:
كمينه:۱۶.۵۱°
بیشینه:۱۶.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۶
تنش زدایی و خط قرمزهای روابط دیپلماتیک از دیدگاه رحیم پورازغدی

رحیم پور ازغدی: ایجاد تنش غیر ضروری در دیپلماسی و سیاست خارجی، اشتباه، خریت و گاهی خیانت است + فایل صوتی

این دشمنی سازی، نوعی تهدید است و افزایش تهدید و زیان برای ما و دیگران و اشتباه است و بالاتر از آن خریت است و این ها خطاهای بزرگ و حتی گاهی "خیانت" است
کد خبر: ۲۰۳۵۶
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۲ - ۱۸:۲۶



خبراقتصادی: از ابتدای انقلاب تاکنون همواره دو مدل در طراحی اصول و مبانی سیاست خارجه جمهوری اسلامی توسط سیاسیون و اندیشمندان پیشنهاد شده است. عده ای معتقدند که الگوی سیاست خارجه جمهوری اسلامی در مقام عمل باید تهاجمی و فعال باشد و باید به هرگونه پیشنهادی از سوی قدرت های بزرگ که بوی سلطه و تحمیل دهد با صلابت هرچه تمام تر پاسخ داد و در مقابلش ایستاد.
از سویی دیگر، عده ای بر آن عقیده اند که سیاست خارجه جمهوری اسلامی باید مبتنی بر تنش زدایی و رفع تنش های موجود با کشورهای منطقه و جهانی باشد. برای پیشرفت کشور چاره ای نداریم جز آنکه از حجم تنش های موجود بکاهیم.

این دو گروه و این دوگونه سیاست، همواره در تقابل با یکدیگر قرار داشته و دولت های بعد از انقلاب اسلامی، هرکدام یکی از این الگوها را کم و بیش پیگیری کرده اند.

اما دور جدید مذاکرات هسته ای و اذن مشروط رهبری به دولت جدید جهت مذاکره با آمریکا با قید (مخالفت نمی کنیم امّا خوش بین نیستیم)، بهانه ای شد تا رحیم پور ازغدی نیز از جایگاه نظری و اندیشه ای این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.
رحیم پور ازغدی در مهمترین فرازهای این سخنرانی که در پاسخ به پرسش دانشجویان در مورد روابط بین المللی مطرح شده می گوید:
براساس توصیه های اسلامی، تنش هایی که ضرورتی ندارند و هیچ کمکی به حقوق و کرامت و منافع ملی ما نمی کند و به آنها صدمه می زند نباید ایجاد شود زیرا تهدیدهای اضافی و دشمن سازی های جدید ایجاد می کند .
این دشمنی سازی، نوعی تهدید است و افزایش تهدید و زیان برای ما و دیگران است و اشتباه است و بالاتر از آن خریت است و این ها خطاهای بزرگ و حتی گاهی "خیانت" است
و قطعا هم خیانت است اگر کسانی که با ما دشمنی ندارند را تبدیل به دشمن کنیم. اگر دوستان بالفعل را تضعیف کنیم و تبدیل به دشمن بالقوه و دشمن بالفعل کنیم، خلاف شرع و عقل است.
زدودن چنین تنش هایی شرعا و عقلا واجب است و تداوم و ایجاد چنین تنش هایی، خطا و یا خیانت است.
 
 رحیم پور اغدی در این مقاله صوتی  که آدرس آن نیز در گزارش حاضر در دسترس علاقه مندان است، در تشریح موضوع سیاست خارجی نکاتی را یادآور شده است. خلاصه ای از این سخنان را در ادامه می خوانیم:

