:
كمينه:۱۶.۵۱°
بیشینه:۱۶.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
ملاقات سیمین و جلال پس از 42 سال در قطعه هنرمندان

سیمین دانشور همسایه نویسندگان بزرگ ایران شد

چه دیداری می شود! امشب، سیمین دانشور، بانوی داستان نویسی ایران زمین، مهمان جلال آل احمد است. که پس از 42 سال از 18 شهریور 1348 تا 18 اسفند 1390در قطعه‌ هنرمندان شماره 31 ردیف 150 قطعه 88 بهشت زهرا دیدار تازه می کنند. آن هم در همسایه گی عبدالحسین زرین‌کوب، مهرداد بهار، شاهرخ مسکوب و فریدون مشیری، و مردم قدرشناس و هنرمندان و دوستداران این دو یاد آنها را گرامی می دارند. راه شان پاینده...
کد خبر: ۹۰۹
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۱:۲۷
خبراقتصادی: امشب سیمین دانشور، بانوی داستان نویسی ایران زمین، مهمان جلال آل احمد است. چه ملاقاتی می شود! که پس از 42 سال از 18 شهریور 1348 تا 18 اسفند 1390در قطعه‌ هنرمندان شماره 31 ردیف 150 قطعه 88 بهشت زهرا و در  همسایه گی عبدالحسین زرین‌کوب، مهرداد بهار، شاهرخ مسکوب، فریدون مشیری ، ملاقات سیمین با جلال این دو داستان نویس شهیر ایران، انجام می شود و توجه مردم قدرشناس  و هنرمندان و دوستداران این دو را به خود جلب کرده است...








دو خالق بزرگ آثار ادبی یعنی "سو وشون" و "خسی در میقات"  42 سال باهم فاصله داشته اند و انتظار آنها از 18 شهریور تا 18 اسفند  42 سال و نیم طول کشیده است.
صبح یکشنبه 21 اسفندماه، اهالی قلم در تالار وحدت گرد هم آمدند تا بانوی داستان‌نویسی ایران را به سمت آرامگاه ابدی‌اش بدرقه کنند.



حالا نوبت سیمین دانشور بود، که شب عید و روزهای آخر اسفند ماه مانند سال های پیش از بین جامعه هنری و ادبی عروج کند، نویسنده‌ای که لقب بانوی داستان‌نویسی ایران را به او داده‌اند. سیمین دانشور بعد از ظهر یک روز زمستانی (18 اسفند ماه همزمان با روز جهانی زن) در خانه‌اش درگذشت و امروز 21 اسفند، اهالی قلم و چند مقام فرهنگی در تالار وحدت جمع شدند تا او را بدرقه کنند. 





در ابتدای مراسم پیام سیدمحمد حسینی – وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی-  خوانده شد که به خاطر حضور در کشور اندونزی نتوانسته بود در این مراسم حضور یابد. بعد از آن بهمن دری – معاون فرهنگی او - سخن گفت و به دیداری که چندی پیش با سیمین دانشور داشته اشاره کرد، دیداری که در آن دانشور کتابی را به او هدیه کرده است و او خواسته که برایش امضا کند،اما نکرده ولی بعدا از طریق دوستی آن‌ را امضا کرده و برایش فرستاد. او گفت که بر خلاف آن چه که گفته می‌شد، خانم دانشور این اواخر اصلا کج خلق نشده بود.







او به خدمات ارزنده سیمین دانشور در عرصه داستان‌نویسی اشاره کرد، نویسنده‌ای که عمری در این عرصه حرف اول را می‌زد.
دری حتی درباره شیوه داستان‌نویسی دانشور هم سخن گفت، به نثر ساده او اشاره کرد و «سووشون» را نقطه اوج کارهای ساده و در عین حال عمیق این داستان‌نویس ذکر کرد.




