آدمي از هنگامي که زندگي جمعي را آغاز کرده با فرهنگ بوده و فعاليت فرهنگي داشته است. فرهنگ ، به عنوان مجموعه باورها، نگرشها و اعتقادهاي قلبي يک گروه و جامعه ، تشکيل دهنده شيوه زندگي آنها است. زماني که شيوه زندگي جامعه بر مبناي فرهنگ قوي علمي و توسعه يافته قرار گرفت ، به راحتي ميتوان بنيادهاي توسعه پايدار را بر آن استوار ساخت . تعريف مفهوم فرهنگ به علت گستردگي از اهميت ويژه اي برخوردار است .
به نظر ” ادوارد تايلر" ( E.B.Tylor ) مردمشناس بزرگ انگليسي ، ” فرهنگ مجموعه پيچيدهاى است که شامل مجموعه علوم و دانشها، اعتقادات، هنرها ، افکار و عقايد، صنايع، تکنيک ، اخلاق، قوانين و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان بهعنوان عضو يک جامعه آن را از جامعه خود فرا مىگيرد و در قبال آن تعهـداتى به عهده دارد" .
خلاصه بايد گفت فرهنگ راه و روش زندگى است که هر قومى براى خود دارد. ”فرهنگ" عبارت است از کليه ساختهها، پرداختهها، اندوختهها، آداب و رسوم، مقررات عقايد، هنرها و دانستنىهاى عامه که از نسلى به نسل بعد منتقل مىشود.
فرهنگ صنعتي
فرهنگ صنعتی و نظم پذيری در سازمان های توليدی زمينه های استفاده مفيد و موثر از منابع انسانی و مادی را فراهم می سازد و آثار مطلوبی در بعد بهره وری و كسب مزيت رقابتی دارد. برای ارزشی كردن توليد و سودآوری، گريزی نيست مگر اينكه در سازمان و جامعه فرهنگ صنعتی رواج پيدا كند. اگر فرهنگ صنعتي درست پياده سازي شود شتاب در توسعه صنعتي اتفاق خواهد افتد . در واقع بايد گفت پياده سازي فرهنگ صنعتي به توسعه صنعتي شتاب مي دهد .
فرهنگ صنعتي به معناي تعهد جمعي است و اين يعني اينكه همه سطوح آموزشي كشور به رشد و توسعه صنعت كمك كنند . بديهي است كه پياده سازي فرهنگ صنعتي استقلال ، توان و قدرت اقتصادي كشور را ارتقاء مي بخشد . لذا توسعه صنعتي پيش شرط هايي دارد كه مهمترين آن فرهنگ صنعتي است و براي صنعتي شدن راهي جز ايجاد و توسعه واحدهاي تحقيق و توسعه وجود ندارد .
در اين راستا دو نكته مهم مطرح است : يكي اينكه كار ، نياز فرهنگ است و بدون كار و جديت و تلاش نمي توان از تكنولوژي بهره برد . متاسفانه فرهنگ كار در ايران با توسعه صنعتي متناسب نيست . يعني براي ما كار، بخشي از زندگي تلقي نمي شود. مــا بعد از كار مي خواهيم زندگي كنيم نه با كار و اين يكي از موانع در راه توسعه فرهنگ صنعتي است . بدون برطرف كردن اين مــانع نمي توان به جلو حركت كرد و نكتـــه ديگــر آنكه نظام آموزشي ما بايد به دنبال فهميدن باشد نه دانستن . در كشورهاي در حال توسعه از ابتدا به انسان به عنوان محور توسعه نگريسته مي شود و به دنبال توانمندي هاي افراد در حوزه هاي مختلف است .
ريشه يابي شاخص هاي فرهنگ صنعتي
در اينجا ضمن معرفي طراحي مفهومي فرهنگ صنعتي ايران ، معيارهاي اخلاقي و ويژگي هاي فرهنگ صنعتي كشور را بر مي شماريم . ويژگي هاي فرهنگ صنعتي توليد در ايران را با توجه به هدف انقلاب اسلامي كه استقلال سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي است ، عبارتند از:
1- كار و توليد نه فقط يك ارزش اجتماعي است، بلكه عبادت است و ارزش عبادي دارد.
2- در طراحي و توسعه ، كار و توليد بايد جوهره خلاقيت انساني را شكوفا كند.
3- حمايت كننده اهداف ملي توسعه باشد.
4- پذيرش اصل تفكيك ناپذيري انسان صنعتي از فرهنگ صنعتي و تفكر
استراتژيك صنعتي.
5- رويكرد كاهش هزينه توليد در عين ارتقاي كيفيت.
6- توسعه عدالت محوري در كار و توليد از طريق توزيع عادلانه مشاغل و
منابع.
7 - مردم سالاري در طراحي محصول و فرآيند به منظور دستيابي به رضايت مشتري.