در این گفتار به نکاتی در باب روابط بین المللی اشاره می کنیم که ناظر به پرسش هایی است که دانشجویان رشته حقوق بین الملل، علوم سیاسی و روابط بین المللی درجلسات مکرر مطرح کرده اند و به بخشی از این پرسش ها که با وضع کنونی تناسب دارد پاسخ می دهیم
تحت عنوان مذاکرات بین الملل و دیپلماسی خندان با آمریکا و غرب مسائلی به طور خاص در باب مسائل هسته ای  در نیویورک و ژنو در جریان است که جزئیات مختلفی دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد تا مباحث درست و منطقی از مسائل غیر واقعی و همراه با توهم قابل تفکیک و ارزیابی باشد.  
 این مذاکرات در چارچوب دولت جدید آغاز شده و قرار است ادامه یابد که امید است به نتایج مثبتی به نفع ملت و تامین حقوق ملت و دفاع از شرف و عزت کشور انجام شود.
در این مسیر باید توجه داشت که هم اخم و هم لبخند لازم است و انعطاف بدون انفعال مفید است و صلابت غیراز تحجر است.
 مبنا باید صلابت در ارزش ها و انعطاف در روش ها باشد که در روابط بین الملل قبول داریم و آن که قبول نداریم انفعال در ارزش ها و تحجر در روش هاست که به زیان منافع ملت تمام می شود .
امید است که گفت وگوها به نتیجه برسد ولی همان طور که مقام معظم رهبری بیان کرده اند، خیلی خوش بین نیستیم که به نتیجه دلخواه برسیم و مذاکرات همراه با تامین حقوق ملت ایران وعزت ملت و کرامت انقلاب به پیش برود و در نهایت انتظارات ما تحقق یابد...
لذا به دنبال منفی بافی و خواندن آیه یاس نیستیم و هر نوع مذاکره ای را نحس نمی دانیم و پیش داوری منفی نداریم و بنا را بر خوشبینی می گذاریم اما در عین حال به ارزش ها و مبانی سیاست خارجی انقلاب باید توجه داشته باشیم.
طرز فکرهای موجود در حوزه دیپلماسی و روابط بین الملل و سیاست خارجی ارزیابی می کنیم و بنا را بر حسن نیت  می گذاریم نه سوء نیت
اگر چه در حوزه سیاست خارجی، در مواردی عده ای به دنبال خیانت و سازش و سوء نیت بوده اند و خواهند بود اما نباید جریانی و گروهی را به سوء نیت متهم و منفی بافی کنیم و بنا را باید بر خوشبینی بگذاریم و به راستی امیدواریم که حقوق ملت تحقق یابد.
آرزو می کنیم که آقایان مذاکره کننده در مذاکرات خود توفیق پیدا کنند و به نتیجه دلخواه برسند تا بخشی از مظالمی که به ملت ما در این 35 سال شده جبران شود و به خاطر انقلاب از حقوق خود محروم نشود و تحریم ها کاهش یابد و ملت ایران از حقوق مسلم خود محروم نشود و مجبور نشود که  بین عزت و کرامت و ارزش های انقلاب و حقوق خود یعنی کاهش تحریم ها و انرژی هسته ای، یکی را انتخاب کند
دیپلماسی زمانی موفق است که حقوق ملت و عزت و کرامت و منافع ملی را تحقق بخشد و یکجا تامین کند و این کار که هم حقوق ملت تحقق یابد و هم عزت و کرامت حفظ شود،کار سختی است
ولی باید خط قرمزها مشخص باشد و نقطه آغاز و پایان مذاکرات و مبانی و نتایج این نوع دیپلماسی روشن باشد و در تاریکی و همراه با ابهام و فضای مه آلود بین گله گرگ نرویم زیرا چنین مسیری ناکارآمد و نامعقول خواهد بود.
باید به بخشی از پیش فرض های بیش از اندازه خوشبینانه در این مسیر توجه کنیم و دچار مشکل و رفتار بی منطق نباشیم.
تابو سازی و منفی بافی نسبت به کشورهای غربی و آمریکا نیز درست نیست و نباید به هر چه که غربی است بدبین باشیم و این کار و روش درستی نیست
زیرا انقلاب اسلامی نه با کینه های متعصبانه و نامعقول و تابو سازی و منفی بافی نسبت به غرب بوجود آمده  و نه  به قصد سازش و اضمحلال و خوش بینی و انعطاف و سازش انقلاب کرده ایم. بلکه انقلاب، با هدف انقلابی و اسلامی و به قصد تامین حقوق ملت ایران بوجود آمد و بعد تامین حقوق سایر ملت های ستم دیده جهان مورد توجه قرار گرفت. در نتیجه مهم تامین منافع و حقوق ملت های ستم دیده است نه تحجر و تعصب و منفی بافی ...
البته برخی پیش فرض های ساده لوحانه نسبت به دیپلماسی و... را باید تبیین کرد و بر اساس مبانی انقلاب اسلامی ارزیابی کنیم تا غیر واقعی و نادرست و غیر منطقی حرکت نکنیم و دچار بدبینی افراطی و خوش بینی افراطی نباشیم بلکه در همه حال منافع ملی و حقوق ملت را در دیپلماسی دنبال کنیم.  

یک دیدگاه خوشبینانه و ساده لوحانه و انفعال روانشناختی و... به لبخند و اخم دشمن اعتنا می کند  و این رویکرد درستی نیست در هر حال باید منافع خود را دنبال کنیم و خود را به اخم و لبخند دشمن محدود نکنیم. باید شرایط را بشکافیم و نقد و بررسی کنیم و به پرسش های مطرح شده پاسخ بدهیم.  
 
آرزو می کنیم که این روش های کنونی و مذاکرات در حال جریان دولت فعلی، به نتیجه برسد و ممکن است که به نتیجه برسد و به طور نسبی نتیجه دهد ...
اما چند حالت ممکن است مطرح شود:
حالت اول این است که ممکن است که سازش کنیم و بخشی از حقوق خود را بگیریم
حالت دوم این است که سازش نکنیم و فشارها را بیشتر کنند و با فشار و رفتار تحقیرآمیز، مانع از تحقق حقوق ما شوند.
توجه داشته باشیم که آمریکا و انگلیس و صهیونیسم در این 200 سال اخیر همه را غارت کرده اند و ملت های مسلمان را محروم کرده اند و بر نهادهای بین المللی حاکم هستند و دیکتاتوری ها، شکنجه ها و غارت ها و جنگ ها و.. زیر سر آنها بوده اند به نام نهادهای بین المللی ما را محروم کرده اند و منافع خود را به نام نهادها و حقوق بین المللی به ما تحمیل کرده اند
اگر کسانی فکر کنند که آنها بر اساس خوش بینی عمل می کنند و ملتزم به حقوق بین الملل هستند و به حرمت و حقوق ملت ها احترام می گذارند و دنبال عدالت جهانی هستند و برای حقوق و عزت ملت ها احترام قائل هستند و به حقوق بشر معتقدند و به دنبال صلح و امنیت و حقوق برابر هستند و... باید بدانند که  این پیش فرض ها غیر واقع بینانه و غیر آرمان گرایانه است و تاریخ و عملکرد آنها نشان می دهد که این خوش بینی غلط است
این تفکیک بین آرمانگرایی  و واقع بینی یک منشا و مبنای نادرست است اما کشورهای غربی، واقعیت را از آرمان تفکیک کرده اند و هست را از باید تفکیک کرده اند و
ممکن است امتیازهایی با هزینه و ما به ازای سنگین تری را به ما بدهند و عزت و کرامت ما را زیر سوال ببرند.

