:
كمينه:۱۶.۵۱°
بیشینه:۱۶.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۳
در کتاب توسعه اقتصادی و برنامه ریزی نوشته محمد لشکری مطرح شد؛

نظریه­ توسعه ­اقتصادی­ در اندیشه حسین­ عظیمی

جناب آقای دکتر محمد لشکری کتابی تحت عنوان توسعه اقتصادی و برنامه ریزی(برای رشته های غیراقتصاد) تدوین نموده و در سال 1388 توسط انتشارات دانشگاه پیام نور منتشر کرده اند و در فصل نهم نظریه دکتر حسین عظیمی در مورد توسعه را مطرح کرده اند....
کد خبر: ۲۲۱۴
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۵





خبراقتصادی: جناب آقای دکتر محمد لشکری کتابی تحت عنوان توسعه اقتصادی و برنامه ریزی(برای رشته های غیراقتصاد) تدوین نموده و در سال 1388 توسط انتشارات دانشگاه پیام نور منتشر کرده اند.
کار شایسته علمی ایشان این است که یک فصل مستقل کتاب (فصل نهم) را به بررسی نظریه توسعه اقتصادی زنده یاد دکتر حسین عظیمی اختصاص داده اند.
تقریباً در تمامی کتاب های علمی از جمله توسعه، ما ایرانیان حاضر نیستیم، نظرات سایر ایرانیان را معرفی نماییم. که به دین وسیله از این اقدام علمی و فرهنگی آقای لشکری نیز تشکر می شود.

از کلیه عزیزان دعوت به عمل می آید چنانچه مطلبی در مورد دکتر عظیمی نوشته اند برای وبلاگ ارسال نمایند

http://developmentazimi.persianblog.ir









فصل نهم

نظریه­ توسعه ­اقتصادی­ حسین­ عظیمی[1]

 هدف کلی

هدف کلی فصل ­نهم آشنایی دانشجویان با نظریه توسعه اقتصادی حسین عظیمی است.

 

هدف های­ رفتاری

دانشجو پس از مطالعه این فصل قادر خواهد بود:

1.       توسعه اقتصادی  را از دیدگاه حسین عظیمی تعریف ­کند.

2.       انواع اصلی جوامع را نام ببرد.

3.       جامعه­ نوین را توضیح دهد.

4.       جامعه ­سنتی را توضیح دهد.

5.       جامعه ­ناپایدار را توضیح دهد.

 6.       سئوالات اساسی در بررسی جوامع ناپایدار را ذکر نماید.

7.       مبنای اصلی توسعه را بیان نماید.

8.       روش انتقال علم و فن در جامعه ­سنتی را توضیح دهد.

9.       روش کسب علم و فن در جامعه نوین را توضیح دهد.

10.   نوسازی فرهنگی و علمی­ نمودن آن را توضیح دهد.

11.   روش آزمایش و خطا را توضیح دهد.

12.   مشکل اصلی روش آزمایش و خطا را بیان نماید.

13.   روشی که تغییر  برنامه ریزی  شده را همراه با آزمایش و خطا به کار برده ­است را توضیح دهد.

14.    برنامه ریزی  توسعه را توضیح دهد.

15.   خصوصی­سازی و ” آزادی خواهی ­اقتصادی"  را توضیح دهد.

16.   مبانی ­اصلی در مکتب­ اقتصادی کلاسیک را توضیح دهد.

17.   چند تن از اقتصاددانان کلاسیک را نام ببرد.

18.   اصول بدیهی مکتب­ فکری کلاسیک را به ­طور خلاصه شرح دهد.

19.   مارپیچ توسعه در دنیای آکسیوماتیک سرمایه­داری کلاسیک را توضیح دهد.

20.   اصول بدیهی در رفتار اقتصادی در جوامع ناپایدار را توضیح دهد.

21.   شرایط اساسی لازم برای موفقیت  برنامه ریزی  توسعه را توضیح دهد.

