسوب میشود.
نکته آخر اینکه مردم دارای حق انتخاب هستند و در این سالها به واسطه افت ارزش ریال و بالارفتن نرخ تورم، تمرینهای زیادی را در زمینه تبدیل سرمایههای نقدی خویش به ارز یا سایر کالاهای دارای پتانسیل افزایش قیمت انجام دادهاند. بنابراین نمیتوان مردم را در این زمینه مقصر دانست، مهم این است که سیاستهای درست اقتصادی برای بازگرداندن اعتماد به اقتصاد اتخاذ و اجرایی شود و این سیاستها تداوم یابد.