معاون فرهنگی وعده داد که اگر کتابی از دانشور مانده و یا اثری باید تجدید چاپ شود، مجموعه ارشاد تمام تلاش‌اش را خواهد کرد که این آثار منتشر شوند. همچنین تا نمایشگاه کتاب تمام آثار این نویسنده در فرم خاصی منتشر  و در یک غرفه به نامش عرضه می‌شود.
غلامرضا امامی - مترجم- یکی از کسانی که تا اواخر عمر دانشور به خانه‌اش رفت و آمد داشت. او متنی را درباره این داستان‌نویس خواند: «توی این شهر شلوغ در خیابان عشق در کوچه دل میان بن بست ارض و سما خانه‌ای است که جلال ساخته است، خانه‌ای که جلال برای سیمین ساخته و هنوز این خانه پایدار مانده است. سیمین این خانه را رها نکرد این خانه، خانه دل او و خانه دل ماست. این خانه هنوز سخن می‌گوید، تاریخ ادبی و اجتماعی این سرزمین در آن خانه نقش بسته است. امیدوارم این خانه  که خانه دل سیمین و خانه دل ماست برای این سرزمین بماند.»






امامی در ادامه قطعه ای از نوشته‌های سیمین دانشور را خواند:« در زندگی سرودی و زندگی سرودی است با محبت بخوانش، زندگی یک بازی است با سرود بازی‌‌اش کن، اما بدان که اصل زندگی سفر میان زایش و مرگ است...»
این مترجم یادآور شد: «او را هرگز نمی‌یابم که رفته باشد. سیمین سفر به خیر، امروز به دیدن جلال می‌روی، جلال به پیشواز او بیا.»
علی دهباشی  نویسنده و مدیر مسوول نشریه ادبی بخارا هم یادآور شد:«حضور وسیع شاعران و نویسندگان و مقامات فرهنگی نشان می‌دهد که دانشور از چه جایگاهی در ادب معاصر برخوردار بوده است. سه نسل با رمان‌ها و آثار دانشور زندگی کردیم و همیشه دم گرم او و نگاه مهربانش آرام‌بخش حرمان‌های ما بود.»









بعد از صحبت‌های این چند نفر، برای سیمین دانشور نماز خوانده شد، حجت‌الاسلام محمود دعایی  که به گفته خودش تا به حال کمتر از 10 مرتبه نماز میت خوانده‌ آن هم برای چهره‌هایی چون مرحوم فولادوند، طاهره صفارزاده و موذن زاده اردبیلی را خوانده‌ است، برای دانشور هم نماز خواند.




این طرف‌تر هم عده‌ای جمع شده بودند و در حالی که پوستر سیمین دانشور در دست‌شان بود، سرود ای ایران را می‌خواندند، بعد پیکر سیمین دانشور به سمت بهشت‌زهرا(س) تشیع شد.







حالا دانشور در قطعه‌ هنرمندان شماره 31 ردیف 150 قطعه 88 بهشت زهرا(س) همسایه عبدالحسین زرین‌کوب، مهرداد بهار، شاهرخ مسکوب، فریدون مشیری شده است. حالا وقت ملاقات سیمین با جلال است.
وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت.
مهم‌ترین اثر او رمان "سووشون" است که نثری ساده دارد و به 17 زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران محسوب می‌شود.

جلال آل احمد که بود؟





جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود.

پدرش در کسوت روحانیت بود و از این رو جلال دوران کودکی را در محیطی مذهبی گذراند. تمام سعی پدر این بود که از جلال، برای مسجد و منبرش جانشینی بپرورد.

در خانواده ای روحانی (مسلمان – شیعه) برآمده ام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهرهایم در مسند روحانیت مردند. و حالا برادرزاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانی اند. و این تازه اول عشق است. که الباقی خانواده همه مذهبی اند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در«دید و بازدید» می شود دید و در «سه تار» وگـُله به گـُله در پرت و پلاهای دیگر.نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲ بی اغراق سر هفت تا دختر آمده ام. که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهارتاشان زنده نمانده اند. دو تا شان در همان کودکی سر هفت خوان آبله مرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در سی و پنج سالگی به سرطان رفت. کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتی که وزارت عدلیه ی «داور» دست گذشت روی محضرها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد.

جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، اما پدر که تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمی پسندید و پیش بینی می کرد که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، با او مخالفت کرد:

دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: «برو بازار کارکن» تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاس های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل و شب ها درس. و با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاه گداری سیم کشی های متفرقه. بَـردست «جواد»؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهایم که اینکاره بود. همین جوری ها دبیرستان تمام شد. و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگه ی وجودم در سال ۱۳۲۲ یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب است که جوانکی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده می شود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشت و خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور آزار دهنده ی قوای اشغال کننده را.