آنها معتقدند که آرمانگرایی در کنار واقع گرایی تقابل ایجاد می کند و آرمان گراها خیالاتی هستند و واقع بین ها خود را معطوف به خیالات نمی کنند.
دیدگاه آنها در دیپلماسی این است که  انقطاع نظر و عمل از آرمان و واقعیت از ارزش است آنها به همین شیوه همه علوم انسانی را سکولاریزه کرده اند و از ارزش های الهی تفکیک کرده اند.
این که استکبار جهانی و کشورهای غربی مستکبر نیستند و پیشرفته و مدرن هستند و  کشورهای جهان و اسلامی و شرقی  سنتی و عقب مانده  هستند.
با این تفکیک، از نظر آنها، دیگر رابطه ظالم و مظلوم معنا ندارد و غارتگر و غارت شده ای در این 200 سال نبوده است و... یعنی با تعریف جدید پیشرفته و عقب  مانده همه ظلم ها و تعارض ها و بی عدالتی ها را تفسیر می کنند و کسی نمی تواند انتقاد داشته باشد یا حقوق خود را مطالبه کند.
آنها می توانند بمب هسته ای داشته باشند و قدرت نظامی و تسلط و ثروت داشته باشند و رسانه های قوی و نهادهای بین المللی تحت سلطه داشته باشند اما کشورهای دیگر حتی انرژی هسته ای صلح آمیز نباید داشته باشند...
این ها واقعیت نیست و دروغ بزرگ است و تاریخ نیز ثابت کرده است که خلاف آن اتفاق افتاده است و درطول تاریخ آنها ظلم کرده اند...

آنها خودشان نیز اعتراف کرده اند  که در طول تاریخ اشتباهات و ظلم هایی داشته اند.  مثلا سال 1332 در مقابله با دکتر مصدق اقدام اشتباه کرده اند.
 ولی نابرابری ها بیش از این ها در طول تاریخ بوده است و این نگاه غیر واقعی است که تصور می کنند طالب حقوق بشر بوده اند آنها همواره ظلم کرده اند و روابط بین المللی بر اساس کودتا و جنگ و دیکتاتوری و ظلم و .... بوده است.
در نتیجه این خوش بینی ها و تفکیک جهان توسعه یافته از جهان عقب مانده،  نه واقعیت است و نه آرمانی است.
در منطق انقلاب اسلامی، نگاه آرمانی، علمی است و نگاه علمی، آرمانی است و قابل تفکیک نیستند. در نظر باید ایده آلیست باشی و در عمل می توانی واقع گرا باشی و این روش، به معنای تقابل آرمان و واقعیت نیست. یعنی روابط بین المللی نباید تنها به نفع منافع یک گروه یا یک دسته کشورهای غربی باشد بلکه حداقل باید منافع همه کشورهای جهان مورد توجه باشد.
آرمان حق و عدالت ممکن است تحقق نیابد و وظیفه ما این است که تلاش کنیم که آرمان تحقق یابد و این مفاهیم، قابل تفکیک نباشد.  
این پیش فرض که طرف غربی در مذاکره با ما،  منطقی رفتار می کند و حق محور است و به حقوق ما احترام می گذارد و مخالف سلاح های کشتار جمعی هستند و سلاح های کشتار جمعی ندارند و طرفدار حق و عدالت و برابری و حقوق بشر هستند و.. همه این پیش فرض ها غلط است ...
این پیش فرض ها واقعیت ندارد.
برخی مطرح کرده اند که دیپلماسی علمی مثل فیزیک و شیمی است و رفتار شناسی بین المللی با معیار تجربی صورت می گیرد و نباید از مکتب و آرمان وشعار و حق طلبی و عدالت و انقلاب و... صحبت کرد. با این طرز فکر، قدرتمند و ثروتمند حاکم است و قوی تر، ضعیف را له می کند و این یک قانون طبیعی است و ظلم و استکبار و قدرت بالاتر یک رابطه علمی و طبیعی است.  
با این طرز فکر هر که قوی تر است پول دارد رسانه دارد قدرت نظامی دارد به حق می شود و طرفدار صلح و آرامش و حقوق بشر.... و هر کشوری که اعتراض کند و به دنبال بیداری و حق خود باشد تروریسم و محور شرارت نامیده می شود.
یک مقوله برجسته ای در مباحث آکادمی غرب وجود دارد که نظریه پردازی بین الملل در هر زمان، تابع شرایط همان زمان است.
همه مفاهیم دیپلماسی و موضوعات را براساس همان الگو تعریف می کنند و مفاهیم دیپلماسی در هر دوره ای با همان مختصات باید تعریف شود و در هر دوره ای کارکرد خاص خود را دارند.
و حتی به اسطوره سازی و قصه پردازی  در روابط بین الملل قائل هستند و ....
در نتیجه با تبلیغات عملی و نظری و .... پیش فرض هایی را ارائه می دهند و در روابط بین الملل این گذاره ها و نظرها و مفاهیم را تغییر شکل می دهند . اگر دارای قدرت استکباری و نظامی باشند، ناسیونالیست و کشورگشایی را ارزش می دانند و اگر به دنبال فروش محصولات و کالاهای خود باشند نظم نوین و دهکده جهانی را مطرح می کنند تا تجارت کنند و سود و منافع داشته باشند. خلاصه آن که براساس منافع خود در هر زمان، این گذاره ها و مفاهیم را تولید می کنند و برای آن تبلیغ می کنند تاافکار عمومی جهان نیز بپذیرد که آنها درست می گویند!
این وضعیت تابع داستانی است که استکبار جهانی می نویسد و برای خود نقش و جایگاهی تعریف می کند ولذا براساس آن نقش و داستان، نظریه، الگو، اسطوره، مفاهیم و موضوعات را تبیین می کند و با تبلیغات نظری و عملی به خورد کشورهای جهان و نهادهای بین المللی می دهد و نتیجه این می شود که ظالم و مظلوم، غارتگر و غارت شده و سایر نابرابری ها، طور دیگری ارائه می شود.
حتی گذاره ها و مفاهیم قبلی که قبلا ارزش داشتند، از بین می روند و ذوب می شوند و تغییر شکل می دهند. و قدرت های جهان برای خود و مخالفان و حامیان و متحدان براساس تعاریف امروز و منافع خود، نقش تعریف می کنند

