:
كمينه:۱۸.۹۹°
بیشینه:۲۲.۷۹°
Updated in: ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۸
نقش سيستم هاي اقتصادی پويا دركارآفريني و اشتغال

ضرورتهای اقدام عملی در بهادادن‌ به‌ كارآفرينان برای حل چالش بزرگ اشتغال

يكي از اثرات قابل توجه كارآفرينان ايجاد اشتغال است مطالعاتي كه در ايالات متحده آمريكا صورت گرفته است نشان مي دهد كه از بیست ميليون شغل ايجاد شده و جديد طي سالهاي 1990 ـ 1980 بيش از 5/3 ميليون شغل ناشي از ايجاد و تامين كسب و كارهاي كارآفرينانه جديد بوده است
کد خبر: ۱۷۶۳۹
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۷

خبراقتصادی:دکتر شهرام شيركوند; در ادبيات مديريت « سيستم » را مجموعه اي از اجزاء كه به منظور نيل به هدف مشخصي با يكديگر در تعامل مي باشند تعريف نموده اند . مراد از يك " سيستم پويا " مجموعه اي از عوامل و اجزاء است كه در وضعيت بهينه و مطلوب با يكديگر همبستگي و تعامل دارند .
امروزه سازمان ها در رديف سيستم هاي زنده همانند يك ارگانيسم طبيعي مورد ارزيابي قرار مي گيرند ، به طريق اولي در صورتي كه هريك از اجزاء تشكيل دهنده يك ارگانيسم زنده دچار اختلال گردد در عملكرد ساير اعضاء نيز تاثير مستقيم خواهد داشت . 
« چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار »

يكي از مهمترين ويژگي ها ي متمايز مديران موفق در خلق و باز آفريني سازمان هاي برتر امروزي تاكيد و اهميت دادن به برقراري ارتباط هرچه مناسب تر ميان واحدهاي مختلف سازماني از پايين ترين سطح تا سطوح عالي و ارشد سازمان بيان گرديده است ، بديهي است اين امر با توجه به تعريف هم افزايي در تئوري سيستم ها بر افزايش بهره وري و عملكرد مجموعه تاثير گذار خواهد بود. 
رويكرد جديد ، پويايي سيستم را در قالب يكپارچگي و نظم ميان اجزاء و صرفنظر از درجه اهميت آنها مورد بررسي و مطالعه قرار مي دهد . 
براي روشن تر شدن مطلب چنانچه يك كارخانه توليدي را به عنوان نمونه اي سيستمي مورد ارزيابي قرار دهيم در اين سيستم هريك از افراد داراي وظايف و مسؤليت هاي متعدد و متفاوتي هستند ، بدين ترتيب كه مديران واحد هاي توليدي چگونگي فرايند توليد را نظارت مي كنند ، كارگران توليد در توليد محصول نقش آفرين هستند ، واحد فروش به امر برنامه ريزي براي فروش محصول مي پردازد به همين ترتيب ديگر واحد ها همچون ارتباط با مشتريان ، بازاريابي و پشتيباني و . . . هريك عهده داروظيفه مشخصي هستند ، هنگامي كه كليه واحدها در اين سيستم با يكديگر ارتباط مؤثر و تنگاتنگ داشته باشند از آن به عنوان يك سيستم نوآورانه ، پويا و بهره ور نام برده مي شود به عبارت ديگر هرچه ارتباطات اين سيستم از پيوستگي كمتري برخوردار باشد به همان ميزان از درجه پويايي آن كاسته خواهد شد با لطبع وجه تمايز شركت هاي پيشرو و برتر امروزي را در مقايسه با ساير رقبا مي توان در كيفيت ارتباطات اجزاء و عناصر آنها با يكديگر برشمرد.
واضح است چنانچه ارتباط اعضاء و جوارح در يك ارگانيسم به طور منظم و يكپارچه باشد سلامت آن تضمين و عملكرد آن نيز مطلوب خواهد بود و دراين مرحله سيستم به سمت كارآفريني خواهد رفت 