 



پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.

جنگ که تمام شد دانشکده ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم. ۱۳۲۵. و معلم شدم. ۱۳۲۶. در حالی که از خانواده بریده بودم و با یک کروات و یکدست لباس نیمدار آمریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز ِ به جبهه رونده ای کنده بودند تا من بتوانم پای شمس العماره به ۸۰ تومان بخرمش. سه سال بود که عضو حزب توده بودم. سال های آخر دبیرستان با حرف و سخن های احمد کسروی آشنا شدم و مجله «پیمان» و بعد «مرد امروز» و «تفریحات شب» و بعد مجله «دنیا» و مطبوعات حزب توده... و با این مایه دست فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم «انجمن اصلاح». کوچه ی انتظام، امیریه. و شب ها در کلاس هایش مجانی فنارسه (فرانسه) درس می دادیم و عربی و آداب سخنرانی و روزنامه دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده، بودند هر کدام مامور یکی شان بودیم و سرکشی می کردیم به حوزه ها و میتینگ هاشان... و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها بالای پس قلعه و کلک چال مُناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند وکدام خائن و چه باید کرد و از این قبیل...





انتشار«غرب زدگی» که مخفیانه انجام گرفت نوعی نقطه ی عطف بود در کار صاحب این قلم. و یکی از عوارضش این که «کیهان ماه» را به توقیف افکند. که اوایل سال ۱۳۴۱براهش انداخته بودم و با اینکه تامین مالی کمپانی کیهان را پس پشت داشت شش ماه بیشتر دوام نیاورد و با اینکه جماعتی پنجاه نفر از نویسندگان متعهد و مسئول به آن دلبسته بودند و همکارش بودند دو شماره بیشتر منتشر نشد.
در سال 1324 با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه "دید و بازدید" به چاپ رسید. آل احمد در نوروز سال 1324 برای افتتاح حزب توده و اتحادیه کارگران وابسته به حزب به آبادان سفر کرد:

«در آبادان اطراق کردم. پانزده روزی. سال 1324 بود، ایام نوروز و من به ماموریتی برای افتتاح حزب توده و اتحادیه کارگران وابسته اش به آن ولایت می رفتم و اولین میتینگ در اهواز از بالای بالکونی کنار خیابان".

آل احمد که از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود، او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن دوری جست و به قول خودش «از آن بیماری (دکتر شدن) شفا یافت».

در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به رهبری خلیل ملکی و 10 تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد می کردند و نمی توانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد. در این سال با همراهی گروهی از همفکرانش طرح استعفای دسته جمعی خود را نوشتند.
در طی سالهای 1333 و 1334 «اورازان»، «تات نشینهای بلوک زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائده های زمینی را منتشر کرد و در سال 1337 «مدیر مدرسه» «سرگذشت کندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزیره خارک- در یتیم خلیج» را چاپ کرد. سپس از سال 40 تا 43 «نون و القلم»، «سه مقاله دیگر»، «کارنامه سه ساله»، «غرب زدگی» «سفر روس»، «سنگی بر گوری» را نوشت و در سال 45 «خسی در میقات» را چاپ کرد و هم «کرگدن» نمایشنامه ای از اوژان یونسکورا. «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «نفرین زمین» و ترجمه «عبور از خط» از آخرین آثار اوست.
آل احمد در صحنه مطبوعات نیز حضور فعالانه مستمری داشت و در این مجلات و روزنامه ها فعالیت می کرد.

 

مرگ

جلال آل احمد، نویسنده توانا و هنرمند دلیر به ناگاه در غروب روز هفدهم شهریور ماه سال 1348 در سن چهل و شش سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل‌احمد، جنازهٔ وی به سرعت تشییع و دفن شد. که باعث ایجاد باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرده‌است ولی شمس آل احمد قویاً معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده‌است و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده‌است.

