روزنامه نگاری اقتصادی: گزارشنویسی
از مخازن نفتی ابعاد فنی و مهندسی دقیق و متعددی دارد که در برخی از
وقتها از دید خبرنگاران فهیم ما دور میماند. افزون بر توجه به سنجههای
کمی مخزن که به مخاطب خبر یا گزارش دید مقایسهای و تطبیقی میدهد، باید به
نکتههای ظریف محاسبات کمی سوژه یعنی «مخزن» نیز توجه داشت. از جمله اینکه
میدان یا مخزن کشف شده آیا در محدوده ارضی یا فراساحلی مشمول اختلافهای
ارضی دو یا چند کشور هست یا نه؟ به ویژه که بسیاری از میدان نفتی و گازی ما
در مرزی آبی و خشکی با سایر کشورهای همسایه مشترک هستند. در هر مورد
خبرنگار باید به خواننده شما تصویری از احتمالات آینده را بدهد تا ذهن
مخاطب در برابر پیشامدهای آتی آمادگی داشته باشد؛ مثلا درباره میدان گازی
ایران درحوزه آبی کاسپین (مازندران یا خزر) چون کسی در داخل مسئلهای مطرح
نکرد (پارسال) امسال برخیها با تعجب به موضعگیری باکو درباره آن نگاه
کردند، در حالی که قواعد بینالمللی تعارفبردار نیست و در صورت ارجاع به
داوری بینالمللی ممکن است رویه اثبات دشوار و سخت باشد. درباره میادین نفت
و گاز منطقه جنوبی کردستان عراق که مورد ادعای بغداد و دولت بارزانیها
است، کمتر مشاهده شده که خبرگزاری از سال ۲۰۰۵میلادی به بعد درباره
ریشههای اختلاف ارضی دو طرف گزارش کنند. به همین دلیل اکنون بسیاری از
مخاطبان اخبار، دلیل شاخ و شانه کشیدن «مالکی» و «بارزانی» را نمیفهمند یا
درست درک نمیکنند.
مسئله دیگر، فاصله میدان تا بالقوهترین و
بالفعلترین بازارهای دارای تقاضای انرژی است. مثلا کشف یک میدان گازی در
نزدیکی دهانه تنگه هرمز با وجود موقعیت استراتژیک آن خیلی کم اهمیتتر از
کشف ذخایر مشابه گاز در آذربایجان غربی است، چرا که آذربایجان غربی ایران
بسیار نزدیک به دو بازار بزرگ انرژی است؛ اول بازار بالفعل ترکیه و بعد هم
بازار بالقوه اروپا.
یک موضوع مهم هم معادلگیری ارزش کلی میدان
است. اولا باید اجازه داد مقامات رسمی نرخ ضریب برداشت میدان (Recovery
Rate ) را اعلام کنند؛ بعد خبرنگار باید میزان ذخیره درجا را ملاک قرار
داده و ذخایر قابل برداشت را با ملاک قرار دادن ریکاوری حساب کند، نفت را
به نرخ معادل سبد آن بسنجد. در خیلی موارد خبرنگار ارزش نفت درجا را با
گرانترین نفت بازار قیمتگذاری میکند که این صحیح نیست. به عنوان نمونه،
نفت «سروش» دارای گوگرد زیاد و نمک همراه است. این نفت را نباید با نرخ نفت
«تگزاس غربی» یا «برنت» مقایسه و محاسبه کرد. نکته اساسیتر اینکه میزان
گاز همراه میدان را هم به همان طریق باید محاسبه کرد، یا اگر هم نرخ
منطقهای ندارد، بر اساس شاخص گرمایی بریتانیا(btu) ارزیابی کرد، به
طوریکه به ازای آن نفت خام ارزش گرمایی معیار قرار داده و نرخ دلاری را به
دست آورد. در این صورت میتوان گفت گنجینه تازه کشف شده ایران چقدر
میارزد.
افزون بر اینها، در هنگام گزارشگری از مخازن جدید نفتی
باید سوژه های فرعی گزارش یا همان محورهای فرعی رویداد نیز توجه کرد. مثلا
اینکه مناسبترین و ارزانترین گزینه صادرات گاز مخزن کشف شده چیست؟ خب؛ به
طور منطقی مناسبترین گزینه صدور گاز از طریق خط لوله است، اما باید به
چالشهای نقشه انرژی منطقه و مسیر عبور و ترانزیت گاز هم توجه داشت. وقتی
خبر کشف یک میدان گازی اعلام میشود و اینکه ذخیره از مبدا تا مقصد یعنی
بازار اصلی چه مسافتی را باید طی کند و به طور بالقوه باید از میان دو تا
سه تا کشور بگذرد، خود این گذر خط لوله میتواند زمینهساز اختلاف یا تعامل
و به تعبیری توافق و تزاحم منافع کشورهای مبداء، مقصد و میان گذر
(ترانزیت) باشد. نمونه بارز این مسئله صدور گاز روسیه است که به آلمان
میرود و از اوکراین عبور میکند، حال شما فکر کنید یک ذخیره جدید گاز در
غرب روسیه کشف شده و اروپا هم بازار خوبی برای این ذخیره تازه است، حالا
چطور باید این آیتم مهم را گزارشگر در متن گزارش مشاهده کند؟
در
حالی که در هر زمستان، یخ روابط «مسکو – کیف» قطورتر میشود، خبر کشف یک
میدان بزرگ گاز در غرب روسیه، اروپا را به آینده بدبینتر کرد. مشاهده کنید
که «آیندهپژوهی» گزارشگر در هنگام نگارش گزارش و انتشار آن چقدر اهمیت
دارد؛ در حالی که اروپاییها مشتاق رسیدن خط لولهای از جنوب بودند. حالا
در همین بحبوحه، باز هم خبر میرسد که یک میدان گازی جدید در غرب روسیه کشف
شده و قرار است از همان مسیر سنتی اوکراین راهی خانههای اروپاییان شود،
آیا این میدان جدید گازی شروعی دوباره بر دعواهای گازی روسیه و اروپا است؟
به نظر شما، گزارشگران چگونه باید این رویداد را گزارش کنند؟
منبع: روزنامه نگاری اقتصادی