كار آفريني 
در تعاريف موجود مديريت ، كارآفريني مترادف ايجاد اشتغال نيست . كارآفريني در واقع فرآيند ايجاد و تاسيس كسب و كار يا سازمان جديد است ، امايكي از اثرات قابل توجه آن ايجاد اشتغال است . مطالعاتي كه در ايالات متحده آمريكا صورت گرفته است نشان مي دهد كه از بیست ميليون شغل ايجاد شده و جديد طي سالهاي 1990 ـ 1980 بيش از 5/3 ميليون شغل ناشي از ايجاد و تامين كسب و كارهاي كارآفرينانه جديد بوده است . مطالعات ديويد برچ (Birch) در اواخر دهه 1970 ميلادي نشان داده است كه بيش از 70% ازمشاغل جديد در شركت ها و سازمان هايي ايجاد مي شوند كه در مسير رشد قرار دارند . همچنين مطالعات در ايران نشان مي دهد كه در فاصله سالهاي 75 ـ 1355 هجري شمسي بيشترين ميزان اشتغال جديددر اقتصاد ايران به شكل كاركنان مستقل (خويش فرما ) بوده است. 
به هر تقدير اهميت كارآفريني از نظر ايجاد اشتغال باعث شده است تا طي دهه هاي 80 و 1990 ميلادي به تدريج وفاق عمومي در كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه ايجاد گردد ، مبني بر اينكه بحران بيكاري به جز از طريق توسعه كارآفريني ودميدن روح نوآوري در كالبد اجتماعي امكان پذير نمي باشد . به همين دليل كشورهايي نظر ايالات متحده آمريكا، كانادا، فنلاند ، هند ، مالزي، سنگاپور، استراليا و آلمان سياست ها و برنامه هاي حمايتي گسترده اي را از كارآفرينان تدوين و به مرحله اجرا گذاشته اند.
برخي مواقع ناخود آگاه كلمه «كارآفريني» و كلمه «اشتغال زايي» موارد استفاده مشابهي پيدا كرده است و كلمه كارآفريني براي مجموعه اقداماتي كه به ايجاد اشتغـال مي انجامد نيز استفاده مي شود. مثلاً به هر گونه سرمايه گذاري كه باعث ايجاد اشتغال شود يا هر گونه افزايش مهارت فني يا حرفه اي كه احتمال اشتغال به كار را افزايش دهد و براي كسي كار ايجاد كند نيز كارآفريني اطلاق مي شود . ليكن هيچ كدام از اينها كــارآفريني (Entrepreneurship) كه در نظريات توسعه مطرح شده است نمي باشد . چرا كه براساس نظريات اقتصادي و تجارب حاصله در اقتصادهاي روبه رشد « كارآفرينان » موتور محركه توسعه و رشد اقتصادي محسوب مي شوند و در نتيجه اشتغال زايي يكي از فرآورده ها و معلول هاي اين مهم مي باشد در واقع كارآفريني فراتراز شغل و حرفه است ، بلكه يك شيوه زندگي است .
همچنين عامل توليد همانند زمين، نيروي كار و سرمايه عامل سامان دهي وسازمان دهي ديگر منابع توليد است.


نوآوري وكار آفريني بجاي اشتغال زايي

بررسي ها نشان مي دهد فرآيند ايجاد شغل جديد يك جريان پوياست به همين دليل در دامنه زماني تحقيق ، تغيير و تحولات زيادي از قبيل استعفا، مرخصي ، بازنشستگي و موارد ديگر اتفاق مي افتد كه موجب سخت شدن اندازه گيري دقيق توليد مشاغل جديد خالص مي شود .
نوآوري در شركت هاي كارآفرين ( نوآوري محصول ، روش ، منابع يا بازار) ممكن است با ساير كالاها و خدمات مرتبط باشد ؛ اگر ارتباط داشته باشد اين ارتباط باعث افزايش يا كاهش تقاضا براي كالاهاي ديگر مي شود و در صورتي كه باعث افزايش يا كاهش تقاضاي كالاي ديگر نشود، درحقيقت در حكم آن است كه ارتباطي با آن كالا ندارد. چنانچه باعث كاهش تقاضا براي كالاي ديگر شود در حقيقت موجب خروج تعدادي از توليدكنندگان آن كالا از بازار خواهد شد و اين همان جابجايي مشاغل يا انتقال بيكاري به بخش هاي ديگر است .
چنانچه نوآوري دريك شركت كارآفرين باعث افزايش تقاضا براي كالاي ديگري شود و يا منجر به ايجاد تقاضاي جديدي شود ، با توجه به ثابت بودن درآمد ، مصرف كننده بايستي يا كالاي "خدمات " ديگري را از سبد كالاهاي مصرفي خود خارج سازد "يا مصرف آنها را كم كند"كه نهايتا منجر به كاهش تقاضاي كالاي ديگر و بيكاري سازندگان آن مي شود و يا ازپس انداز خود بكاهد كه آن نيز موجب كاهش سرمايه گذاري و سپس كاهش اشتغال خواهد شد . 
اگر كارآفريني را به مفهوم واقعي آن يعني " ارزش آفريني " تعريف كنيم ، كارآفرينان "ارزش آفرينان " موتور توسعه اجتماعي ، سياسي و فرهنگي نيز خواهند بود و به همين جهت آن را يك روش و شيوه زندگي تعريف كرده اندكه نه تنها با جهان بيني و ايدئولوژي اسلامي مغايرتي ندارد بلكه مي توان به قوت اظهارداشت كه اولياء و انبياء الهي همگي ارزش آفرينان بزرگي بوده اند ، لذا دولتمردان ومسئولان مي بايست بستري را براي رشد و پيشرفت و آموزش و پرورش چنين افرادي مهياسازند، به همين جهت بايد به جاي تمركز بر اشتغال و اشتغال زايي به ابتكار و نوآوري توجه كرد ، بدين وسيله بستر را براي توسعه اجتماعي ، فرهنگي و سياسي نيز آماده كرده ايم .
تا سال 1976 صاحبنظران اقتصادي از نظر اشتغال زايي تفاوت بسياري بين شركت هاي كوچك و بزرگ قائل نبوده و بالطبع فكر مي كردند شركت هاي بزرگ اشتغال زايي بيشتري دارند تا اينكه پروفسور ديويد برچ "DAVID BIRCH" در سال 1976 در انستيتو تكنولوژي ماساچوست امريكا علام كرد منبع اصلي اشتغال ، شركتهاي كوچك هستند و تحقيقاتش نشان داد كه 81.5% از كل مشاغل جديد ايجاد شده درآمريكا طي سالهاي 1969-1976 توسط شركت هاي كوچك " كمتر از 100 نفر" به وجودآمده است . نتيجه تمام تحقيقات برچ بيش ازاين نيست كه : شركت هاي كوچك كارآفرين سهم بالايي در كارهاي جديد ايجاد شده "خالص " دارند.
روش هاي توسعه فرصت هاي شغلي بمنظور كارآفريني 
به‌منظور ايجاد اشتغال‌ مولد و توسعه‌ فرصتهاي‌ شغلي‌ و كاهش‌ ميزان‌ بيكاري‌ در جامعه‌ مي‌توان‌ پيشنهادها و راه‌حل‌هايي‌ را به‌ اين‌ شرح‌ مورد توجه‌ قرار دارد:



