:
كمينه:۱۰.۷۹°
بیشینه:۱۲.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
دکتر حسین عبده تبریزی

پرده آخر اقتصاد عدالت محور

کد خبر: ۱۶۸۴۰
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۲

 نشستیم و نظاره گر آخرین پردة نمایش رنج آوری شدیم که مهربانانه ترین عنوان برای آن، نمایش «ظاهرسازی» است. از پس پردة نیمرنگ اسفناک اقتصاد امروز ایران به تماشا نشستیم. نشستیم و اقدامات آخرین روزهای دولتی را نظاره کردیم که خود را بهترین دولت تاریخ ایران می خواند و حالا صحنه را ترک می کند و آن چه در صحنه باقی می ماند، درد و افسوسی عریان است. با شعار مقابله با فساد و حمایت از ضعفا و فقرا آمد. مفهوم بی دریغ عدالت را فریاد برآورد که گویی به عدل سخت شیفته بود. فرش های نفیس کاخ ریاست جمهوری را جمع کرد و به کناری گذاشت تا در زمانة عسرت با تجمل خواهی و اشرافی گرایی مبارزه کرده باشد. فیلم ها و تصاویری از خانة کوچک رئیس جمهور نشان داده شد تا نمادی از ساده زیستی و مردم گرایی برای کوخ نشینان باشد. کاپشن سبکی به تن کرد تا کت و شلوار مدیریتی اش بر روستاییان گران نیاید. دست کارگر و پای زارع را بوسید تا به غایت حامی مستضعفان تلقی شود. هنوز بر مسند ریاست ننشسته، نوید داد که نفت را به سفرة مردم می آورد، و بر نهالک بیبرگ آنان ترانه میخواند. افسوس که این همه سخن بر باد بود، و آن چه شد، فراتر از نمایشی ظاهرسازانه نرفت.
نشستیم و پرده به پرده خشمآگین در احوالاتش تأمل کردیم. نفی گذشتگان کرد زیرا تمامی دیوانسالاری گذشته را مضر برای مردم و کشور می پنداشت. نه فقط تتمة دیوانسالاری دورة پهلوی را نادیده گرفت، بلکه با بازنشسته و اخراج کردن همة مدیران قبلی، تکنوکراسی بعد از انقلاب اسلامی را نیز کاملاً نفی کرد. دلسوز واقعی مردم از راه رسیده بود؛ همه کارها آسان بود و گذشتگان این آسانی امور را درنیافته بودند؛ تا آن جا آسان، که مدیریت جهان نیز با لمس سرانگشت جادوییاش پیوند داشت.
نشستیم و ایام زمام داری اش را دوره کردیم. نمایش از استانی به استان دیگر رفتن تا با سرعت و در محل، غریو کشد شاید مشکلات مردم را حل کند. از تاریک روشن روز تا دیرهنگام شب جلسه و بازدید می گذاشت تا معیاری از خودگذشتگی به دست داده باشد. بدو الورود، حقوق بازنشستگان را افزایش داد تا ثابت شود گذشتگان آن قدر دلسوز نبودند که دریابند مستمری آن بازنشستگان کفاف زندگیشان را نمی کرد. تورمی که در پی آمد همه آن به ظاهر افزایش ها را بیاثر کرد.
نشستیم و از خاطر گذراندیم اقدامات دولتی را که بی نظریه، عمل می کرد؛ بی نقشة راه و برنامه تلاش می کرد؛ یا تظاهر به تلاش می کرد؛ صبح را آغاز می کرد، بدون آن که بداند تا شامگاه چه خواهد کرد؛ بدون احساس نیاز به خط مشی پیش میرفت. همة معادلاتش را با یک مجهول حل میکرد: برای یک موضوع چارة کار می کرد، فارغ از این که چند جای دیگر را آسیب میرساند. روزنامه ای بود که وقتی خبری در صفحة اول میداد، و خواننده را برای بقیة مطب به صفحة دیگری روانه می کرد؛ همة دیگر صفحه های آن یکسره سفید بود. هرچه می گفت، بی پشتوانه و بی دنباله بود. مبتدایش بی خبر بود؛ مبتدایی می گفت و می گذشت، بی خبری در پی آن.
نشستیم و ناباورانه از خود پرسیدیم چرا ملتی هزینه هایی چنین سنگینی را می باید پرداخت می کرد.
نشستیم و زانوی غم در بغل گرفتیم که بر ما چه رفت. هزینه های سنگین را چگونه آسان تقبل کردیم. می دانیم هزینه های جنگ تحمیلی را در گُردگاه تاریخ چرا باید تحمل  میکردیم، اما هزینه های دولت نهم و دهم را چرا؟ چه فکر کردیم که این مصیبت را پذیرا شدیم تا در چنگال نامنتظری نامقدر گرفتار آییم؟
در پرده آخر این نمایش و در آخرین روزها، از حجم تلاش و وسعت کار دولت نهم و دهم بسیار صحبت شد؛ چرا که جایی برای سخن گفتن از کیفیت نبود؛ و هیچ گفته نیامد که تلاش بینقشة راه و بی نظریه، حاصلی جز اتُراق در قربانگاه اندوه و افسوس نمیداشت. بیان حجم و وسعت کار کدام است، وقتی دولتی خود نمی دانست به کدامین سمت می رفت؟ و جمعی را با خود همراه کرد تا به بحرانگاه اقتصادی درگیر تورم و رکود ببرد.

