اقتصاد ايران در دهه هاي اخير دستخوش تحولات بسياري در بخش هاي داخلي و خارجي بوده است. اين تحولات پيرو تغييرات در شرايط اجتماعي، سياسي و بين المللي رخ داده، اما مساله بحث برانگيز در اين زمينه که عدم ثبات آن، روز به روز اقتصاد ايران را ضعيف و ضعيف تر کرده بی ثباتی در نرخ ارز و تاثیرات آن بر نرخ تورم است.
اقتصادايران در دهه هاي اخير دستخوش تحولات بسياري در بخش هاي داخلي و خارجي بوده است. اين تحولات پيرو تغييرات در شرايط اجتماعي، سياسي و بين المللي رخ داده، اما مساله بحث برانگيز در اين زمينه که عدم ثبات آن، روز به روز اقتصاد ايران را ضعيف و ضعيف تر کرده بی ثباتی در نرخ ارز و تاثیرات آن بر نرخ تورم است. از اين جهت، با بررسي جوانب مختلف نرخ تور به عنوان مهم ترين شاخص نشان دهنده وضعيت داخلي اقتصاد و نرخ ارز به عنوان شاخص نشان دهنده جايگاه بين المللي و همچنین تعاملات اين دو نرخ با يکديگر، وضعيت کنوني اقتصاد ايران مورد بررسي قرار مي گيرد.
نرخ ارز در واقع قیمت پول خارجی است که برای مبادلات میان کشورها مورد استفاده قرار میگیرد. از این رو تعیین این نرخها در روابط میان کشورها تأثیر داشته و در برخی مواقع حتی به بروز جنگهای ارزی نیز منجر میشود. در ابعاد داخلی نیز، نرخ ارز بر تمامی متغیرهای اقتصادی از جمله تولید، سرمایهگذاری، اشتغال و تورم تأثیر مستقیم و غیرمستقیم دارد.
به دليل تغيير و تحول عميق در نظام هاي ارزي، متغير نرخ ارز بيش از پيش به عنوان عامل كليدي و اثرگذار در سياست هاي اقتصادي خودنمايي كرده و تأثير نوسانات آن بر تورم، از مباحث رايج اقتصادي شده است. بنابراين ضرورت دارد اين موضوع مورد بررسي و تحليل تجربي واقع شود؛ زير ا از يك طرف شناخت علل بروز تورم به عنوان يك معضل ،همواره مدنظر مي باشد و از طرف ديگر نوسانات نرخ ارز اهميت بسيار زيادي داشته و با توجه به تأثير فوق العادة آن بر انتظارات مردم مي تواند شتاب دهندة تورم باشد.
از سوی دیگر افزایش نرخ ارز به عنوان یکی از عوامل افزایش تورم شناخته می شود. نرخ ارز جزء مهمترين عامل تعيين كنندة قيمت مواد اوليه، كالاهاي واسطه اي، تجهيزات سرمايه اي و كالاهاي نهايي است و با توجه به وابستگي بالاي توليد و مصرف به واردات، به نظر مي رسد در شكل گيري فشارهاي تورمي مؤثر باشد. بر این اساس، افزایش نرخ ارز موجب افزایش قیمت کالاهای وارداتی می شود که یا کالاهای مصرفی هستند که افزایش قیمت آنها به طور مستقیم تورم را افزایش می دهد، یا کالاهای واسطه ای و سرمایه ای هستند که افزایش قیمت آنها از طریق افزایش هزینه های تولید بر تورم اثر می گذارند. پس می توان گفت که نرخ ارز به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم بر نرخ تورم اثر می گذارد. از این رو این اثرات را می توان در قالب سه مورد شرح دارد که عبارتند از:
الف/ با افزایش نرخ ارز، قیمت کالاهای وارداتی بالا میرود. این موضوع به صورت مستقیم بر هزینههای آن دسته از کالاهای وارداتی که به عنوان نهادهی تولید استفاده میشوند، تأثیر میگذارد یعنی هزینهی تمامی کالاهای وارداتی از جمله مواد اولیه، کالاهای سرمایهای و کالاهای واسطهای افزایش یافته و در نتیجه هزینهی تولید بالا رفته و قیمت کالاها افزایش مییابد. از این منظر افزایش نرخ ارز به معنای افزایش سطح عمومی قیمتها و ایجاد زمینه برای بروز تورم است. افزایش نرخ ارز مطابق فرآیند یاد شده بر افزایش قیمت کالاهای مصرفی وارداتی نیز تأثیر گذاشته و موجب میشود، سبد مصرفی خانوار که بخشی از آن را کالاهای وارداتی تشکیل میدهد با قیمتهای بالاتری نسبت به گذشته فراهم شود و از این منظر تأثیر مستقیمی بر ایجاد تورم در کشور دارد.
ب/ با افزایش نرخ ارز، قیمت محصولات وارداتی بالا میرود و قدرت خرید خانوار کاهش و هزینهی زندگی افزایش مییابد. نیروی کار شاغل برای جبران توانایی خرید از دست رفته تقاضای افزایش سطح دستمزد را داشته و همین امر موجب افزایش هزینهی تولید و تشدید تورم در جامعه میشود. این مساله برای سایر عوامل تولید نیز اتفاق می-افتد، یعنی هزینهی نیروی کار، سرمایه، تکنولوژی، مدیریت و ... بالارفته و بر هزینهی تولید تأثیرگذاشته و به ایجاد تورم در کشور میافزاید.
