:
كمينه:۱۱.۵۱°
بیشینه:۱۱.۹۹°
به‌روز شده در: ۲۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۹
معرفی کتاب: صدایی که شنیده نشد نوشته علی اسدی و مجید تهرانیان

نتایج یک نظرسنجی از مردم ایران و طرح آینده نگری چهارسال قبل از انقلاب و در سال 1353 

معاون سازمان برنامه و بودجه، در جلسه‌ای با حضور شاه فریاد زد: با این کارها انقلاب می‌شود. این پول‌ها پا در می‌آورند و به خیابان می‌آیند./ فقط ۳۴٪ خانواده‌ها تلویزیون داشتند، ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیم‌گیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ می‌دانستند؛ نه مادر. ۲۳٪ مردم سینما را حرام می‌دانستند. ۴۲٪ حتی هفته‌ای یک‌بار هم حمام نمی‌رفتند، تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب می‌خواندند و ۳۲٪ می‌گفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند
کد خبر: ۲۲۵۳۳۱
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۴

نتایج یک نظرسنجی از مردم ایران و طرح آینده نگری چهارسال قبل از انقلاب و در سال 1353 اقتصاد گردان - در سال ۱۳۵۳، چهار سال پیش از انقلاب ۵۷، پروژه‌ای بی‌سابقه در ایران کلید خورد: «طرح آینده‌نگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش ها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
 مجریان طرح دو نفر از جامعه‌شناسان برجسته کشور:آقایان دکتر مجید تهرانیان دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.کتاب صدایی که شنیده نشد نوشتهٔ علی اسدی و مجید تهرانیان و  به کوشش عباس عبدی و محسن گودرزی است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی گزارشی از یافته‌های طرح «آینده‌نگری».
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.که دوسال بطول انجامید.
‌‏رضا قطبی، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آینده‌نگری» موافقت کرد.
 طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبه‌های عمقی و تجزیه تحلیل داده‌ها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی CNRS فرانسه بود.
‏پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گسترده‌ای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد.
 تجزیه و تحلیل داده‌ها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
‏نتایج، حیرت‌انگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند. 
‏در همان سال‌ها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن می‌گفت. اما پروژه آینده‌نگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
‏فقط ۳۴٪ خانواده‌ها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیم‌گیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ می‌دانستند؛ نه مادر. جامعه‌ای عمیقاً مردسالار و سنتی.
‏در چنین فضایی، برنامه‌های هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمی‌گرفت. 
دکتر علی اسدی می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمی‌گرفتند.
 درحالی‌که بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام می‌دانستند.
‏آمار تکان‌دهنده بود: ۴۲٪ حتی هفته‌ای یک‌بار هم حمام نمی‌رفتند، تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب می‌خواندند و ۳۲٪ می‌گفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه، از نظر سواد رسانه‌ای و فرهنگی، در نقطه بحرانی بود.
‏در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می گفتند که نماز می‌خواندند، و ۷۹٪ روزه می‌گرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می دادند. 
 تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید. فروش کتاب‌های مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
‏پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم می‌شود. اما در ایران برعکس است.» 
او و هرمز مهرداد نسبت به رشد گرایش‌های مذهبی و بی‌اعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
‏در پروژه آینده‌نگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخ‌دهندگان اصلاً نمی‌دانستند مشکل مملکت چیست. مردم، به‌شدت از سیاست بیگانه شده بودند.
‏حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح می‌دانستند. ۵۰٪ آن‌ها، بزرگ‌ترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بی‌عدالتی می‌دانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمی‌داد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
‏کنستانتین مژلومیان؛ اقتصاد دان و معاون ارمنی‌تبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسه‌ای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب می‌شود. این پول‌ها پا در می‌آورند و به خیابان می‌آیند.» 
 شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل می‌گیرم!» و این کار را کرد.

