:
كمينه:۲۰.۴°
بیشینه:۲۰.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۳
کوچک ترین اهدا كننده عضو بدن در كشور+عكس

کبد و دو كلیه نوزاد 18 ماهه جان سه بیمار را نجات داد

اما حالا ابولفضل لبخند می زند... واقعا سوال کنیم ما کجا و این همه گذشت و فداکاری و انسان دوستی کجا؟ حتما بخوانید تا امید به زندگی و انسان دوستی را بهتر درک کنیم و بعد به این پرسش پاسخ دهیم که در این زمانه که از هیچ نمی گذریم چگونه انسان هایی بزرگ وجود دارند که حاضرند این گونه از عزیزترین میوه زندگی شان بگذرند و شاهد حضور روحش برای سالیان طولانی باشند. احسنت به چنین پدرو مادری....
کد خبر: ۵۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۰
خبراقتصادی: کبد و دو كلیه نوزاد 18 ماهه به عنوان کوچک ترین اهداء کننده عضو در تاریخ پزشکی ایران جان 3 بیمار را از مرگ حتمی نجات داد.





به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ملیت، پس از یك حادثه ناگوار كه منجر به مرگ مادری جوان و قطع امید برای ادامه حیات فرزندی نونهال شد، خانواده داغدار با حركتی انسان دوستانه درخواست اهدای اعضای نوزاد 18 ماهه را كردند.
اکبر بابایی، پدر داغدار وقتی دید دلبند 18 ماهه‌اش حوصله تلخی دنیا را ندارد و عطای آن را به لقایش بخشیده، رضایت داد، بخشی از وجود عزیزش ققنوس وار مایه زندگی دیگران شود و جان بیماری را نجات دهد. حالا روح معصوم ابوالفضل این کودک خردسال چون خنده‌ای برلب غمدیده‌ای نشست و شکفت.
حادثه برای پدر که همسر و فرزندش هر دو را بر اثر سانحه گازگرفتگی از دست داد، تلخ و جانکاه بود، اما شدت اندوه از بزرگی روح او هیچ کم نکرد و از آه دردی چنین عظیم، حیاتی دوباره رویید و زمستان کومه‌ای بهار شد.

ابوالفضل 18 ماه بیشتر نداشت که بر اثر گازگرفتگی در آغوش مادرش در این حادثه دردناک آرام گرفت. مادر قبل از او درگذشت تا داغدار فرزندش نباشد. حالا شاید کودک همچنان به مادرش لبخند می‌زند و مادر از بزرگی روح چنین فرزندی به خود می‌بالد. آری در خردینه‌سالی هم می‌توان بزرگ بود!
شب حادثه پدر شب هنگام، وقتی از کار روزانه به خانه آمد، برای رفع خستگی استحمام می‌کند، سپس در خانه نگاهش به همسر و فرزندش كه بی هوش روی زمین افتاده اند می افتد قبل از هر واكنشی خود نیز در شدت گاز گرفتگی خانه بیهوش می شود، صبح وقتی به هوش می‌آید، سایه مرگ را در خانه می‌بیند. او در سکوت صبح خانه همسر و فرزندش را درحالی یافت که بی‌جان بر زمین افتاده‌اند. مضطرب کمک می‌خواهد و با آمدن اورژانسی با امكانات كم آنها را به بیمارستان منتقل می‌کنند. مادر گویی فهمیده باشد که تاب و تحمل جان دادن کودک را ندارد، زودتر خود را از زندان تن رهانید و رفت. پیکر نیمه جان کودک را که تشنج کرده بود، به بیمارستان رساندند، به این امید که دوباره صدای خنده‌اش در خانه خواهد پیچید.
پدر را به بیمارستان بوعلی منتقل كردند و نوزاد را به بیمارستان امام حسین، این بیمارستان نیز به علت كمبو تجهیزات و امكانات لازم با مشكل درمان روبرو بود و خانواده داغدار ناچار به جستجو و كنكاش برای پیدا كردن بیمارستانی كه تجهیزات لازم از جمله بخش DICU داشته باشد پرداختند، بستگان فرو ریخته و کار لحظه لحظه دشوارتر می‌شد. پس از جستجوی فراوان اعلام شد كه بیمارستان كسری دارای تجهیزات لازم برای پذیرش بیماری با این شرایط است، بستگان كه در ذوق و امید به نجات این نوزاد تلاش می كردند سراسیمه به این بیمارستان مراجعه كرند كه با نامهرابی پزشكی مواجه شدند كه با پذیرش این نوزاد موافقت نكرد، امامی اظهار كرد: بخش مورد نیاز در این بیمارستان وجود دارد اما به دلیل عدم امكان حضور پرستار برای این بیمار از پذیرش آن معذوریم!!!






پدر چون آتشفشانی غرید اما تحویل گیرندگان پیکر بی‌جان ابوالفضل شاید پدر نبودند که بدانند، چه می‌کشد یا برای برخی از آنها که روزانه با دو سه جین مرده زندگی می‌کنند، این کودک هجده ماهه فرقی با بقیه نداشت. تنها از نگاه پدر بود که شراره می‌بارید و قهر فرو می‌ریخت.
بستگان كه هنوز امید به بازگشت به زندگی ابولفضل داشتند از هر تلاشی دریغ نكردند تا با موافقت یكی دیگر از پزشكان بیمارستان كسری (دكتر قاضی) توانستند با بستری وی روزنه امیدی هر چند كوتاه به ادامه حیات ابولفضل داشته باشند.
پدر از لطف حق ناامید نبود و به لطف خلق امیدوار که اولی یاورش شد و او را عزتمند کرد و دومی دریغ که تلخکامیش را رقم زد چندانکه می‌گوید تا تاریخ هست و او هست، سهل انگاری آنان را نخواهد بخشید. و اینگونه بود که خردسال دلبندش دامن پدر رها کرد و در بغل مادر آرام گرفت.
اما اکبر بابایی لطف خداوند را مایه آرامش خود دانست و در همان شرایط روحی تصمیم گرفت با همکاری بیمارستان مسیح دانشوری برنامه اهدای عضو فرزند خردسالش به کودکان نیازمند انجام شود.
حالا ابوالفضل حتی با رفتنش ردی سبز بر سراچه زندگی باقی گذاشت تا انسانیت و انصاف میان بزرگترها گل کند و بهار مهربانی جوانه بزند.