در جنگ ارزی تلاشی برای نابودی یک واحد ارزی دیگر صورت نمی گیرد بلکه هر دولت تلاش می کند تا از ارزش واحد پولی کشورش بکاهد. برخی از واژه ها و عبارات در برخی از مواقع ناگهان اوج می گیرند و عنوان بسیاری از اخبار را به خود اختصاص می دهند. عبارت "جنگ ارزی" نیز یکی از این عبارات است که در دوران پس از بحران مالی جهانی بر سر زبان ها افتاد
در جنگ ارزی تلاشی برای نابودی یک واحد ارزی دیگر صورت نمی گیرد بلکه هر دولت تلاش می کند تا از ارزش واحد پولی کشورش بکاهد.
برخی از واژه ها و عبارات در برخی از مواقع ناگهان اوج می گیرند و عنوان بسیاری از اخبار را به خود اختصاص می دهند. عبارت "جنگ ارزی" نیز یکی از این عبارات است که در دوران پس از بحران مالی جهانی بر سر زبان ها افتاد و بار دیگر در چند روز اخیر و همزمان با اجلاس گروه به سرخط خبرها بازگشته است. اما به راستی مفهوم "جنگ ارزی" چیست؟ نخستین نکته قابل ذکر در مورد جنگ ارزی این است که بین واحدهای پولی کشورهای مختلف جهان درگرفته است اما برخلاف آنچه از واژه "جنگ" برداشت می شود، در جنگ ارزی تلاشی برای نابودی یک واحد ارزی دیگر صورت نمی گیرد بلکه هر دولت جستجو می کند تا از ارزش واحد پولی کشورش بکاهد. در واقع در جنگ ارزی کاستن از ارزش پول ملی نسبت به دیگر ارزها یک هدف محسوب می شود. اما چرا کاهش ارزش پول می تواند برای یک دولت جذاب باشد؟ زمانی که تقاضای داخلی برای ایجاد رشد اقتصادی کافی نباشد، کشورها به رشد صادرات به عنوان راه حلی برای بهبود شرایط اقتصاد پناه می برند. برای رشد صادرات کالاهای یک کشور باید بتوانند در بازارهای جهانی با کالاهای تولید شده در دیگر کشورها رقابت کنند و کاهش ارزش پول ملی از آنجا که باعث می شود بهای کالاهای تولید شده در یک کشور در بازارهای جهانی ارزانتر شود، می تواند به افزایش رقابت پذیری کالاها کمک کند. برای مثال اگر یک کالای چینی در آمریکا 2 دلار ارزش داشته باشد اما با کاهش ارزش پول چین و ثابت ماندن هزینه تولید آن کالا در چین، قیمت آن کالا به 1.5 دلار برسد آنگاه می توان انتظار داشت که میزان بیشتری از آن کالا به فروش برسد. به همین خاطر بحران مالی جهانی سال 2008 به نوعی آغازگر دور جدیدی از جنگ ارزی بود چرا که کشورها با کاهش قابل توجه تقاضای داخلی مواجه شدند و به همین خاطر جستجو کردند با رشد صادرات از مشکلات اقتصادی بکاهند. فهرست کشورهایی که وارد جنگ ارزی شده اند به چند کشور محدود نمی شود اما کشورهایی مانند چین، آمریکا و اخیرا ژاپن را می توان از سردمداران جنگ ارزی دانست. چین از طریق خرید و انباشت ارزهای خارجی تلاش می کند بهای واحد پولی اش نسبت به دیگر پول ها را پایین نگه دارد و یا جلوی رشد آن را بگیرد. آمریکا نیز با سیاست تسهیل پولی که تاکنون سه بار انجام شده عرضه دلار را افزایش داده و به اصطلاح پول بیشتری را چاپ کرده و بالاخره ژاپن نیز از آغاز سال 2013 جستجو کرده تا با مجموعه ای از سیاست های پولی و مالی از ارزش ین ژاپن بکاهد است. اما کمتر اقتصاددانی باور دارد که جنگ ارزی در بلند مدت برنده قابل ذکری داشته باشد چرا که وقتی همه کشورها تلاش کنند تا از ارزش پول بکاهند، در عمل نسبت پول ها با یکدیگر حفظ می شود و تنها بهای مواد خام مانند نفت و طلا رشد می کند یا در مقادیر بالا باقی می ماند. شاید بهترین تشبیه از نتیجه جنگ ارزی را بتوان در یکی از مقاله های شماره های اخیر مجله اکونومیست یافت که در آن نوشته شده: "بسیاری از استادیوم های فوتبال در بریتانیا مشکل دید دارند هرچند این روزها همه ورزشگاه ها به صندلی مجهز هستند اما برخی از طرفداران از نشستن اجتناب می کنند. آن ها در حین تماشای بازی می ایستند و کسانی که پشت آن ها نشسته اند نیز مجبور می شوند که برخیزند. در نهایت همه افرادی که در یک بخش از ورزشگاه حضور دارند ایستاده بازی را تماشا می کنند. دید هیچ کس بهبود نمی یابد اما از راحتی همه کاسته می شود. "