لینک کتاب خوان

تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعه‌ی نامتوازن‌ایم.»
 توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی،بی‌اعتمادی، نابرابری و سنت‌گرایی جامعه، زمینه انفجار بود.
 اما در جلسه ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: همایش شیراز در سال ۵۴ برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غرب‌زده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی محتوا تلقی کرد.
‏در سال‌های ۵۳-۵۴ جامعه‌ای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت می‌خواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد. 
کتاب صدایی که شنیده نشد نوشتهٔ علی اسدی و مجید تهرانیان و عباس عبدی و محسن گودرزی است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی گزارشی از یافته‌های طرح «آینده‌نگری».
درباره کتاب صدایی که شنیده نشد

کتاب صدایی که شنیده نشد درمورد نگرش‌های اجتماعی - فرهنگی و توسعهٔ نامتوازن در ایران سخن گفته است. این کتاب حاوی بخشی از تحقیقاتی است که در دههٔ ۱۳۵۰ شمسی با عنوان طرح «آینده‌نگری» انجام شد. گفته شده است که این تحقیق از اولین نظرسنجی‌های ملی در ایران است و اطلاعات منحصربه‌فرد تجربی از نگرش مردم در دههٔ ۱۳۵۰ شمسی به دست و نشان می‌دهد که چگونه در زیر پوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود. این تحقیق هم از فضل تقدم در میان پیمایش‌های اجتماعی برخوردار است و هم به‌خاطر تصویری که از وضعیت نگرشی آن روزگار ارائه کرده، دارای اهمیت است؛ علاوه‌بر آن باید به پیوند دیدگاه‌‌های نظری و تحقیق تجربی اشاره کرد که «آینده‌نگری» به آن توجه جدی داشت. فصل اول این کتاب «رسانه‌ها؛ توسعهٔ ملی و توسعهٔ فرهنگی» و فصل دوم آن «گرایش‌های فرهنگی و نگرش‌های اجتماعی در ایران» نام دارد.

خواندن کتاب صدایی که شنیده نشد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران جامعه‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم.
بخشی از کتاب صدایی که شنیده نشد

«۸/۱. مشارکت اجتماعی

بررسی ما نشان می‌دهد که انگیزه افراد برای شرکت در انجمن‌ها بسیار کم است. به طور کلی می‌توان گفت که جامعه کنونی از نظر نهادسازی و ایجاد سازمان‌های اجتماعی‌واپس مانده است. ۶۷% از پاسخگویان عضو هیچ نوع انجمن و مجمعی نیستند. از مجموع کل پاسخگویان ۹% عضو انجمن ده بوده و تمامی آن‌ها روستایی‌می باشند. در حدود ۷% نیز در انجمن خانه و مدرسه عضویت دارند که اولیاء و والدین شاگردان هستند. انجمن‌های ورزشی با ۴% و انجمن محلی با ۳% در مراحل بعدی قرار می‌گیرند و در آخر هم انجمن‌هایی مانند پیشاهنگی و شیر و خورشید قرار دارد که ۲% و کمتر از پاسخگویان را در برمی‌گیرد.

نگاهی به ارقام بالا بر حسب جنس نشان می‌دهد که زن‌ها کمتر از مردها در این انجمن‌ها و جمعیت‌ها عضویت داشته و مشارکتشان بسیار ضعیف است.

عامل سن هم تا حدی در عضویت انجمن‌ها مؤثر است. جوان‌ها بیشتر از سایرین در انجمن‌های ورزشی فعالیت دارند و افراد میانسال بین ۳۵ تا ۶۴ که غالباً دارای فرزند مدرسه‌رو هستند، بیش از سایر گروه‌ها در انجمن خانه و مدرسه عضویت دارند.