22.   نقش فرهنگ و ایدئولوژی در توسعه اقتصادی را توضیح دهد.

23.   برخی از زمینه­ها که باید دچار تحولات ­اساسی ­گردند تا توسعه اقتصادی تحقق یابد را توضیح دهد.

24.   تناسب ساختار سیاسی را توضیح دهد.

25.   دو ویژگی ساختار سیاسی مناسب هدایت­ صنعتی را توضیح دهد.

26.   طبقه­بندی اجتماعی- فرهنگی مردم در جوامع ناپایدار را در نظریه ­حسین عظیمی  وضیح دهد.

27.   نقش طبقه ­اجتماعی- فرهنگی سنت­گرا در توسعه اقتصادی  را توضیح دهد.

28.   نقش طبقه اجتماعی- فرهنگی نوگرا در توسعه اقتصادی  را توضیح دهد.

29.   نقش محیط­ خارجی در توسعه اقتصادی را توضیح دهد.

30.   نقش ­وضعیت ­شناخت­علمی- کاربردی­ کشور در توسعه­اقتصادی را توضیح دهد.

31.   نقش تشکیل­­سرمایه و نیروی­انسانی متخصص در توسعه­اقتصادی را توضیح دهد.

32.   توان سازمان­دهی و مدیریت ­جامعه را توضیح دهد.

33.   دینامیسم تغییر را توضیح دهد.

 

9 . 1 مقدمه

حسین عظیمی (1327- 1382) اهل آران از روستاهای ­کاشان است. عظیمی کتاب­ها و مقالات متعددی در زمینه توسعه اقتصادی  دارد. مهم­ترین اثر وی در زمینه توسعه اقتصادی کتاب ” مدارهای توسعه­ نیافتگی در اقتصاد ایران"  است که به اختصار اقتصاد ایران نامیده می­شود. چاپ اول این کتاب در سال 1370 در 43 سالگی وی منتشر شد و تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده ­است. از دیگر آثار وی می­توان به کتاب­های 1. ایران امروز در آینه مباحث­ توسعه، 2. ایران و توسعه، 3. سیاست اجتماعی در کشورهای در حال توسعه (ترجمه)، 4. مقدمه­ای بر اقتصاد سنجی (ترجمه)، 5. تورم راهنمایی بر بحران در تئوری اقتصادی معاصر (ترجمه) اشاره نمود.

   به­ گفته بسیاری از اندیشمندان عظیمی نظریه ­پردازی بود که ضمن آگاهی از علم اقتصاد، اقتصاد ایران را به ­خوبی می­شناخت و برای اصلاح آن تا حد امکان تلاش می کرد. مهم­ترین ویژگی­ عظیمی روحیه عدالت ­خواهی وی بود، عظیمی هرگز بر اساس میل صاحبان ­قدرت­ عمل نکرد. تأثیر اندیشه ­عظیمی بر برنامه­های توسعه اقتصادی  کشور و بر آراء نظرات اندیشمندان  دلسوز بر کسی پوشیده نیست. یادش گرامی باد (برنامه: 1383، شماره18).

  به­ نظر وی ادبیات موجود نشان می­دهد که مکاتب فکری مهم تفکر اجتماعی کوشیده­اند تا پدیده توسعه و عقب­ ماندگی جوامع را در چارچوب­های مشخص نظری مطالعه نمایند و فرضیات و قوانین ­علمی ذیربط متکی بر مکتب خویش را ارایه نمایند. علم اقتصاد نیز به عنوان یکی از پیشرفته­ترین شاخه های علوم اجتماعی در این زمینه کوشش فراوان نموده ­است.