نقش های مختلفی برای کشورهای غربی و دیگران تعریف می کنند و هر کشور و ملتی خود را با این داستان تطبیق می دهد و به تدریج این نظریه ها حاکم می شود مگر این که عده ای نپذیرند و به نوع دیگری موضوع را مطرح کنند که آنها نیز در جبهه مخالف غرب قرار می گیرند و محورشرارت  و دشمن آمریکا و انگلیس و اسرائیل خوانده می شوند.  
لذا اسطوره و داستان دیگری را شروع می کنند.
آنها اخیرا یک غرب متجدد و شمال مدرن و یک شرق بدبخت و عقب مانده را تعریف کرده اند که محصول توسعه یافتگی و عقب ماندگی هستند. یکی خوب است دیگری بد
 و این وضعیت جهان امروز را محصول ظالم و مظلوم نمی دانند بلکه می گویند برخی کشورها عقده فقدان پیشرفت دارند و به خاطر عقب افتادگی، دچار بنیادگرایی شده اند و با خشونت و تروریسم رفتار می کنند.
کشورهای غربی و قدرت های جهان، مفهوم وابستگی و الگو برداری و مفاهیم سیاسی را نیز به گونه ای شکل داده اند که هر کس با آنها باشد پیشرفته و توسعه یافته و طرفدار حقوق بشر است و هر کس در نقطه مقابل باشد طرفدار بنیاد گرایی و تروریسم و عده ای عقب مانده اند.
 
قطب یک، طرفدار حقوق بشر و ثروتمند هستند و از دموکراسی می گویند و قطب دوم فقیر، مخالف حقوق بشر طرفدار دیکتاتوری و تروریسم وشرارت... هستند.
براساس این تعریف غلط کشورهای غربی، اکثریت بشر در دوره ماقبل دموکراسی هستند و عده ای اندک در دنیای حقوق بشری، دموکراسی و پیشرفته هستند
دموکراسی از حقوق بشر حرف می زند و غیر دموکراسی حقوق بشر را نمی شناسد واعتقاد ندارد!
قبلا  مفاهیم سیاست جهان، غرب و شرق و سرمایه داری و کمونیست و... بوده اند و حالا تروریسم و بنیاد گرایی در یک طرف و   دموکراسی و حقوق بشر در طرف دیگر است
در یک طرف کشورهای پیشرفته و طرفدار آزادی و لیبرالیسم و سرمایه داری هستند و طرف دیگر عقب مانده و تروریسم هستند
پرسش های زیادی در این زمینه مطرح می کنند تا مسائل جهانی را مطرح و حل کنند.
می گویند که منشا تروریسم کیست و چیست؟ و...
این ها داستان هایی است که موجب شده بسیاری از مفاهیم و درگیری ها و قطعنامه ها و جنگ ها به نام مقابله با تروریسم و حامیان ترور و خشونت و... را بسازند و با آن با کشورها و ملت های مظلوم منطقه مقابله کنند. کشورها را اشغال می کنند. حکومت تغییر می دهند و...
در داستان انرژی و پرونده هسته ای ایران نیز داستان را به همین شکل اسطوره سازی و الگوسازی کرده اند
با این که عده ای از کشورهای غربی تولید کننده های اصلی بمب های هسته ای، شیمیایی و میکروبی و... هستند و تعدادی از آنها را در جنگ های مختلف استفاده کرده اند و حاکم بر جهان شده اند و بر نهادهای بین المللی نیز حاکم شده اند و برای خود شورای امنیت و حق وتو و... ایجاد کرده اند. و بر سرنوشت بشر حاکم شده اند و سازمان های بین المللی را ایجاد و تحت کنترل گرفته اند.
اما نمی خواهند هیچ شکافی در این حاکمیت 150 سال گذشته ایجاد کنند.
 از طرف ایران و بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی ایران احساس خطر کرده اند و نمی خواهند که قدرت جدیدی وارد جهان شود و آنها را کنترل کند و نمی خواهند که یک سد دفاعی از سوی جهان اسلام ایجاد شود و منتقد آنها باشد و حیوانیت آنها را کنترل کند و می خواهند که هر طور شده جلوی این جریان را بگیرند و تحقیر  و سرکوب و محکوم کنند..
لذا این گونه مطرح کرده اند که بنیاد گرایی اسلامی به دنبال نابودی جهان و منطقه با بمب اتم هستند و از این طریق، جریان اسطوره ای و الگویی خاص را ایجاد کرده اند تا با کشورهای اسلامی و نهضت ها و جنبش ها  و بیداری اسلامی به نام بنیادگرایی مقابله کنند.
می گویند که این کشورها به دنبال کشتار و ایجاد خطر برای بشر هستند.
آنها به عنوان حامی حقوق بشر و به عنوان رهبر جهان و عقل جهان و ناظم جهان می خواهند که این جریان اسلامی را کنترل کنند تا قدرت های جهان در آینده دچار مشکل نشوند و جنگ و کشتار ایجاد نشود.
این اسطوره سازی و افسانه سازی و قصه سازی و  نظریه پردازی در دنیای بین الملل را شکل داده اند و مردم جهان هم واقعیت را می بینند.
در نتیجه حرف های ظاهری و آن چه عمل می کنند با هم متفاوت است و همه فرق آنها را می دانند.
آنها اسطوره سازی می کنند و وارد تحلیل اوضاع می شوند و رسانه ها  و افکار عمومی را شکل می دهند و بعد نهادهای بین المللی و جنگ و قدرت نظامی و... شکل می گیرد.
خود این موضوع باعث می شود که قدرت و ضد قدرت و گفتمان سازی ایجاد شود و جای حق و باطل عوض می شود و خود را به حق و عادل و نظم و آرامش  معرفی می کنند.
آدم های واقع بین باید این واقعیت ها را از اسطوره سازی ها جدا کنند. آنها براساس اسطوره سازی عمل می کنند و
آنها می گویند که اسطوره بساز و وارد افکار عمومی کن و جناح بندی و گفتمان سازی  کند و جای حق و باطل و... را تغییر بده...
نظام بین الملل را طبقاتی تعریف کرده اند برخی تصور می کنند که آنها قائل به حقوق بین الملل  و برابری حقوق  کشورها هستند در حالی که غربی ها می گویند که زندگی بین المللی براساس تعارض بین دولت ها و کشورهای جهان  وبه خاطر ماهیت سرکوب گری طبیعی بشر شکل گرفته و نظام بین الملل مختصات طبقاتی دارد و لذا باید عده ای که طرف حقوق بشر نامیده می شوند با کسانی که مخالف حقوق بشر هستند مقابله کنند و حق و باطل را اینگونه تعریف می کنند وجای حق و باطل را عوض کرده اند.
 این نظریه در پس کانون نظام بین الملل وجود دارد. این کشورها که بمب اتمی دارند و در 150 سال گذشته کشورهای زیادی را غارت کرده اند و بمب اتمی و ثروت و اقتصاد و رسانه های بزرگ را دارند و قدرت اسطوره سازی بین المللی دارند و قدرت محله و قلدر محله شده اند تعاریف را به هم ریخته اند و هر وقت بخواهند مفاهیم را تغییر می دهند دیروز یک مفهوم ارزش بود امروز یک مفهوم دیگر ارزش است و بستگی به منافع سرمایه داری دارد که کجا مشکل دارد و می خواهد مشکل خود را حل کند....