همان ذهنی که عاجز بود دریابد چرا یک باره نمیشد حقوق بازنشستگان را بالا برد، و نفت را به سفرة مردم آورد، در پردة آخر این نمایش ظاهرسازی کوشید برای ظاهرسازیی دیگر، به زیان اقتصاد ملی، تعهدات جدید ایجاد کند: رقم یارانه ها را افزایش دهد؛ بهظاهر دولت را بدون بدهی به بانک مرکزی نشان دهد؛ وام های مسکن مهر را عملا ببخشد (وام های 20 سال و نرخ 4 درصد)؛ وامهای ازدواج بیشتری تعهد کند؛ به بنگاههای کوچک وام بدهد؛ شتاب ناک شرکتهایی را واگذار کند؛ آخرین واردات را به ارزی ارزان توزیع کند؛ افزایش قیمت مصوب مجلس را اعمال نکند و خلاصه ظاهر امور را آن گونه تمشیت کند که همة گرفتاریها به دولت آینده احاله شود.
دولت شجاع اجراکنندة طرح هدفمندکردن یارانه ها، در آخرین پردة نمایش، دیگر آن قدر شجاع نبود که کاری کوچک برای کشور، مردم و دولتی که میآمد، انجام دهد. مثلا بار افزایش 38 درصد قیمت حاملهای انرژی را بر دوش کشد. همة گرفتاریها را برای دولت جدید وانهاد و رفت. دیگر از شجاعت در عمل خبری نبود. در این مسیر بلند هشتساله، آن چه سخت غریب ماند، منافع ملتی بود. منفعت چه کسی ایجاب می کرد این حجم از تخریب را؟ در پردة آخر این نمایش دهشتناک تظاهر نیز، هر اقدامی شد، برای منفعتی بود ناخوان با منفعت ملت.
و این هم از طنزهای تاریخ بود که کنشگر بی نظریه و تعطیل کنندة دستگاههای برنامه ریزی، آماری و مؤسسات آموزشی کشور، اخراج و زودهنگام بازنشسته کنندة استادان و به سخره گیرندة کارشناسان، در آخرین پردة این نمایش، مجوز تأسیس دانشگاه گرفت. لابد دانشگاه نیز ابزاری مؤثر برای بازی سیاست است.
شهروندان پرغرور این سرزمین در هیأت پرشکوه انسانی خود، هرچند فراموش نکرده اند پرده های مضحک پیشین این نمایش را؛ فراموش نکرده اند ظلام سردترین و تاریکترین روزها در سالهای اخیر این سرزمین را؛ و ریشخندة دولت های قبلی توسط دولت نهم را؛ اما در جایگاه ملتی بزرگ، چشم می پوشند، درمی گذرند، و به رنجبارترین گونه زحمت سفر تلخ و دشوار اعتماد به دولتی جدید را بر خود هموار می کنند.
در پرده آخر نمایش ظاهرسازی، دولتی که صحنه را ترک کرد، باری بیشتر بر دوش دولت جدیدی گذاشت که حالا باید منطق را به این آشفته بازار اقتصادِ تورم، رکود و رانت برگرداند؛ در برابر تندر بایستد؛  و از بستر این احتضار طولانی، به شفایی آفتابگونه سر از توسعه و حماسه برآورد
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۳
0
1
در این چند سال مبارزه با سرمایه داری صورت نگرفت. اونچه که اتفاق افتاد مبارزه با سرمایه گذاری بود.
سرمایه دارها پولدارتر شدند و طبقات پایین به فقر نزدیکتر و ترس سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری بیشتر شد.
حالا موضوع اینجاست که چه باید کرد تا نگاه عامیانه برخی از تندروها به مقوله اقتصاد تغیییر کنه تا در آینده شاهد اینچنین وقایعی برای مملکت نباشیم؟
چه بسته فرهنگی و آموزشی برای سرعت بخشیدن به بلوغ اقتصادی اکثریت مردم باید طراحی و اجرا کرد؟