در چشمانداز هفته گذشته به این موضوع اشاره شد که احتمال دارد که شاخص رشد خفیفی را تجربه کند. همین اتفاق در هفتهی گذشته رخ داد و شاخص کل 238 واحد رشد کرد تا در کوتاهمدت در کانال 63 هزار واحدی تثبیت شده باشد. نکتهی بسیار مهمی که در هفتهی گذشته رخ داد، حجم و ارزش بسیار نازل معاملات بود. بورسی که در روزهای خوبش روزانه بیش از هزار میلیارد تومان ارزش معاملات را به چشم میدید، در هفتهی گذشته به سختی از روزانه 100 میلیارد تومان تجاوز کرد. این نکته میتواند مبین بحران در بازار سرمایه کشور باشد و بیراه نیست اگر بسیاری از مسئولان از دولتیها گرفته تا نمایندگان مجلس به صرافت افتادهاند تا کاری برای بورس نیمهجان کشور کنند.
تجربه نشان داده که در این شرایط است که تصمیمات خلق الساعه ظاهر میشوند. تعجیل در یافتن راهی برای خروج از بحران، عموما باعث دامن زدن به مشکل میشود. به همین دلیل است که همگان در تعجب هستند که چرا راه حلهای پیشنهادی به بار نمینشینند. نکته دقیقا در نحوهی برخورد با مشکل نهفته است. سیاستگذاران به این موضوع توجه ندارند که بازار در چه شرایط حساسی قرار گرفته است. بهتر به نظر میرسد که سیاستگذاران این نکته را مورد توجه قرار دهند که به چه دلیل شاخص کل از سال 92 تا کنون این افت خیز را تجربه کرده است. پاسخ همهی سوالات در تاریخ بورس نهفته است و بازخوانی تاریخ میتواند گویای همهی پاسخها باشد. پس از روی کار آمدن دولت دکتر حسن روحانی، خوشبینی به آیندهی اقتصادی ایران باعث شد که شاخصهای بورسی با سرعتی سرسامآور سر به فلک بکشند. اما با مطول شدن مذاکرات هستهی و پروسهی لغو تحریمها، این خوشبینی هر روز بیش از روز قبل رنگ باخت. پس از پیک شاخص در بهمن ماه 92، دلایل مهم دیگری نیز در افت شدید شاخص دخیل بود. به نظر میرسد که مهمترین دلیل این مسأله، دخالتهای سازمان بورس در روند معاملات بود. بازاری را در نظر بگیرید که به خودی خود حال و روز خوبی ندارد که در همین حین داروغهی شهر از آزادی معاملات جلوگیری کند. شاید در کوتاهمدت داروغه بتواند نظم و نظامی را برای بازار به ارمغان آورد، اما در بلندمدت با دکانهایتعطیل شده چه خواهد کرد؟
همین اتفاق برای بورس تهران رخ داد. سازمان بورس برای جلوگیری از افت شاخص، اقدام به سنگاندازی در روند معاملات کرد و نتیجهی آن را همه دیدیم. علاوه بر طولانیتر شدن روند اصلاح قیمتها، ارزش معاملات به شدت تنزل یافت. لذا بورس که اولین وظیفهی آن ایجاد بازار ثانویه برای سهام شرکتهاست به موجودی بیمصرف بدل شد. دور از انتظار نبود که برخی از سهامداران بازار را ترک کنند و برخی دیگر به سمت سفتهبازای متمایل شوند. در بهترین حالت نیز، فعالان بازار به تماشاچیان بازار بدل شدند و در لاک انتظار فرو رفتند.
حال که بحران به مرحلهی عمیقتری رسیده است و همگان تلاش دارند که بازار را نجات دهند، از روشهایی استفاده میشود که بارها با شکست مواجه شدهاند. روشهایی از قبیل تحمیل مأموریت حمایت از بورس به بانکها و یا توجه به توسعهی ابزارهای مالی در شرایطی که بازار آمادگی پذیرش ندارد و یا ایجاد صندوقهای حمایت بازار (سپاس) و غیره، همه و همه بارها شکست خوردهاند. از همه بدتر روشهایی است که در هفتهی گذشته شاهدشان بودیم. بازهم رد پای حمایتهای دستوری از نمادهای مختلف در بازار به چشم میخورد. حمایتهایی که در نمادهای بزرگ و حساسی مانند "فارس"، "تاپیکو" و"وبصادر" در هفتهی گذشته رخ داد، زنگ خطر جدیدی را به صدا درآورده است. این زنگ خطر برای بازار سرمایه معنایی جز چشمانداز منفی بازار ندارد. جالب اینکه در همین هفته شاهد افت چشمگیر و خطرناک ارزش معاملات بودیم. این فاکتور مستقیما نشاندهندهی میزان اعتماد سرمایهگذران است و کاهش آن به طور مکرر در سال گذشته معلول دخالتهای دستوری در بازار سهام بوده است.
