:
كمينه:۱۱.۵۱°
بیشینه:۱۱.۹۹°
به‌روز شده در: ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۶
محسن گودرزي

«شانس »هاي يك «جامعه دقيقه نودي»

قرار بوده است آلودگي هوا كاهش يابد. روشن است كه اين برنامه تحقق نيافته است. جاي تحليل دلايل آن اينجا نيست ولي در وضعيتي كه بيان شد، برنامه هاي مدون در عمل تبديل به «انشا» مي شوند، جملاتي زيبا كه نسبتي با واقعيت بيروني خود ندارند. آيا از جامعه به اصطلاح «دقيقه نود»، جز «انشا» انتظار مي رود؟
کد خبر: ۴۷۷۳
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۱ - ۱۹:۳۶


در سال هاي اوليه دهه 60، كتاب هاي مرحوم ذبيح الله منصوري مثل «سينوهه پزشك مخصوص فرعون» يا «خواجه تاجدار» از كتاب هاي پرخوان و پرطرفدار بود. آن روز ها – مثل امروز- هر جا افرادي دور هم جمع مي شدند، خانوادگي و دوستانه يا در محيط هاي كاري، بحث از سياست به ميان مي آمد. جامعه در آن ايام هنوز در التهاب انقلاب و جنگ به سر مي برد. اغلب اشخاص از خود و ديگران مي پرسيدند كه جامعه به كجا مي رود و چه وضعي پيش مي آيد. يكي از آشنايان كه به تازگي كتاب هاي مرحوم ذبيح الله منصوري را كشف كرده و خوانده بود، هر بار كه بحث از اين سوال بود، به مطالبي از كتاب استنناد مي كرد و اتفاقات آينده را پيش بيني مي كرد. او كتاب را به عنوان يك سند تاريخي مي خواند و نمي دانست كه كتاب ها تا حد زيادي برآمده از ذهن خلاق و داستان پرداز مرحوم منصوري است.

 يادم مي آيد در آن ايام، درسي داشتيم به نام «تاريخ تحليلي اسلام». اين درس براي ما يك جاذبه خاص داشت زيرا هم استاد و هم دانشجويان، نشانه هاي مشابهي بين آن زمان تاريخي و حال حاضر پيدا مي كردند و به سادگي با چند مقايسه، نتيجه مي گرفتيم كه همان اتفاقات تاريخي به صورتي ديگر در حال تكرار است. گويي يك داستان ثابت وجود دارد و فقط كافي است بدانيم كدام شخصيت و اتفاقات معاصر به كدام شخصيت و اتفاق تاريخي، شبيه است تا بتوانيم نتيجه گيري كنيم. كمونيست ها هم براي خود مدل تاريخ حزب كمونيست شوروي را داشتند. كساني كه هم به اصطلاح ليبرال يا طرفدار جامعه سرمايه داري بودند، كشورهاي اردوگاه سوسياليستي را مبناي «شبيه سازي» قرار مي دادند.

