صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در یادداشتی تحلیلی درباره روابط ایران و اروپا می نویسد:ابتدا جک استراو وزیر اسبق خارجه بریتانیا ابراز امیدواری کرد که به تهران بیاید. حتی یک گام دیگر هم جلوتر آمده و خواهان از سرگیری روابط دیپلماتیک میان تهران و لندن شد. بعد نوبت به خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اروپا در دوران آقای روحانی رسید. او هم ضمن تمجید از روحانی، او را «سیاستمداری مودب و دیپلماتی مسلط به اصول و موازین دیپلماتیک» توصیف کرد. اگر استراو اظهار امیدواری برای آمدن به تهران کرده بود، سولانا برای مراسم تحلیف به تهران آمد.
وزیر خارجه فعلی بریتانیا، ویلیام هیگ هم بیکار نبود. او هم ضمن ابراز خرسندی از انتخاب آقای روحانی، اظهار امیدواری برای از سرگیری روابط دیپلماتیک با تهران نمود. اما اقدام نزدیک به 120 نماینده کنگره آمریکا، عملاً شرکای اروپاییشان را شگفتزده کرد. 120 نماینده کنگره در نامهای به پرزیدنت اوباما، خواهان انعطاف بیشتر به دولت جدید و به تعویق انداختن برخی از تحریمها شدند. اما شاخه زیتون آمریکاییها با خار و تیغ هم همراه بود. فردای بعد از انتخابات آقای روحانی، کنگره یکسری تحریمهای جدید علیه ایران را به تصویب رسانید. اما خار و تیغ بزرگتر و تیزتر هنوز در راه بود. یکی، دو روز قبل از مراسم تحلیف، 400 نماینده کنگره خواهان موضعگیری قاطعتر و تحریمهای جدیتر علیه ایران شدند.
در تهران این واکنشهای «دوپهلو» با تردید و اینکه «نمیشود به غربی ها اعتماد کرد» همراه شد در حالی که روحانی و اطرافیانش سعی میکردند که به نیمه پر لیوان غربیها نگاه کنند و همچنان درب را نیمهباز بگذارند، اصولگرایان تندرو بعضاً از سر اعتقاد بهوجود تضاد بنیادین میان ایران اسلامی با غرب و بعضا هم از سر دلخوری از موفقیت روحانی در انتخابات، سعی کردند که برعکس رئیسجمهور منتخب به نیمه خالی لیوان فقط بنگرد. از جمله اینکه در خصوص مصوبات جدید کنگره علیه ایران، به روی خودشان نیاوردند که آن مصوبه تا به اجرا در آمدن راه درازی را دارد و باید در سنا هم به تصویب برسد، به علاوه پس از تصویب سنا، حسب قانون رئیسجمهور میتواند آن مصوبه را «امضا ننموده» و اجالتا مانع از اجرای آن شود. البته این اختیار رئیسجمهور اولا نامحدود نیست (رئیسجمهور نمیتواند برای همیشه جلوی اجراء مصوبات کنگره را بگیرد)، ثانیا کنگره به این آسانی با رئیس قوه مجریه کنار نخواهد آمد.
اما جدیترین واکنش از سوی اصولگراین تندرو نسبت به اروپاییها و شاخه زیتونشان و مشخصاً شاخه زیتون بریتانیا صورت گرفت. مخالفت اصولگرایان تندرو با احتمال آمدن جک استراو برای مراسم تحلیف آقای روحانی آنقدر جدی بود که «دفتر رئیسجمهور منتخب»، رسماً «شایعه دعوت از آقای جک استراو را تکذیب کرد.» به علاوه برخی دیگر از اصولگرایان تندرو تهدید کردند که اگر وزیر خارجه اسبق بریتانیا در مجلس شورای اسلامی حضور یابد «با پرتاب گوجهفرنگی از وی استقبال خواهند کرد.» صرفنظر از آنکه اروپاییها با چه استعداد و ظرفیتی میخواستند در مراسم تحلیف روحانی حضور یابند و آیا آمدن وزرای خارجه یا سایر مقامات اروپایی به ایران چقدر جدی بود، اصولگرایان جای هیچ تردیدی باقی نگذاردند که خیلی سودای عادیسازی رابطه با اروپا را ندارند. کاظم جلالی، نایبرئیس کمیسیون امنیت ملی و خارجه با عجله اعلام داشت که «مقدم بر هر حرکتی در جهت عادیسازی روابط با تهران، لندن به واسطه نقشی که در فتنه 88 داشته باید نخست از ملت ایران عذرخواهی کند.» بسیاری دیگر از اصولگرایان هم ایضا اظهارنظرهای خصمانه مشابهی در قبال شاخه زیتون اروپاییها از خود نشان دادند. اما آلمان و انگلستان به روی خودشان نیاورده و پس از آن مراسم تحلیف رسماً خواهان گسترش روابط با تهران شدند.