  توسعه به ­مفهوم فرایندی خاص از تغییر و تحول که در نهایت محیط زیستی کاملاً نو و تازه برای مردم فراهم می­آورد و زندگی مرفه­تری را برای اقشار وسیع­تر جمعیت امکان­ پذیر می­سازد، پدیده­ای بسیار پیچیده ­است که تنها در صورتی می­تواند مورد مطالعه دقیق قرار گیرد که به ­عنوان واقعیتی” یکپارچه" تلقی ­شود. به ­عبارت دیگر، به نظر می­رسد که مطالعه ­اقتصادی محض از فرایند توسعه، و به ­همین­ترتیب مطالعه محض اجتماعی، یا فرهنگی، یا سیاسی و یا حتی مطالعه محض تاریخی این پدیده نتواند فرایند پیچیده مورد بحث را به اندازه کافی روشن سازد. در نتیجه، مطالعه عظیمی که در اساس مطالعه­ای اقتصادی از فرایند توسعه است از برخوردی ” فراگیر" استفاده می­کند و در حوزه­هایی بسیار فراتر از مرزهای تعیین شده، در علم اقتصاد مدرن گام می­نهد. در عین ­حال چارچوب نظری مورد بحث وی را که اساساً چارچوبی تاریخی و فراگیر است می­توان در مقوله تئوریک ”مکتب نوسازی" قرار داد هر چند همان­گونه که خواهیم دید تعبیری که از این مکتب در بحث­های عظیمی آمده است تفسیری ویژه و خاص می­باشد.

 

9 . 2 تعریف­ توسعه

رشته­های مختلف ­علوم ­اجتماعی در خصوص­ تعبیر و تعریف­ توسعه، سعی بسیار نموده­اند با وجود این چنین به نظر می­رسد که تعریفی از این مفهوم که مقبول عام باشد هنوز در میان دانشمندان وجود ندارد. در نتیجه برای هر محققی در این رشته لازم است که قبلاً روشن ­نماید که مفهوم خاص مورد نظر وی از توسعه در تحقیقاتش چه می باشد. همچنین ضروری است که محققین توضیح­ دهند که چرا چنین مفهومی را برگزیده­اند. این توضیحات می­تواند از آشفتگی­های غیرضروری در خصوص مفهوم توسعه که در برخی از تحقیقات به چشم می­خورد جلوگیری نماید و به درک علمی این مفهوم کمک کند.

  عظیمی به منظور تعریف توسعه در چارچوب نظری مورد توجه خود، سعی کرده است که واژه توسعه را در محدوده بررسی­های علوم اجتماعی به­ کارگیرد. به ­علاوه، اضافه می­نماید که مفاهیم استفاده شده در علوم اجتماعی بر اساس تعریف ماهیتاًً مفاهیمی ” تاریخی و تجربی" هستند. بنابراین به نظر می­رسد که توسعه یک واژه تاریخی و تجربی است و نه یک واژه فلسفی یا اخلاقی. به ­همین ترتیب، باید گفته شود که توسعه با چنین مفهومی نمی­تواند با لفظ ” خوب" یا ”بد" مورد قضاوت قرار گیرد. برای اجتناب از این قبیل داوری­ها باید به این مسئله که این­گونه قضاوت­ها تا چه حد ضروری و مفید هستند توجه نمود و ابتدا این نکته را درک کرد که توسعه باید به روش علمی تعریف و توصیف گردد. پس از آن این امکان پیش خواهد ‌آمد که چنین درکی را در برابر اصول اخلاقی مورد قبول یک فرد یا گروه مورد آزمایش قرار دهیم. بخش عمده­ای از آ‌شفتگی­های موجود در علوم اجتماعی از جمله در تعریف توسعه، می­تواند ناشی از کوششی تلقی ­گردد که سعی می­کند دو رهیافت کاملاً‌ متفاوت در مطالعه توسعه را با هم تلفیق نماید: رهیافت اول متعلق به زمینه علوم تجربی است، در حالی ­که دومی به محدوده فلسفه و اخلاق تعلق دارد. لذا می­توان گفت که درک مناسب ” علمی" از مفهوم توسعه­ تنها هنگامی­ حاصل می­شود که مطالعه بتواند از دخالت فلسفه و اخلاق در بررسی اساساً تجربی و تاریخی پدیده توسعه احتراز نماید.