- استفاده‌ از ظرفيت هاي‌ موجود كشور و افزايش‌ اين ظرفيت‌ ها
- توسعه‌ بخش‌ خصوصي‌
- آموزش‌ متناسب‌ با نياز بازار كار
- توجه‌ به‌ ويژگي هاي‌ بازار كار در هرگونه‌ سياستگذاري‌ و تخصيص‌ منابع‌ در زمينه‌ اشتغال‌
- توجه‌ به‌ برنامه‌ريزي‌ و فرهنگ‌ برنامه‌ريزي‌ 
- كاهش‌ هزينه‌هاي‌ توليد و توجه‌ به‌ صنايع‌ كوچك‌ و كارا
- افزايش‌ فرهنگ‌ كار و افزايش‌ انگيزه‌ كار در كشور و احترام‌ به‌ سرمايه‌گذاران‌ و ايجادكنندگان‌ شغل‌ و فرصتهاي‌ شغلي‌
- تبليغ براي عدم‌ مصرف‌ كالاهاي‌ خارجي‌ مصرفي‌ 
- و بالاخره‌ افزايش‌ سرمايه‌گذاري‌ و توجه‌ به‌ كارآيي‌ سرمايه‌گذاري‌ در كشور

براي‌ كاهش ‌ بيكاري‌ در كشور، در مرحله‌ اول‌ و در كوتاه‌مدت، فعاليت هاي عمراني بويژه توسعه‌ ساخت‌ مسكن‌ را مي‌توان‌ به‌ عنوان‌ محور ايجاد اشتغال‌ در پيش‌ گرفت ؛ زيرا مشاغل‌ بسيار متنوعي را ايجاد مي‌كند و مصرف‌كنندگان‌ زيادي دارد .

