:
كمينه:۱۵.۷۹°
بیشینه:۱۹.۹۹°
Updated in: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۵
از تهران قديم تا سال 1396

نمايي از ميدان تجريش و امامزاده قاسم دربند زماني كه باغ و بوستان بود؛ از صفاي باغ و چشمه و درخت قديم تا توهم پولدار شدن، ساختمان سازي و آلودگي و ترافيك

مقايسه نمايي از ميدان تجريش و امامزاده قاسم دربند زماني كه باغ و بوستان بود نشان مي دهد كه با شهر تهران و به خصوص با باغ و بوستان و ريه هاي تنفس شهر چه رفتاري داشته ايم ؟ به جاي محيط سبز و باغ هاي دلگشا، و هواي خوب و آب و چشمه و گل و درخت، ميليون ها آپارتمان و سنگ و ساختمان ساخته ايم و دود و آلودگي و ترافيك محصول دوران تمدن و به اصطلاح پيشرفت ما بوده است
کد خبر: ۱۰۷۲۲۶
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۱
اقتصاد گردان - محسن شمشيري: مقايسه نمايي از ميدان تجريش و امامزاده قاسم دربند زماني كه باغ و بوستان بود نشان مي دهد كه با شهر تهران و به خصوص با باغ و بوستان و ريه هاي تنفس شهر چه رفتاري داشته ايم ؟ به جاي محيط سبز و باغ هاي دلگشا، و هواي خوب و آب و چشمه و گل و درخت، ميليون ها آپارتمان و سنگ و ساختمان ساخته ايم و دود و آلودگي و ترافيك محصول دوران تمدن و به اصطلاح پيشرفت ما بوده است.



مگر چند سال فاصله بين دوره ما و دوره قديم وجود داشته است؟ از كوچه ها و گفت وگوي مردم و احوال پرسي دوران گذشته در خيابان و بازار و باغ و محيط كسب وكار تا امروز كه حتي همسايه هاي ديوار به ديوار با هم به ندرت حرف مي زنند.
از دوره اي كه مردم در ايوان و پشت بام مي خوابيدند و درهاي خانه ها به روي ديگران باز بود تا امروز كه حتي آسمان را به سختي نگاه مي كنيم. از دوره اي كه بوي غذا و نذري، عروسي و عزا و جمع شدن مردم به هر بهانه اي دور هم را شاهد بوده ايم تا امروز كه سالي يكبار هم فرصت عيد ديدني عزيزان و فاميل را نداريم. 

فناوري و پيشرفت صنعتي خيلي كارها را آسان كرده اما به همان اندازه از صفاي زندگي و سنت و باهم بودن مردم و به هم نياز داشتن و محبت ها كم كرده است. 
به همين خاطر است كه انسان اين پرسش را براي خود مطرح مي كند كه توسعه پايدار كه بتوان محيط زيست و زندگي و صفا و صميميت و انسانيت و محبت و باهم بودن را تجربه كرد و در عين حال از مزاياي فناوري هاي پيشرفته بهره برد،  چگونه امكان پذير خواهد بود؟ چه مديريتي نياز دارد  و مديران  و مردم بايد چه ويژگي هايي داشته باشند كه بتوان از طبيعت بهره برد و در عين حال با تحولات نوين فناوري و ساخت و سازها جنگ نكرد. چگونه مي توان ساخت بدون اين كه گذشته را تخريب كنيم؟ چگونه اجازه ساخت و ساز و برج بدهيم اما باغ را تخريب نكنيم... 
چرا تصور كرده ايم كه با ساختمان و برج و آپارتمان ميلياردر شده ايم و پول دار شده ايم و چه شد كه باغ و طبيعت و صفاي محله را از دست داديم تا با توهم پولدار شدن بهتر زندگي كنيم اما اكنون در حالي كه قيمت هر آپارتمان از 300 ميليون تا چند ميليارد تومان است، امكان نفس كشيدن طبيعي را به خاطر ميليون ها خودرو، آلودگي هوا، مصرف زياد بنزين و رفت و آمد تكراري و هر روزه ميليون ها خودرو را نداريم و از فرزندان خود خجالت مي كشيم كه امكان يك زندگي طبيعي را براي آنها ايجاد نكرده ايم تا از درخت و گل وآب وچشمه لذت ببرند. با اين توهم پولدار شدن به كجا خواهيم رفت و چرا همچنان برج و ساختمان سربه فلك كشيده مي سازيم و آسمان شهر را مي بنديم و امكان باد و حركت هوا را از بين برده ايم.
هر روز ساختماني بزرگ در نقطه اي از تهران نمايان مي شود و از خود مي پرسيم كه اين روند تاكي ادامه دارد. چه شد آن باغ و آسمان و زمين و درخت و چشمه  و آب.... و چه شد آن مردمان با صفا و همسايه ها و عزيزان و....