تنش های حق طلبانه مفید و ضروری است

براین اساس باید توجه داشت که در طول تاریخ بشر، و در روابط بین المللی سه نوع تنش وجود دارد
تنش ضروری و مفید
تنش غیر ضروری و مفید
تنش غیر ضروری و غیر مفید  
یکسری تنش ها مفید هستند و یک سری غیر مفید هستند. یکسری نیز غیر ضروری هستند و یک سری نیز ضروری است که ایجاد شود تا منشا تحول و منشا ایجاد حق و تحقق حقوق ملت ها باشد  
جهان بدون تنش نیست و همان طور که باران و برف و باد تنش طبیعی است در زندگی انسان  نیز همیشه از نظر عاطفی و مهر و روابط تنش وجود دارد و در روابط انسان ها تنش یک موضوع طبیعی است و لذا در نظام بین الملل نیز برخی تنش ها به ضرورت ایجاد می شود و گاهی نیز مفید هستند.
تنش ها را به مفید و غیر مفید و ضروری و غیر ضروری تقسیم می کنیم.
تنش های مضر و غیر ضروری نفی میشود زیرا تنش آسیب می زند.
یک سری تنش های اجتناب ناپذیر و ضروری نیز وجود دارند که باید وجود داشته باشد و بخشی از این تنش ها وجود دارند  و باید به نوعی تنظیم شوند که بیشترین فایده را بین خود و دیگران داشته باشیم و منافع ما تحقق یابد.
باید حقوق و منافع خود و دیگری را طبق فرهنگ اسلامی تعریف و پیگیری کنیم
یکسری از تنش ها محصول طبیعی و علت طبیعی برای تحولات عالم و طبیعت و تاریخ و جامعه است
و نوع واکنش ما و مواجه شدن با تنش های ضروری باید بر اساس توحید و عدالت و اخلاق و منطق باشد.
یکسری تنش های غیر ضروری بین مفید و غیرمفید تقسیم می شود در صحنه عمل، گاهی بین آنها سوال وجود دارد که کدام ارزش است و کدام ارزش ندارد یا کمتر ارزش دارد و در مسائل بین المللی باید تعریف کرد که از نظر عقلی  وشرعی کدام موضوع بین المللی اهم است کدام مهم است و نباید اهم را فدای مهم کرد
باید شناخت دقیق از روابط بین المللی داشته باشیم و روابط قدرت، نهادهای بین المللی، تنش ها، گفت وشنودها و رسانه ها و.... را با مهارت بشناسیم
باید مهارت دیپلماتیک و مذاکره داشته باشیم که چه چیز را روی میز بگذاریم یا نگذاریم و برداریم و...
با چه کسی باید سخن گفت یا نگفت و چگونه باید سخن گفت
که البته این ها به تجربه به دست می آید
این ها یک مهارت تجربی است که به اخلاق و مهارت و تجربه دیپلمات مرتبط است
اخلاق و توصیه اسلامی می گوید که باید بدانیم که چگونه حقوق متقابل بین کشورها را دنبال کنیم باید با دشمن چگونه حرف بزنیم بدانیم که طرف مقابل مذاکره کننده دشمن ماست یا دوست ماست یا رقیب است
چگونه باید به دشمن ضربه بزنیم و چگونه با دشمن حرف بزنیم
باید مشخص شود که طرف مذاکره کننده دوست ماست یا دشمن ماست .
باید دید که با چه کسی و برسر چه موضوعی مذاکره می شود ما چه می خواهیم و حقوق ما کجاست و آنها دنبال چه هستند و حقوق بین الملل و و روابط و نهادها .... چگونه است
آداب  و خط قرمزهای ما و آنها و حقوق ما و آنها چگونه است محدودیت ها را بشناسیم
توجه داشته باشیم که با چشمک و لبخند و تعارف و احوال پرسی برای گفت وگو و پای میز مذاکره نشستن کافی نیست آنها برسر این مسائل به ما احترام نمی گذارند . اگر آنها این کار را می کردند که دیگر مستکبر نامیده نمی شدند.دیکتاتور عالم نبودند.
آنها دیکتاتور های جهانی هستند و اخم و لبخند آنها متناسب با منافع آنهاست و ما باید دقت کنیم و اجازه سواستفاده را به آنها ندهیم.
لذا باید واقعیت آن طرف و این طرف میز و فضای بین المللی را ببینیم و ...
اگر بخواهیم براساس همین منافع مادی و ملی به موضوع نگاه کنیم براساس توصیه های اسلامی، تنش هایی که ضرورتی ندارند و هیچ کمکی به حقوق و کرامت و منافع ملی ما نمی کند و به آنها صدمه می زند نباید ایجاد شود زیرا تهدیدهای اضافی و دشمن سازی های جدید ایجاد می کند .
این دشمنی سازی، نوعی تهدید است و افزایش تهدید و زیان برای ما و دیگران است و اشتباه است و بالاتر از آن خریت است و این ها خطاهای بزرگ و حتی گاهی "خیانت" است
و قطعا هم خیانت است اگر کسانی که با ما دشمنی ندارند را تبدیل به دشمن کنیم.
اگر دوستان بالفعل را تضعیف کنیم و تبدیل به دشمن بالقوه و دشمن بالفعل کنیم، خلاف شرع و عقل است.
زدودن چنین تنش هایی شرعا و عقلا واجب است و تداوم و ایجاد چنین تنش هایی، خطا و یا خیانت است.