سیمین دانشور در کتاب "غروب جلال" برملا می‌کند که علت مرگ جلال زیاده‌روی در مصرف مشروبات الکلی -که از آن به نام نوشابه قزونیکا (نام ودکایی ساخت ایران در آن‌زمان) نام می‌برد- بوده‌است و علت مرگ را هم آمبولی در اثر افراط در مصرف مشروب قزونیکا و سیگار اشنو ذکر می‌کند و شایعات مربوط به دست‌داشتن ساواک در مرگ جلال را صریحاً رد می‌کند.

جلال آل احمد در وصیت نامه خود آورده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند ولی از آنجا که وصیت وی مطابق شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها مقبره‌ای در شان او ایجاد شود و این کار هیچگاه صورت نگرفت.

 

 

احمد شاملو در وصف او می گوید :

 

قناعت وار ، تکیده بود .

باریک و بلند ،

چون پیامی دشوار ، در لغتی .

با چشمانی از سوال و عسل

و رخساری برتافته ،

از حقیقت و باد .

مردی با گردش آب .

مردی مختصر ،

که خلاصه خود بود.
زن از نگاه جلال

یکی از مقوله‌های اجتماعی در داستان‌های جلال آل احمد زن است. زن به عنوان پدیده‌ای اجتماعی، تقریباً همزمان با انقلاب مشروطه به ادبیات راه می‌یابد. در این دوران از بیچارگی‌ها، محرومیت‌ها و نداشتن آزادی زن در خانواده و اجتماع سخن گفته می‌شود. زن به عنوان فردی از اجتماع، تحت تاثیر ستم‌ها، خرافه‌پرستی‌ها و نادانی‌های جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند. «وضع زن در خانواده و اجتماع، بهترین نمودار گسیختگی اجتماع و تنش و کشاکش درونی فرهنگی است که از همان دوران مشروطیت تناقض‌های دردناک و بحرانی آن آشکار شده بود. در این جامعه، تمام نابسامانی‌ها در وجود زن تبلور یافت.»1 زن در جامعه آن زمان، فردی بود که اگرچه در اجتماع زندگی می‌کرد، اما هیچ سهمی از آن نداشت. موجودی کتک‌خور و دربند بود. «آل احمد از نویسندگانی است که دریافت پرداختن به وضعیت زن ایرانی در راه سرکشیدن به فاحشه خانه‌ها تا چد حد، کهنه و مبتذل شده است. زنان داستان‌های آل احمد نه چون زنان صادق چوبک در فکر هم‌آغوشی‌اند و نه چون زنان مرفه و زیبای بزرگ علوی، به عشق‌های رمانتیک می‌اندیشند.2» زنان داستان‌های آل احمد خود را حقیر می‌یابند. آنان در فضایی مردسالار توصیف می‌شوند. نه هویتی دارند و نه هیچ حقی برای اعتراض.
آثار جلال آل احمد را به طور کلی می توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه بندی کرد:
الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامه ها.
الف- قصه و داستان
1- دید و بازدید 1324:
نخست شامل ده داستان کوتاه بود، در چاپ هفتم دوازده داستان کوتاه را در بردارد. جلال جوان در این مجموعه با دیدی سطحی و نثری طنز آلود اما خام که آن هم سطحی است، زبان به انتقاد از مسایل اجتماعی و باورهای قومی می گشاید.
2- از رنجی که می بریم 1326:
مجموعه هفت داستان کوتاه است که در این دو سال زبان و نثر داستانهای جلال به انسجام و پختگی می گراید. در این مجموعه تشبیهات تازه، زبان آل احمد را تصویری کرده است.
3- سه تار 1327:
مجموعه سیزده داستان کوتاه است. فضای داستانهای سه تار لبریز از شکست و ناکامی قشرهای فرو دست جامعه است.
4- زن زیادی 1331:
حاوی یک مقدمه و نه داستان کوتاه است. قبل از جلال، صادق چوبک و بزرگ علوی به تصویر شخصیت زنان در داستانهای خود پرداخته اند.
زنان مجموعه زن زیادی را قشرهای مختلف و متضاد مرفه، سنت زده و تباه شده تشکیل می دهند.
5- سرگذشت کندوها 1337:
نخستین داستان نسبتاً بلند جلال است با شروعی به سبک قصه های سنتی ایرانی، "یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود" این داستان به بیان شکست مبارزات سیاسی سالهای 29 تا 31 حزبی پرداخته است.
6- مدیر مدرسه 1337:
این داستان نسبتاً بلند به نوعی میان خاطرات فرهنگی آل احمد است. خود او در این مورد گفته است:
"حاصل اندیشه های خصوصی و برداشت های سریع عاطفی از حوزه بسیار کوچک اما بسیار موثر فرهنگ و مدرسه"
مدیر مدرسه، گزارش گونه ای است از روابط افراد یک مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه.
" آل احمد در مدیر مدرسه به نثر خود اعتماد کامل دارد.
قلم دیگر در دستش نمی لرزد و چنین می نماید که اندیشه هایش نیز، در چارچوبی خاص، شکل نهایی خود را یافته است.
به رغم این تکوین اندیشه، جلال شکست را باور کرده است، لذا به دنبال گوشه ای خلوت می گردد.
7- نون والقلم 1340:
یک داستان بلند تاریخی که حوادث آن مربوط به اویل حکومت صفویان است. زبان نون والقلم به اقتضای زمان آن نسبتاً کهنه است.
8- نفرین زمین 1346:
رمانی روستایی است که بازتابی از جریانهای مربوط به "اصلاحات ارضی" در آن بیان شده است.
9- پنج داستان 1350:
دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ شده است.
10- چهل طوطی اصل (با سیمین دانشور) 1351:
مجموعه شش قصه کوتاه قدیمی از "طوطی نامه" که با تحریری نو نگاشته شده است.
آل احمد در نامه ای خطاب به حبیب یغمایی، مدیر مجله ادبی یغما می نویسد: " و من که جلال باشم وقتی خیال دکتر شدن و ادبیات را در سر داشتم به اینها دسترسی یافتم. قرار بود درباره "هزار و یک شب" و ریشه های هندی و ایرانی قصه هایش چیزی درست کنم به رسم رساله، که نشد. . ."
11- سنگی بر گوری 1360:
رمانی است کوتاه و آخرین اثر داستانی آل احمد محسوب می شود. موضوع آن فرزند نداشتن اوست.
ب- مشاهدات و سفرنامه ها