ج/ از طرف دیگر وقتی کالاهای خارجی وارداتی با افزایش نرخ ارز دچار افزایش قیمت میشوند، قیمت کالاهای مشابه داخلی نیز از نظر روانی در سطح عمدهفروشی و خردهفروشی افزایش می یابد، زیرا افزایش قیمتهای کالاهای وارداتی، کشش قیمتی کالاهای داخلی را نیز تحت تأثیر قرار داده و از این منظر افزایش قیمت کالاهای داخلی با کاهش تقاضا مواجه نمیشود. از این رو می توان گفت که افزایش نرخ ارز تأثیر قابل توجه و انکارناشدنی در افزایش سطح قیمتها و تشدید پدیدهی تورم در کشور دارد. شایان توجه است که کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم در کشور به طور یقین به تضعیف قدرت خرید ریال در کشور انجامیده و اصلیترین فشار بر طبقات محروم جامعه تحمیل میشود.
در ایران نیز پس از التهابات و افزایش نرخ ارز، طی دو سال اخیر، ما شاهد چنین رخدادهایی در اقتصاد بوده ایم؛ به گونه ای که در خصوص تولیدکنندگان، با افزایش نرخ ارز، قیمت مواد اولیه، کالاهای سرمایه ای و واسطه ای افزایش یافته که این امر افزایش هزینه تولید را به تولیدکنندگان تحمیل نموده است، و افزایش هزینه تولید نیز منجر به افزایش قیمت ها شده است. از طرف دیگر با کاهش ارزش پول ملی، قیمت کالاهای مصرفی وارداتی خانوارها، که بخش عمده سبد خانوار را تشکیل می دهد، به شدت افزایش یافته و این مسئله باعث کاهش قدرت خرید آنها و تقاضا برای افزایش دستمزدها شده است و این مطلب نیز به طور غیر مستقیم افزایش هزینه های دستمزد را به تولیدکنندگان تحمیل نموده است.
اتخاذ سياست افزايش نرخ ارز در ايران و بسياري از كشورهاي متكي به صادرات منابع طبيعي، با ساير كشورها تفاوت عمده اي دارد. در كشوري با شرايط طبيعي، هنگامي كه بانك مركزي تصميم به افزايش نرخ ارز مي گيرد، اين كار را با خريد ارز از بازار و افزايش حجم ذخاير خارجي خود انجام مي دهد و به اين ترتيب، پايه پولي از طريق تزريق نقدينگي به بازار رشد مي كند. اما در ايران، مهم ترين منبع درآمدهاي ارزي صادرات نفت خام است كه در دست دولت قرار دارد و دولت هر سال و در قالب بودجه سالانه، درباره حجم و قيمت ارزي كه براي تامين مخارج خود به بانك مركزي مي فروشد، تصميم گيري مي-كندقضیه کاملا متفاوت است. بنابراين، بانك مركزي درباره نرخ ارز اختياري ندارد و تا جايي كه قيمت تعادلي ارز در بازار با نرخ مصوب در بودجه برابر شود، اقدام به عرضه ارز مي نمايد. بديهي است كه به اندازه مابه التفاوت حجم ارز فروخته شده توسط دولت به بانك مركزي و تقاضاي ارز در بازار، به حجم ذخاير ارزي بانك مركزي و پايه پولي افزوده خواهد شد. از این رو تامين كسري بودجه از طريق استقراض دولت از بانك مركزي يا از طريق فروش درآمدهاي ارزي حاصل از فروش نفت به بانك مركزي که باعث افزايش پايه پولي و نقدينگي مي گردد و افزايش نقدينگي نیز در افزايش سطح عمومي قيمت ها ظاهر مي شود را می توان مهم ترین عامل بروز تورم در حال حاضر دانست.
هر چه سطح تورم بالاتر رود، تاثیر پذیری آن از نوسانات بازار ارز که در دوره اخیر کمتر روی آرامش را دیده، بیشتر میشود. این واقعیتی است که به خصوص در کشورهای دارای تجربه ابر تورم مشاهده شده است، از زیمبابوه گرفته تا آرژانتین، لهستان و... . در حقیقت اگر دو مجموعه سری زمانی را از هم متمایز کنیم که در یکی تورم پایین باشد و در دیگري تورم بالا باشد در مجموعه آماری با تورم بالا میتوان همبستگی بیشتری بین تورم و نوسانات بازار ارز یافت.
اقتصاد ایران وارد دورهای شده است که در واقع نقدینگی دارای قدرت تشریح نوسانات جزئی تورم را ندارد و میتوان دورهای کوتاهمدت را متصور بود که حتی تورم از رشد نقدینگی جلو بزند و این میتواند به خاطر شکافهایی باشد که در طول زمان بعضا بین تورم و رشد نقدینگی ایجاد شده است و تورم به اندازه رشد نقدینگی افزایش نیافته است. در این حالت، تورم بالقوه میتواند به واسطه شوکهای دیگری سرباز کند. بنابراین، جلوگیری از نوسانات ارزی در دوره فعلی بسیار برای کنترل تورم اهمیت دارد و مقام پولی علاوه بر کنترل نقدینگی باید مانع نوسانات بازار ارز شود. سیاستی که شاید بتوان به جرات گفت، که طی سال های اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با وجودی که نرخ ارز در بازار از سطوح بالای پیشین فاصله گرفته است، اما به نظر میرسد که تصمیم برای رساندن این نرخ به سطح نرخ مبادلهای و تثبیت آن در این نرخ موفقیتآمیز نبوده است.
مرضیه طاهری هنجنی، کارشناس ارشد اقتصاد