باید دید که با دشمن و مستکبران عالم چگونه باید گفت وگو و مذاکره کرد.
پس انعطاف پذیر بودن، گفت وگو، تنش زدایی، مذاکره و لبخند و... آری باید انجام شود نشست و برخاست خوب است و باید انجام شود. اما باید واقع بینانه به موضوع نگاه کنیم
البته باید توجه داشت که تنش غیر مفید به ما کمک نمی کند و منافع ملی ما را تامین نمی کند و تنش هایی که ضرورتی برای اجرا ندارد و کمکی به کرامت ما نمی کند
دشمنان و دشمنی و تعداد دشمنان را زیاد می کند و تنش مضر برای ما فایده ای ندارد

البته هر تنشی لزوما مضر نیست و برخی از آنها مفید است و اگر ایجاد نشود جلو نمی رویم
انقلاب یک نوع تنش است در یک جامعه انقلابی، یک نوع تنش اولین حرکت انقلابی است وقتی امام برعلیه نظم و نظام و رژیم حاکم بر کشور قیام و اعتراض می کند باعث انقلاب و حرکت و شروع تنش می شود
اگر در نظام بین المللی برای رعایت و حفظ و تحقق حقوق خود و مقابله با ستم و بی عدالتی حرکت نکنیم و تنش را نپذیریم نمی توانیم به کرامت و عزت و حقوق ملت برسیم.
لذا تنش زدایی یک ارزش مطلق و اصل مطلق نیست.
تنش زدایی باید وسیله تحقق حقوق و کرامت و عزت ملت ایران باشد و نباید هدف اقدامات و مذاکرات ما شود.
این که هرنوع تنشی را برطرف کنیم تا به آرامش در وضع موجود برسیم ولو در این میان، ظلم تثبیت شود و.. درست نیست چون ممکن است باعث تحقیر ملت ما شود و ملت از حقوق خود محروم شود...
اگر این گونه باشد که تنش زدایی هدف باشد، پس اصلا انبیا برای چه آمده اند؟
قرآن دعوت می کند به تغییر اجتماعی و می فرماید که اگر ملت ها خود را تغییر دهند نمی توانند دنیا را تغییر بدهند
تنش عملی و تنش برعلیه بی عدالتی و تنش مشروع  و نامشروع و واجب و حرام و  تنشی که کرامت را تحقق می بخشد و تنشی که کرامت را به خطر می اندازداین ها با هم فرق دارند.  
اگر قرار باشد که دیکتاتورهاباشند که دستور به آرامش بدهند و تنش نباشد و انقلاب و مبارزه باشد و... یعنی  امنیت و آرامش و عدم تنش در زیر سایه دیکتاتوری و ظلم و بی عدالتی و له کردن حقوق ملت ها ادامه یابد و... که این وضعیت قطعا از سوی آزادی خواهان و اسلام و حق طلبان و عدالت جویان جهان پذیرفتنی نیست
امر به معروف  و قسط طلبی مسلمانان و مبارزه با ظلم و دیکتاتوری وفساد و...... همگی با تنش و انقلاب و بیداری اسلامی همراه است و در یک فضای آرام و بدون تنش نمی توان انتظار این تحولات را داشت.
منافع ملی و منافع مادی ما در کدام حالت تحقق می یابد در تنش زدایی یا تحقق تنش ضروری و مفید.
تعریف ملیت چه تعریفی است چه نوع مفهومی است و همه این ها تابع دیدگاه مبنایی ماست
غربی ها در متون کلاسیک می گویند که در نظام بین المللی یک نظریه مادی یا الهی یا ظالمانه یا عادلانه می سازیم و یک نوع نظام بین المللی می سازیم و مسائل گذشته و امروز را مفهوم سازی می کنیم و آینده را پیش گویی و پیش بینی می کنیم و آینده را این گونه مطلوب و خوب ارزیابی می کنیم که چگونه عمل کنیم.... و راه های مختلف را برای روابط بین الملل می سازیم.