8- جذب نخبگان و كارآفرينان براي تقويت چرخه نوآوري در علم و فناوري و صنعت.
بايد گفت شاخصه موفقيت فرهنگ صنعتي ايران منوط به تحقق موارد زير است :
-اقتدار ملي در توسعه علوم و فنون
- اقتدار فرهنگي
-اقتدار بين المللي
- امنيت ملي و بين المللي
-اقتدار اقتصادي
- اقتدار سياسي - اجتماعي و دفاعي
فرهنگ صنعتي رويكردي خردمندانه و ارزشي به فناوري و صنعت در جهت خلق و به كارگيري صنايع بـــــــا ارزش افزوده بالا به منظور دستيابي به اهداف استراتژيك ملي، توليد، اشتغال مولد ، رفاه ملي و . . . است .
فرهنگ صنعتي مقدمه صنعتي شدن
براي شناخت فرهنگ صنعتي مي بايست فرهنگ كشاورزي يعني فرهنگي كه باعث شد بشر غارنشين به بشر شهرنشين مبدل شود را مورد شناخت و مداقه قرار دهيم . اوج اين حركت در تمدن هاي اسلامي قرن نهم قابل مشاهده است . اين فرهنگ تا وقوع رنسانس در اروپا ادامه يافت . گفتني است كه تا قبل از آن تقريباً تمام جوامع بشري، فرهنگ يكساني داشتند و اگر جنگي رخ مي داد ، براي دستيابي به غذا و سرزمين بيشتر بود اما با وقوع رنسانس، تفكر علمي ايجاد شد و به كتب قديم كمتر مراجعه مي شد. مهم تر اينكه همه به دنبال يافتن روابط علت و معلولي بودند. از آن زمان تفكر اروپايي مبناي جديد فكري مي شد تا زماني كه نيروي بخار در انگلستـــان كشف مي شود و به مرور جامعه اروپا از كشور انگلستان شروع به صنعتي شدن مي كند . ديگر فئودالهايي كه در كاخهاي خود زنــــــدگي مي كردند و هنرمندان، نويسندگان، شاعران، صنعتكاران و موسيقيدانان محدودي را دور و اطراف خود جمع مي كردند، بـــــه چشم نمي خورد و كم كم فرهنگ صنعتـــي شكل مي گيرد.
بايد پذيرفت كه فرهنگ صنعتي ، فرهنگي همسان در تمام جهان است . اين فرهنگ عواملي دارد كه باعث رشد صنعت و تفكر مي شود و در غالب فرهنگ هاي ملي ، قومي و اعتقادي قابل پياده كردن است.
پاره اي از اين عوامل عبارتند از:
1-تضاد فرهنگ بين كساني كه به فرهنگ كشاورزي وابستگي دارند و از آن منتفع هستند و از چشم انداز فرهنگ صنعتي واهمه دارند.
2- مساله زمان در فرهنگ صنعتي ؛ با ايجاد كارخانه ها، بيكاران جذب كار شدند و همسان سازي پيرامون مسايلي چون زمان، نظم و دقت در كار، تفكر جديد كارخانه اي در جامعه بوجود آمد تا آنجا كه ماهيت دايره اين زمان در فرهنگ كشاورزي به زمان خطي در فرهنگ صنعتي تغيير كرد.
3- نقش دولت در جامعه صنعتي ؛ اين افراد جامعه هستند كه با فعاليت و كوشش به دنبال ايجاد ثروت و سرمايه هستند و دولت اين سرمايه اين افراد را ساماندهي مي كند .
4- ايجاد تخصص ؛ از آنجا كه در آغاز عصر صنعتي، كارخانه نمي توانستند با كارگران شاغل در بخش كشاورزي به توليد در بخش هاي صنعتي بپردازند، لذا دوره هاي تخصصي در مدارس بوجود آمد و شركت هايي ايجاد شدند كه مردم با سرمايه و سهام خود در مجامع شركت مي كردند و از سود و ضرر انتخاب خود نيز استقبال مي كردند.
5- ايجاد تشكل ها، شركت هاي تعاوني كارگري، اتحاديه ها و... كه در جوامع صنعتي قدرت هايي براي اداره جامعه هستند.
6- تغيير شكل توزيع ؛ دسته بندي ها، توزيع ها و نوع كالاها متحول مي شـــود و شبكه ايجاد مي شود.
7- زايندگي تكنولوژي ؛ نهادهاي صنعتي بهترين زايشگاه تكنولوژي هـــــاي صنعتي مي شوند.
همه عوامل فوق موجب مي گردد ، جامعه اي صنعتي شود و فرهنگ صنعتي در اجتماع ، توسعه و ارتقا ء يابد . البته براي موفقيت در اين مسير مي بايست نهادهاي ديني، اجتماعي و دانشگاهي با همدلي به تحقق اين هدف كمك كنند.
sh58shirkavand@yahoo.com