اورازان 1333، تات نشینهای بلوک زهرا 1337، جزیره خارک، درٌ یتیم خلیج فارس 1339، خسی در میقات 1345، سفر به ولایت عزرائیل چاپ 1363، سفر روس 1369 ، سفر آمریکا و سفر اروپا که هنوز چاپ نشده اند.





ج- مقالات و کتابهای تحقیقی

گزارشها 1325، حزب توده سر دو راه 1326، هفت مقاله 1333، سه مقاله دیگر 1341، غرب زدگی به صورت کتاب 1341، کارنامه سه ساله 1341، ارزیابی شتابزده 1342، یک چاه و دو چاله 1356، در خدمت و خیانت روشنفکران 1356، گفتگوها 1346.

د- ترجمه

عزاداریهای نامشروع 1322 از عربی، محمد آخرالزمان نوشته بل کازانوا نویسنده فرانسوی 1326، قمارباز 1327 از داستایوسکی، بیگانه 1328 اثر آلبرکامو (با علی اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم 1329 از آلبرکامو، دستهای آلوده 1331 از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروی 1333 از آندره ژید، مائده های زمینی 1334 اثر ژید (با پرویز داریوش)، کرگدن 1345 از اوژن یونسکو، عبور از خط 1346 از یونگر (با دکتر محمود هومن)، تشنگی و گشنگی 1351 نمایشنامه ای از اوژن یونسکو؛ در حدود پنجاه صفحه این کتاب را جلال آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پایان ببرد؛ پس از آل احمد دکتر منوچهر هزارخانی بقیه کتاب را ترجمه کرد.

هـ- خاطرات و نامه ها

نامه های جلال آل احمد (جلد اول 1364) به کوشش علی دهباشی، چاپ شده است که حاوی نامه های او به دوستان دور و نزدیک است.

نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سیمین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
0
0
برای این بانوی بزرگ طلب امرزش میکنم