کسانی که مسائل مذاکرات هسته ای و دیپلماسی بین المللی را برنامه ریزی می کنند در زیر دیدگاه و منافع  و ارزشی خود، نظمی که خود می خواهند را دنبال می کنند و مسائل بی ربط را به هم ربط می دهند و از هیچ برای خود یک ظرفیت می سازند و اعلام می کنند که اگر می خواهید در دیپلماسی و مسائل بین المللی مطلوب و واقع بینانه عمل کنید باید اینگونه که ما می خواهیم عمل کنید تا راه درست را پیگیری کنید.....!
این گونه که ما می گوییم عمل کنید تا به مصلحت شما باشد و منافع جهان و بشر تامین شود.!
در چنین رویکرد و عملکردی، معمولا راه های انتقاد و تحلیل از سوی مخالفان را می بندند و می گویند که انتقاد شما درست و منطقی نیست
در حالی که در این اسطوره هایی که ساخته اند، بسیاری از تناقض های آشکار  و پنهان وجود دارد و به بن بست می رسد و حتی در جامعه خود آنها مشکل ساز شده است.

در مقابل ما باید با انتقاد از الگوها و اسطوره ها و داستان ها  و عملکرد آنها به گونه ای رفتار کنیم که واقعیت را درست بشناسیم و به دست  انقلاب اسلامی، این وضعیت ظالمانه و استکباری، تغییر کند.
در همین 30 سال گذشته، بارها صهیونیست ها و انگلیس و آمریکا از انقلاب اسلامی شکست خورده اند و عقب رفته اند.
اگر کسی در این 30 سال، دهه به دهه مسائل را بررسی نماید متوجه خواهیم شد که انقلاب اسلامی با ادبیات و روشی متفاوت جلو افتاده و آنها از موقعیت خود عقب رفته اندو یا کمتر پیش رفته اند.
ما قوی تر شده ایم و آنها ضعیف شده اند آنها نمی توانند اقتصاد خود را تقویت کنند چگونه می خواهند به ما کمک کنند.
پیش فرض های واقعی اینهاست و مشخص است که آنها رشد و پیشرفت ما را نمی خواهند.
باید به درستی مفاهیم زبان و تاریخ و جهان بینی و دیپلماسی و... شکل بگیرند تا منافع ما تامین شود نه این که منافع غربی ها به تنهایی حاکم شود.  
آنها می گویند که جهان را در این تعاریفی که ما می گوییم پیگیری کنید.  اما ما نباید تسلیم این سبک از روابط بین المللی شویم