سال ها گذشت و با آنكه «مدل»هاي ارائه شده خطا از كار در آمدند ولي فكر «شبيه سازي» اتفاقات تاريخي هنوز پرقدرت و زنده بود. با فروپاشي شوروي و كشورهاي سوسياليستي، كتاب هايي رونق يافت كه خصوصيات اين نوع كشورها و دلايل فروپاشي آن را توضيح مي دادند.
رمان هاي متفاوتي از اين كشورها هم رواج يافت. ميلان كوندرا طرفدار زيادي پيدا كرد. در اين چند سال، كتاب هاي نويسنده هم وطنش، پرطرفدار شده است. برخي از اين نوع آثار هم بر اساس يافتن نشانه هاي مشترك و «شبيه سازي» خوانده مي شود. اين شيوه خواندن، دنبال فهم «امروز» بر اساس «تكرار گذشته» بود. چه وضعيت اجتماعي، اين نوع سوالات را مهم مي سازد؟ انقلاب و جنگ روي داده بود، تغييرات سريعي در كشور در جريان بود، و گويي ريل قطار جامعه، جابه جا شده است. تا زماني كه جامعه در مسير قبلي و عادي پيش مي رود، همه چيز طبيعي به نظر مي رسد. در اين شرايط كمتر كسي از وضعيت آينده سوال مي كند.
 وقتي جامعه و واقعيت اجتماعي، مساله برانگيز مي شود كه در نحوه عمل و كار آن اختلالي يا تغييري پيش آيد. همانطور كه در زمان بيماري است كه انسان متوجه عملكرد بخش هايي از بدن خود مي شود. جامعه ايران نيز چنين وضعي پيدا كرده بود. پديده شگرف انقلاب روي داده بود و حالادر ذهن همه اين بود: چه شد كه جامعه يي كه به نظر آرام و در حال تحول بود، ناگهان دست به انقلاب زد؟ دليل انقلاب چه بود؟ چرا جنگ شد؟ اين نوع سوالات، گرايش به تاريخ را موجب شد.
انواع كتاب هاي تاريخي از عامه پسند گرفته تا تخصصي منتشر شد. اين اقبال به تاريخ بر اين فرض مبتني بود كه گويي زمان، شكل دايره يي دارد و اتفاقات تاريخي به صورت هاي مختلف تكرار مي شود. هر چيز كه در گذشته روي داده است، بر قانوني استوار است و در نتيجه در آينده نيز روي خواهد داد. پس كافي است نشانه هاي آن را پيدا كنيم تا بر اساس مقايسه بفهميم كه جامعه به كجا مي رود و آينده چه شكلي است. اين ميل به «شبيه سازي» شكل تغيير يافته يي از نياز به پيش بيني پذيري است.
در جامعه يي كه نوسانات و شتاب تغييرات زياد است، طرح اين نوع پرسش ها قابل انتظار است. شايد زيادي به حاشيه مي روم ولي بد نيست به داستان «سوزنبان» از خورخه خوسه آرئولابا ترجمه زيباي آقاي عبدالله كوثري اشاره كنم. مسافري، منتظر قطار است و نشانه يي از آن نمي بيند. از سوزنبان مي پرسد آيا قطار رفته است. سوزنبان مي گويد مثل اينكه در اين مملكت زندگي نمي كنيد و ادامه مي دهد گاهي آمدن قطار چند ماه طول مي كشد، وقتي مي آيد، مسير آن معلوم نيست، ممكن است به شهر ديگر برود، اصلامقصد آن در جريان رفتن معلوم مي شود. از قطارهايي مي گويد كه در ميانه راه، متوقف شده اند، مسافرها همان جا، ساكن شده اند و آبادي تازه يي شكل گرفته است.
برخي قطارها به جايي رفته اند كه ديگر ريلي وجود ندارد، گاهي به جاي ريل، فقط با گچ دو خط موازي كشيده اند و... سوزنبان مي گويد البته حالاپيشرفت زيادي روي داده است، برنامه قطارها را روي دفترچه يي با مشخصات دقيق منتشر كرده اند. «حالاكاري كه قطارها بايد بكنند اين است كه طبق دفترچه ها عمل كنند و از تمام ايستگاه ها رد بشوند. مردم اين مملكت اميدشان اين است كه يك روز اين اتفاق بيفتد». به قول مرحوم عمران صلاحي، «حالاحكايت ماست». (اين هم يك شبيه سازي ديگر!) در شرايطي كه پيش بيني ناممكن است، افراد قدرت تصميم گيري را از كف مي نهند و به ناچار خود را به دست اتفاقات روزمره مي سپرند. در شرايط غير قابل پيش بيني، برنامه ريزي ناممكن است و لذا كنترل روي شرايط بيروني تاثيرگذار كاهش مي يابد. اين امر هم در سطح فردي و هم در سطح كلان روي مي دهد. در سطح فردي، اشخاص احساس مي كنند زندگي آنان را چيزهايي رقم مي زند كه كنترلي روي آن ندارند و لذا براي توضيح وضعيت به عوامل مبهمي مثل «شانس» يا «سرنوشت» اشاره مي كنند.
در وضعيت پيش بيني ناپذير همراه با انفعال، سخن گفتن از تعابيري چون «نمي گذارند»، «اجازه نمي دهند» سرشار مي شود. به اصطلاح جامعه شناسان «گفتمان عامليت» جاي خود را به «گفتمان ساختار» مي دهد. اين جابه جايي گفتمان را در رشد كتاب هاي فال بيني مي توان ديد. شايد كساني گمان كنند اين خصلت شخصيت ايراني است كه چنين مي انديشد. در حالي كه اين شيوه يي از رفتار و نگرش است كه در واكنش به يك وضعيت اجتماعي شكل گرفته است.
نيازي نيست به راه دور برويم. در ايام تقديم لايحه بودجه قرار داريم. در اين چند سال، بودجه در آخرين دقايق يا با تاخير به مجلس ارائه شده است. بودجه را برنامه يك ساله اقتصاد مي نامند. وقتي تكليف برنامه كوتاه مدت معلوم نيست، چگونه امكان پيش بيني و برنامه ريزي ميسر است؟ بگذريم كه همين برنامه نيز با متمم هاي مختلف در طول سال، تغيير مي كند. لايحه تفريغ بودجه هم نشان مي دهد كه در عمل، همين برنامه نيز كاملاً اجرا نمي شود. يا مطابق برنامه هاي تدوين شده، قرار بوده است آلودگي هوا كاهش يابد. روشن است كه اين برنامه تحقق نيافته است. جاي تحليل دلايل آن اينجا نيست ولي در وضعيتي كه بيان شد، برنامه هاي مدون در عمل تبديل به «انشا» مي شوند، جملاتي زيبا كه نسبتي با واقعيت بيروني خود ندارند. آيا از جامعه به اصطلاح «دقيقه نود»، جز «انشا» انتظار مي رود؟
    
    
    
 روزنامه اعتماد، شماره 2588 به تاريخ 19/10/91، صفحه 13 (جامعه)