‌چنانچه‌ اين‌ كار با تسهيلات‌ و هدايت‌ مناسب‌ همراه‌ باشد، در كوتاه‌مدت‌ مي‌تواند از يك‌ طرف‌ نقش‌ عمده‌اي‌ در ايجاد مسكن‌ كه‌ نياز اكثر جوانان‌ است‌ داشته‌ باشد و ازطرف‌ ديگر در ايجاد مشاغل‌ متعدد در حوزه‌هاي‌ خدمات‌ و توليد بسيار موثر است‌ و كارگاهها و كارخانه‌هاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ هريك‌ به‌ سهم‌ خود مي‌توانند از آن‌ بهره‌مند مي‌شوند. 
زمينه هاي موجود براي ايجاد اشتغال كدامند ؟
1- صنعت خودرو سازي
‌بخش‌ خودرو در كشور اشتغالزايي‌ خوبي‌ مي‌تواند داشته‌ باشد. در حال‌ حاضر به‌ازاي‌ هر 16 نفر يك‌ خورو داريم. در اروپا به‌ازاي‌ هر 5/2 نفر يك‌ خودرو موجود است. ما مي‌توانيم‌ براي‌ فعال‌كردن‌ وايجاد اشتغال‌ در بخش‌ خودرو، خودروي‌ ارزان‌‌ با حدود قيمت هفت‌ تا هشت ميليون‌ تومان‌ توليد نموده و ‌ شرايط‌ ليزينگ‌ نيز داشته‌ باشيم‌ و خودرو را به‌صورت‌ اقساطي‌ به‌افراد واگذارنمائيم دراين حالت به‌ازاي‌ هرشغل‌ كه‌ در توليد خودرو و قطعاتش‌ بوجود مي آيد ، مي‌توان‌ حدود 5 شغل‌ در كنار آن‌ ايجاد كرد.
2- صنعت توريسم
‌بخش‌ جهانگردي‌ و گردشگري، يكي‌ ديگر از بخش هاي‌ اشتغالزا در كشور است . خوشبختانه‌ ما از نظر اكوتوريسم‌ و جاذبه‌هاي‌ تاريخي‌ و طبيعي، يكي‌ از غني‌ترين‌ كشورهاي جهان هستيم. اگر اين‌صنعت فعال‌ شود و تسهيلات‌ بيشتري‌ در اختيار آن‌ قرار گيرد، مي‌توان‌ از اين‌ طريق‌ مشاغل مفيد‌ بسياري ايجاد كرد.
3- بخش مسكن

بايد شرايطي‌ فراهم‌ شود كه‌ پس از توليد مسكن‌ افراد قدرت‌ خريد آن‌ را داشته‌ باشند .
راهكارهاي ‌ ايجاد اشتغال‌ 

1 - تلاش‌ جهت‌ بهبود فضاي‌ كسب‌وكار 
2 - توسعه‌ فعاليت هاي‌ عمراني‌ در جهت توسعه‌ رفاه‌ ‌ و ايجاد اشتغال‌ مولد 
3 - توسعه‌ فعاليت هاي‌ تكنولوژي‌ اطلاعات ‌(IT) در كشور 
4 - ممانعت‌‌ از ورود قاچاق‌ كالاهايي‌ كه‌ توليدشان در كشور امكان پذيراست 
5 - بهبود سودآوري‌ با محاسبه‌ ريسك‌ سرمايه‌گذاري‌ در صنعت‌ و خدمات‌ در مقايسه‌ با ساير فعاليتها، به‌ نحوي‌ كه‌ تمايل‌ به‌ سرمايه‌گذاري‌ در فعاليتهاي‌ توليدي‌ و خدماتي‌ بهبود يابد.
6 - بهادادن‌ به‌ كارآفرينان 

بطور كلي اشتغال‌ معلول‌ توسعه ‌يافتگي‌ است ، تا سرمايه‌گذاري‌ صورت‌ نگيرد ، فرصت‌ شغلي‌ ايجاد نخواهد شد . سرمايه‌گذاري‌ هم‌ در درجه‌ اول‌ نياز به‌ امنيت‌ دارد. امنيت‌ فردي، شغلي، قانوني‌ و اجتماعي‌ از جمله‌ مواردي‌ است‌ كه‌ قبل‌ از هرچيز سرمايه‌گذار به‌ آنها نيازمند است . 
پيشنهاد
‌در حال‌ حاضر بيش از يك‌ ميليون‌ نفر در كنكور دانشگاه ها شركت‌ مي‌كنند و افراد با هزينه‌هاي‌ زياد وارد دانشگاه‌ مي‌شوند. ما مي‌توانيم‌ در كنار دانشگاه ها، در زمينه‌ ايجاد مهارت ها، فعال تر عمل‌ كنيم . با ايجاد اين‌ كار مي‌توانيم، نه‌ تنها مهارت هاي‌ جامعه‌ خودمان‌ را تامين‌ كنيم، بلكه‌ نيروي‌ انساني‌ ماهري‌ را تربيت‌ كنيم‌ كه‌ در كشورهاي‌ همسايه‌ نيز بازار كار دارد . 
بايد دانشگاه هاي جامع علمي كاربردي توسعه يافته و دانشگاه هايي‌ در كشور تاسيس‌ شوند كه‌ نيروي‌ مورد نياز صنايع‌ مختلف را تربيت‌ كنندبه اين ترتيب فارغ التحصيلان‌ اين‌ دانشگاه ها هم با صنعت آشنايي دارند و هم‌ يك‌ ارتباط‌ منطقي‌ بين‌ دانشگاه‌ و صنعت‌ ايجاد مي‌شود