اثر قدرت داخلی در مذاکرات بین المللی

پیش فرض دیگر این است که قدرت ملی در داخل کشور چه اثری در ورود به عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی دارد؟
کشورهایی که در داخل قوی تر هستند در عرصه سیاست خارجی نیز موفق تر هستند . کسانی که از نظر قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی  و حمایت مردم از دولت ها قوی تر باشند در عرصه سیاست خارجی نیز قوی تر هستند .
قدرت داخلی در گفت وگو ها، اولویت ها، دستور مذاکرات، چانه زنی، و بسیاری از رفتارها و عملکردها موثر هستند. کسی که قوی باشد می تواند بر تحلیل طرف مقابل اثرگذار باشد.
اما آنها تصور می کنند که چون پول و قدرت نظامی بیشتری دارند پس می توانند بر دنیا اثرگذار باشند.
لذا برخی دوستان درک درستی از روابط بین الملل و پیچیدگی های آن ندارند و نسبت به  روابط بین قدرت ها و نهادهای بین المللی و اسطوره ها و الگوها و داستان هایی که غربی ها برای حاکم شدن بر دنیا دارند، متوهم هستند.
درک درستی از ملت  ما و دشمن و قدرت ها ندارند و گاهی چارچوب های نظری را یاد گرفته اند که نمی توانند از طریق آن با مسائل بین الملل درست برخورد کنند. بدیل این نظرات را نیاموخته اند.
وقتی در آن چارچوب وارد می شوند نمی توانند واقع بینانه عمل کنند و به جای آن که بازیگر بین المللی باشند به  بازیچه تبدیل می شوند، در نتیجه درمسیری که براساس اسطوره سازی آنها بنا شده قرار می گیرند.
البته من نمی خواهم کسی را متهم کنم و آرزوی ما موفقیت تیم مذاکراه کننده دولت آقای روحانی در مذاکرات کنونی وتحقق حقوق ملت ایران است.
لذا هدف از این انتقادها و گفتن این نکات، شخص یا گروه خاصی نیست بلکه می خواهیم مسائلی را که از اول انقلاب در کشور ما و در بین گروه های سیاسی وجود داشته مطرح می کنیم و این مشکل تنها در کشورما مطرح نیست بلکه در بسیاری از کشورهای جهان این معضل وجود دارد و کسانی که براساس اسطوره های قدرت های حاکم دچار توهم می شوند، دچار مشکل می شوند و به جای آن که بازیگر بین المللی باشند به بازیچه تبدیل شده اند.
لذا این مسائلی که تحت عنوان آرمان گرا و واقع گرا مطرح شده را باید تحلیل کنیم و این مبانی اشتباه را باید بررسی مجدد کنیم و این توهم را زیر سوال ببریم.
این تصور و توهم که ما شورشی بوده ایم و تنش ایجاد کرده ایم و به نظم و آرامش حاکم  برجهان  انتقاد و اخم کرده ایم درست نبوده و این تصور درست نیست که حالا باید آقای جهان را بشناسیم و بپذیریم که آنها از قدرت و منطق بالاتری برخوردار هستند و...  این ها درست نبوده و نیست.
این دیدگاه، که آنها آقای جهان هستند و ما رعایای آنها هستیم  وباید آقا باقی بمانند اما حقوق ما را نیز رعایت کنند و... باتردید جدی همراه است و واقع بینانه نیست.
باید توجه داشته باشیم که مسائل حق و باطل، عدل و ظلم، بی عدالتی و غارتگر و غارت شده و... جزو حقوق ملت ها و جزو منافع ملی کشورها و ملت هاست  
آنها همکاری طلبی و تعارض و شرایطی که نظام بین الملل را تغییر می دهد و... را به گونه ای شکل داده اند که  نتواند منافع آنها را نادیده بگیرد. نهادهای بین المللی، رسانه ها، نهادهای غیر دولتی ومدنی و تعاریف حقوق بشری و... را به گونه ای شکل داده اند که همه چیز در راستای منافع دنیای سرمایه داری حرکت کند.
بازیگر منطقی و واقع گرا و دولت واقع گرا کسی است که به حداکثر رساندن منافع آنها عمل کند و باعث اخلال نشود.
تعارض و تشویق و تنش و... در راستای منافع آنها باید شکل بگیرد.
در طول تاریخ با فرعون ها و قارون ها و.... همگی در راستای منافع ثروت و قدرت آنها مواجه بوده ایم.
در قرآن کریم بارها از حضرت موسی نامبرده شده که در مقابله با فرعون و قارون و بلعم باعورا و... و زر و زور و تزویر و زندگی بشر اقداماتی انجام داده اند.
در جبهه بندی های تاریخی این قصه و سرنوشت بشر است که دائم تکرار شده است.
یک نوع همکاری مثبت و موثر بین دولت ها نه امکان پذیر بوده و نه واقعی بوده است و لذا غربی ها به دنبال آن هستند که همه دولت های جهان در راستای منافع آنها با هم همکاری مثبت داشته باشند و منظورشان تحقق حقوق ملت ها و کشورهای دیگر نیست.!
آن چه به عنوان نظام بین الملل و همکاری بین المللی مطرح شده منظور چند کشور است که پول و قدرت نظامی و رسانه قوی دارند و اگر کشورها با آنها هم راستا باشند و منافع آنها را پیگیری کنند، به معنای همکاری دولت ها و نهادهای بین المللی تعبیر و تلقی شده است.

لذا باید توجه داشت که آنها روی توهم و رویا پردازی و خیالات ما و ترس ما حساب باز کرده اند.
آنها با انگاره سازی و مفهوم سازی و اسطوره سازی، مسیر جهان و سیاست جهان را از فرایندهای تثبیت شده تشکیل نداده اند. بلکه این مسیرها و مفاهیم دائما براساس منافع آنها تغییر می کند.
آنها علیه همه ملت ها از این مفاهیم سواستفاده می کنند.
آنها با مفاهیم جهانی سازی و جهانی شدن علیه ناسیونالیسم و دولت ملت ها عمل می کنند در حالی که قبلا ناسیونالیست بودن از نظر آنها  ارزش بود و روح استکباری آنها را تقویت می کرد. روزگاری حضور آنها در کشورهای دیگر ارزش بود  و روزگاری دیگر خروج از کشورها و دهکده جهانی ارزش شده است این تعاریف همگی براساس منافع آنها تغییر کرده است.
 امروز به خاطر دنیای تجارت و تقویت تجارت خود و فروش محصولات خود، به دنبال جهانی شدن و دهکده جهانی هستند.
هر جا حقوق زن، دموکراسی، حقوق بشر، ملی گرایی علیه مذهب، جهانی شدن و... مفید باشد و در راستای منافع آنها باشد این مفاهیم تقویت می شود.
جغرافیای ثروت و قدرت به آنها می گوید که چه مفاهیمی باید مطرح شود.
بعد از انقلاب اسلامی در دهه 1980 میلادی، بحث هایی مطرح شد که واقع گرایی در مباحث تئوریک موفق و مطرح بود و مباحث واقع گرایی و نوواقع گرایی و مارکیسم و لیبرالیسم و الگوها و... مطرح می شد.
گاهی می گفتند که تمرکز در تحولات جهانی ممکن نیست و گاهی می گفتند که تمرکز در جهان ممکن است.  گاهی می گفتند که دولت ها باید تقویت شوند . گاهی می گفتند که حکومت و دولت مرکزی و تمرکز بر قدرت  و قدرت رسانه ای یا قدرت نظامی باید مطرح شوند.
خلاصه هر بحث و الگو و نظریه ای که مطرح شده به دنبال تقویت شرایط و منافع خود بوده اند تا قدرت خود را تقویت کنند و ویژگی استکباری را حفظ کنند تا کشورهای جهان در موضع ضعف باقی بمانند و انتقاد نکنند و آرامش جهان از طریق مفاهیم حقوق بشر و امنیت و .... به نفع آنها باقی بماند.

فایل صوتی سخنرانی رحیم پور ازغدی

http://dl.nahad.ir/hoze/rahimpour/haftenameh%20soati%2022%5B1%5D.mp3