همهی این مسائل در حالی رخ میدهند که ریاست محترم سازمان بورس به کرات از نظام بازار آزاد حمایت کرده است. محمد فطانتفرد در هفته گذشته نیز درهمایشهمدلی،همزبانی،رونقاقتصادیواشتغالکهدرمحلاتاقبازرگانیایران برگزار شد، بیان داشت: دارویشفابخشاقتصادایرانمکانیزمبازاراستوبایدبرایرشدپایدار،نظاممالیباثباتداشتهباشیم.
حال سوال اینجاست که با این اقدامات و دستکاری بازار سهام، چطور میتوان از مکانیزم بازار آزاد استفاده کرد و از نظام مالی پایداری برخوردار بود؟ صحبتهای به جا و صحیحی که ریاست محترم سازمان بورس ایراد میکنند در تناقض آشکار با سیاستهای عملی سازمان قرار دارد. در حالی که دم از بازار آزاد و اطلاعات شفاف زده میشود، شاهد به آب و آتش زدن سیاستگذاران و اقدام به نجات بازار سرمایه به هر قیمتی هستیم. سازمان در ظاهر اعلام میکند که کوچکترین دخالتی در مکانیزم بازار ندارد، اما در عمل برای ادارهی بازار به روشهایی متوسل میشود که نه تنها خلاف مکانیزم بازار هستند بلکه مستعمل،ناکارا و از پیش شکستخورده نیز هستند.
به نظر میرسد نکات فوقالذکر مهمترین فاکتورهایی هستند که در تحلیل بازار باید مورد استفاده قرار گیرند. با روندی که در هفتهی گذشته رخ داد، باید انتظار داشت که شاخص کل در هفتهی آینده رشد نشان دهد، اما رشدی که کاملا غیرواقعی است و صرفا با حمایتهای دستوری سازمان بورس به وقوع خواهد پیوست.
باید توجه داشت که ریسکهای بازار سرمایه نسبت به یک سال گذشته به حداقل رسیده است و بازار مشکل حادی ندارد، اما اعتماد به بازار سرمایه از دست رفته است و از طرف دیگر نقدینگی کافی نیز برای رشد قیمتها وجود ندارد. هرچند که کارشناسان خوشبین معتقد هستند که بازار سرمایه آمادهی به پرواز درآمدن است، اما واقعیت آن است که هیچ سیگنالی حاکی از شروع روند صعودی به چشم نمیخورد. برای تحلیل بازار باید این نکته را مدنظر داشت که بازار به سه عامل اساسی برای رشد نیاز دارد. اول وقوع رخدادهای مثبت و ایجاد چشماندازی مناسب، دوم وجود اعتماد قابل قبول به بازار و سوم وجود نقدینگی کافی برای اقدام به خرید.شرایط بازار امروز حاکی از آن است اولین فاکتور برای رونق بازار وجود دارد، اما فاکتورهای دوم و سوم، الکن باقی ماندهاند. لذا در کوتاهمدت نمیتوان امیدی به رشد نسبت قیمت به درآمد داشت و از طرف دیگر افزایش سودآوری شرکتها نیز بسیار کند صورت گرفته و مستلزم گذر زمان است.
همچنین در هفتهی پیش رو، قرار است که محدودهی نوسان از 4 به 5 درصد افزایش یابد و اطلاعات شرکتها نیز توسط ناشران مستقیما در شبکهی کدال قرار گیرد. این اتفاق میتواند مثبت باشد اما در شرایط فعلی بازار هیچگونه تأثیری بر روند معاملات نخواهد داشت. مگر آنکه بتواند سفتهبازان را ترغیب به دستکاری بیشتر قیمتها در نمادهای کوچک کند و میتواند تهدیدی برای بازار باشد. البته چنانچه بازار شرایط مطلوبی داشت، این اقدام میتوانست حرکت قیمتی سهمها را تسهیل کرده و بر جذابیت بازار بیافزاید، اما در شرایط که قیمتها حرکتی نمیکنند، چه تفاوتی دارد که محدودهی نوسان قیمت چند درصد باشد؟
در کل برای هفتهی پیشرو، روندی آرام و حجم پایین معاملات را پیشبینی میکنیم. شاخص کل میتواند تا حدی رشد کند و دلیل عمدهی آن احتمالا دخالت حقوقیها در قیمتگذاری خواهد بود. نمادهای گروه پتروشیمی همچنان با توجه به کاهش نرخ خوراک آمادهی رشد قیمت هستند، اما با فرض رشد قیمت نیز فشار فروش بالا خواهد بود. نمادهای گروه خودرویی در شرف یک اصلاح تیز قرار دارند و امکان دارد در این هفته شاهد کاهش تقاضا در این نمادها باشیم.چنانچه وعدهی وزیر اقتصاد مبنی بر حمایت بانکها از بورس به حقیقت بپیوندد و این بانکها با جیب پر به بازار وارد شوند، فرصتهای فروش زیادی میتواند در بازار ظاهر شود. تنها در این صورت است که شاخص کل توانایی رشد دارد که به صورت مقطعی خواهد بود. پس از این رشد مقطعی، پولها توسط فعالان بورس از بازار خارج شده و بازهم شاهد افت شاخص خواهیم بود. در کل شاخص کل در محدودهی کف قرار گرفته است، اما این به معنای آغاز یک روند صعودی نیست و شاخص میتواند مدتها در این محدوده نوسان کند.