سواد و درآمد هم به یک نحو در مشارکت افراد در انجمن‌ها تأثیر گذاشته است. به طور کلی با افزایش سطح سواد و درآمد شرکت در انجمن‌ها، به ویژه انجمن‌های ورزشی، خانه و مدرسه و باشگاه‌های اجتماعی بیشتر می‌شود. همچنین این بررسی نشان می‌دهد که قشرهای پایین جامعه به علت مشکلات مالی از مشارکت در این گونه مجامع محروم هستند. به هر حال باید این نوع فعالیت‌های اجتماعی را امری تفننی تلقی کرد که فقط محدود به شهرنشینان است.

در روستا تنها انجمن ده است که سهمی آن هم نه چندان مهم از فعالیت‌های اجتماعی روستاییان را به خود اختصاص می‌دهد این رقم در حدود ۱۷% است.

در انتخابات گذشته رأی داده‌اید؟

قبلا باید متذکر شد که این بررسی در زمانی انجام شده است که هنوز نظام سیاسی «چند حزبی» بود. اما ارقام به دست آمده در مجموع نشان دهنده آن است که میزان مشارکت در انتخابات مجلسین در جامعه ما بسیار کم است. فقط ۳۰% یعنی کمتر از یک سوم افرادی که قانوناً به سن رأی دادن رسیده‌اند، در انتخابات شرکت کرده‌اند. در این میان، میزان مشارکت زنان به مراتب از مردها کمتر است، زیرا فقط کمی بیش از یک دهم زنان یعنی ۱۱% در انتخابات شرکت کرده‌اند، در حالی که برای مردان این رقم به ۴۷% می‌رسد، یعنی چیزی بیش از چهار برابر زنان.

مشارکت در انتخابات، به ویژه در گروه‌های جوان بیشتر محسوس است و از همه جالب‌تر این که میزان مشارکت در گروه‌های دارای تحصیلات تا ابتدایی بیش از سایر گروه‌هاست و شرکت در گروه‌های دارای تحصیلات عالی به مراتب کمتر از افراد دیپلمه و افرادی است که تحصیلات ابتدایی دارند. و این نشان می‌دهد که برخلاف نظریه‌های رشد سیاسی، مشارکت سیاسی در تمام جوامع همراه با افزایش سواد افزوده نمی‌شود و این مسأله بسیار پیچیده‌ای است که باید ریشه‌های آن را در فرهنگ سیاسی جامعه و به ویژه غیر سیاسی شدن جامعه در دههٔ اخیر جستجو کرد.

اگر در انتخابات شرکت کرده‌اید، به کدام حزب رأی داده‌اید؟

پس از پرسش درباره شرکت در آخرین دوره انتخابات اینک می‌خواهیم بدانیم آن‌ها که در رأی دادن شرکت داشته‌اند، به کدام حزب بیشتر رأی داده‌اند و این که گرایش آن‌ها به احزاب مختلف در ویژگی‌های گروهی آن‌ها منعکس است یا نه.

در پاسخ پرسش نخست، اکثریت شرکت‌کنندگان یعنی ۶۱% به حزب ایران نوین و فقط ۹% به حزب مردم و ۷% هم به سایر احزاب مانند پان ایرانیست و ایرانیان و ... رأی داده‌اند.

در پاسخ پرسش دوم، هیچ گونه رابطه‌ای بین مشخصات گروهی رأی‌دهندگان و حزبی که بدان رأی داده‌اند دیده نمی‌شود. به عبارت دیگر، انتخاب حزب هیچ گونه رابطهٔ معنی‌داری با سطح تحصیل و درآمد نشان نمی‌دهد. تنها تفاوتی که به چشم می‌خورد، این است که در میان رأی‌دهندگان حزب ایران نوین، روستاییان بر شهرنشینان و افراد مسن بر جوان‌ها غلبه دارند و برعکس رأی‌دهندگان حزب مردم بیشتر شهرنشینان هستند و میزان افراد جوان آن هم بیش از حزب ایران نوین است.»


 از کتاب : صدایی که شنیده نشد
دکتر مجید تهرانیان