نکته جالب در خصوص واکنشهای سرد، منفی و بعضاً خصمانه اصولگرایان و نگاه مثبت اروپاییها به انتخاب روحانی و نشان دادن اشتیاقشان برای دیدار با روحانی و از سرگیری روابط با تهران، آن بود که ظاهراً اصولگرایان متوجه نبودند که اروپاییها مشخصاً آلمان، انگلستان و فرانسه خیلی خواهان دیدار و گسترش رابطه با آنها نشده بودند. بلکه خواهان ازسرگیری و گسترش رابطه با روحانی شده بودند. جالب است که اصولگرایان این نکته ظریف را به روی خودشان نیاوردند که قصد و غرض آمدن جک استراو از آمدن به تهران، دیدار با آقای روحانی است و نه دیدار با آقای کاظمی جلالی، سردار محمد کوثری، یا حجتالاسلام روحا... حسینیان، بنابراین اگر هم کسی قرار بود که واکنش به آمدن یا نیامدن وی نشان میداد، آقای روحانی میبود و نه اصولگرایان. اگر اروپاییها بعد از پیروزی اصولگرایان در سال 84 یا 88 ابراز تمایل میکردند که به دلیل پیروزی آقای احمدینژاد در انتخابات به وجد آمده و خواهان گسترش روابط با تهران هستند؛ اصولگرایان حق داشتند که به اروپاییها بگویند خیلی ممنون از پیشنهاد شما، اما ما خواهان توسعه روابط با شما نیستیم. واقعیت آن است که اصولگرایان حاکم 15 درصد بیشتر رأی در انتخابات 24 خرداد نیاوردند و نامزد اصلیشان، دکتر سعید جلیلی، صرفاً 4 میلیون رأی داشتند. مگر اینکه اصولگرایان با 4 میلیون رأی ادعا نمایند که وکیل وصی کل مردم ایران هستند.
اما ببینیم انگیزهها و دلایل اروپاییها برای استقبال از انتخاب روحانی کدامین است. درک استقبال اروپاییها بالاخص کشورهای بزرگ اروپا (فرانسه، آلمان و انگلستان) خیلی پیچیده نیست. اساساً اروپاییها هیچ وقت خواهان روابط سرد و خصمانه با تهران نبودهاند. ایران جدای از آنکه یک قدرت مهم منطقهای است، در عین حال یک بازار بزرگ 75 میلیون هم به شمار میرود. نفوذ و قدرت ایران به گونهای است که هیچ یک از بحرانهای مهم منطقه بدون شراکت ایران، اگر نگفته باشیم. غیر ممکن است، دستکم حصول توافق و نتیجه در حالی که ایران حضور نداشته باشد، بسیار دشوار میشود. آیا ممکن است که افغانستان سرانجام به ثبات برسد، در حالی که ایران هیچ نقشی در به سامان رسیدن آن نداشته باشد؟ آیا میتوان تصور نمود که عراق به صلح و ثبات نهایتا دست یابد، بدون آنکه نیازی به مشارکت ایران در یافتن راهحل باشد؟ همین پرسشها را میتوان در مورد بحران سوریه، لبنان و حتی درگیریها و منازعات قفقاز هم مطرح نمود اروپاییها هم نیک میدانند که نمیتوان ایران را برای رسیدن به خاورمیانهای باثبات و عاری از جنگ و خونریزی نادیده گرفت. در عین حال این هم یک واقعیتی است که آینده ایران نیز عملاً گره خورده به برقراری صلح و ثبات امنیت و رشد و گسترش اقتصادی در منطقه به بیان دیگر، افغانستانی که در آتش ناامنیتی میسوزد، عراقی که فرسنگها با ثبات فاصله دارد، سوریهای که در گرداب جنگ داخلی گرفتار آمده، خیلی و در بلندمدت به خیر و صلاح منافع ملی ایران نیست. جدای از ملاحظات سیاسی، امنیتی و غیره، عراق به هر حال یک بازار 20 میلیونی برای ایران به شمار میرود؛ ایضا افغانستان و بخشهای دیگر خاورمیانه. به بیان دیگر، اولین کشوری که بیشترین نفع را از برقراری صلح و ثبات و آرامش در عراق یا افغانستان میبرد ایران است. بنابراین این فقط اروپاییها (و بالطبع آمریکاها) نیستند که صلح و ثبات منطقه هدف استراتژیکشان است. این نیز بیشترین منافع را از خاورمیانه امن و باثبات میبرد و نه خاورمیانهای که در آتش جنگ داخلی، بیثباتی و هرجومرج گرفتار آمده است.
اینکه چرا بهرغم منافع مشترک کلان میان ایران و اروپا در خاورمیانه، سطح روابط میان ما و اروپا اینقدر پایین است بازمیگردد به نگاه «ایدئولوژیک - محور» در اعمال سیاست خارجیمان به جای نگاه «منافع ملی - محور»
منبع: آسمان
صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران