معمولا شاخصهایی برای ارزیابی عملکرد بخش مسکن مورد استفاده قرار میگیرد که مهمترین آن قدرت خرید مسکن خانوارها، سهم هزینه مسکن در بودجه خانوار و سایر شاخصهای طرف عرضه و تقاضای مسکن است.
خبر اقتصادی - بر اساس اطلاعات موجود قدرت خرید خانوارهای ایرانی بسیار ضعیف است به طوری که شاخص ارزش مسکن به درآمد خانوار 5/ 21 است. یعنی خانوارهای ایرانی با درآمد 5/ 21 سال خود واحد مسکونی 75 متری میتوانند خریداری کنند و ایران از این نظر از میان 120 کشور در رتبه ضعیفترین قدرت خرید مسکن قرار میگیرد و در رتبه 13 قرار دارد.
بیشک وضعیت بد شاخص مذکور میتواند ناشی از قیمت نسبی بالای مسکن، پایین بودن سطح درآمد سرانه یا ترکیبی از دو مولفه یاد شده باشد. اگر عملکرد بخش مسکن به طور نسبی مشابه سایر بخشهای اقتصادی باشد، باید ایران به لحاظ درآمد سرانه و شاخص ارزش مسکن به درآمد در رتبه تقریبا یکسان در جهان قرار گیرد. رتبه درآمد سرانه قدرت نسبی توان تولیدی کشور در مقایسه با سایر کشورهای جهان را نشان میدهد. رتبه درآمد سرانه ایران از ميان 173 كشور، در رده 96 قرار دارد. بنابراین ایران از لحاظ درآمد سرانه تقریبا در رده میانی کشورها قرار دارد. پس ظرفیت و توان تولیدی در ردههای میانی جدول رتبهبندی کشورها قرار دارد.
اگر عملکرد بخش مسکن از نظرگاه بهرهوری، هزینهها، موفقیت سیاستگذاران در کنترل بخش دستکم مشابه سایر بخشهای اقتصادی باشد، انتظار میرود شاخص قیمت مسکن به درآمد خانوار نیز در میان کشورها در ردههای میانی باشد. ولی متاسفانه از میان 120 کشور ایران در رده سیزدهمین کشور که کمترین قدرت خرید مسکن را دارد قرار گرفته است. پس عملکرد کلی بخش مسکن به مراتب پایینتر از متوسط عملکرد اقتصاد ملی است. در مقام مقایسه شاخص قیمت مسکن به درآمد خانوارها در میان کشورهای مورد بررسی باید گفت؛ علت اصلی نامناسب بودن این شاخص بالا بودن قیمت مسکن به طور مطلق و نسبی در جهان است و قدرت خرید مسکن خانوارهای ایرانی به عنوان سرپناه و کالای ضروری و استراتژیک به مراتب کمتر از سایر کشورها است در حالی که توان و ظرفیت تولیدی کشور در ردههای میانی رتبهبندی کشورهای جهان قرار دارد. مفاهیم مهمی در ابعاد شناخت و دولت وجود دارد. یکم بر مبنای گزارش اخیر دفتر برنامهریزی اقتصاد مسکن مبنی بر بحرانی بودن شاخص قدرت خرید مسکن در ایران، در ابعاد تشخیص مساله مشکلی وجود ندارد. دوم اگر بحرانیترین مشکل بخش مسکن بالا بودن سطح مطلق و سطح نسبی قیمت مسکن در ایران در مقام مقایسه با سایر کشورهای جهان است، جایگاه و نقش آن در سیاستهای اقتصاد مسکن چیست؟ با توجه به اینکه ریشه تمامی مشکلات بخش مسکن همین موضوع است و به نوبه خود اختلال گستردهای در کل نظام اقتصاد کشور ایجاد میکند چه تدابیر و سیاستهایی در این خصوص اندیشیده شده است؟ رشد تکانهای قیمت مسکن که زیانهای گستردهای بر خانوارها، عامه تولیدکنندگان مسکن، بخشهای تولیدی و خدماتی کشور و بازار سرمایه وارد میسازد، چه تدابیر و سیاستهای خاص کوتاهمدت و بلندمدت در این خصوص اندیشیده شده است؟ با توجه به بنیادی بودن مشکل فوق و تا عدم حل آن تصور موفقیتآمیز بودن سیاستهای اقتصاد مسکن غیرممکن است؛ چرا اولویت به سایر اهداف و برنامههای اقتصاد مسکن داده میشود. چرا افزایش قیمت مسکن و به تبع آن افزایش معاملات در بازار مسکن که عمدتا از نوع دلالی و سفتهبازی مسکن است از سوی سیاستگذاران بخش رونق تلقی میشود و بهجای اینکه مطابق اصول قانون اساسی سیاستگذاریها برای تامین سرپناه عامه مردم و به ویژه اقشار ضعیف و کمدرآمد باشد، تلاشها بر رونق به مفهوم غیرعلمی آن معطوف میشود؟ چرا نهادهای سیاستگذار هیچگاه تلاشی برای ارائه پاسخ علمی به سوالات کارشناسی و بهکارگیری ایدهها و توصیههای نو به عمل نمیآوردند و چرا برخلاف تجارب ناموفق در این زمینه همچنان بر تداوم آن اصرار دارد؟ / دنیای اقتصاد