   با نگاه به ­مفهوم توسعه از دیدگاه تاریخی و تجربی کاملاً روشن است که این مفهوم به رویدادهای تاریخی­خاصی معطوف­ است. به­ عبارت دیگر به ­دلیل آن­که توسعه از دیدگاه علوم ­تجربی مفهومی­ تاریخی و عینی است، لذا اصولاً باید بتوان رویدادهای تاریخی ویژه­ای را که منشأ پیدایش این مفهوم بوده­اند کشف­ کرد. در این راستا دقت در تاریخچه پیدایش و تحول مفهوم توسعه دلالت بر این نکته دارد که رویداد یا رویدادهای مهم تاریخی که می­باید موجب ظهور مفهوم ­توسعه شده باشد می­تواند به روشنی در انقلاب صنعتی ردیابی ­شود. نکته در آن است که با ظهور انقلاب صنعتی عصر تاریخی نوینی در زندگی ابنای بشر آغاز می­شود. در کلام شایسته ” ­هابس" در توصیف آغاز دوران صنعتی و عصر جدید مورد بحث می­خوانیم: اجازه ­دهید چند واژه انگلیسی را که در مدت زمان شصت­ سالی که این ­جلد کتاب با آن سر و کار دارد (1848-1789) ساخته ­شده و یا معانی جدیدی یافته است در نظر آوریم. برخی از این لغات عبارتند از صنعت، صنعتگر، کارخانه، طبقه ­متوسط، طبقه ­کارگر، سرمایه­داری، سوسیالیسم، این واژه­ها همچنین شامل اریستوکراسی (حکومت اشراف)، راه ­آهن، لیبرال، محافظه­ کار، دانشمند، مهندس، پرولتاریا ‌و بحران (اقتصادی) است. مطلوبیت­گرا، آمار، جامعه ­شناسی و بسیاری از اسامی علوم مدرن دیگر از جمله همین اصطلاحات می­باشند. ژورنالیسم، ایدئولوژی و تمام واژه­های ساخته­شده از این کلمات و یا جرح و تبدیل شده از آن و کلماتی چون ” اعتصاب" و فقر دائمی از زمره همین مقوله­اند.

  تصور دنیای مدرن بدون این کلمات و یا بدون اشیا و مفاهیمی که این نام­ها برآن نهاده شده ­است، معیار اندازه­گیری عمق انقلابی است که در بین سالهای 1789 تا 1848 جریان داشت و در تاریخ بشریت از اعصار بسیار دور یعنی زمانی که انسان، کشاورزی، متالوژی، نوشتن، شهر و دولت را ابداع کرد موجب بزرگ­ترین تغییرات شد. این انقلاب جهان را تغییر داده ­است و همچنان به تغییر تمامی جهان ادامه می­دهد. این عصر تاریخی به ­طور هم­زمان در سرتاسر جهان آغاز نشد و در کشورهای مختلف نیز با سرعت مشابهی حرکت نکرد. در نتیجه می­توان یک فرایند نابرابر از تغییرات دورانی تاریخی را در نقاط مختلف ­جهان مشاهده نمود. این فرایند نابرابر از تغییرات بنیادی در کشورهای مختلف جهان، مدت زیادی ادامه یافت و منجر به ایجاد وضعیتی­گردید که در آن تغییرات اساسی موجب تمایز بین کشورهایی که در فرایند صنعتی شدن موفق شده بودند و آ‌نهایی که بسیار عقب­تر مانده بودند گردید. به ­نظر می­رسد که این تفاوت در بطن عواملی قرار داشته باشد که دسته­ بندی­های اخیر جهان به ” توسعه یافته" و ”کمتر توسعه یافته" را موجب شده­ است. بنابراین می­توان چنین نتیجه­گیری کرد که توسعه یک تحول دورانی تاریخی است که کشوری را از یک عصر تاریخی” قدیمی" به جامعه­ای ”جدید و نو" هدایت می­کند. می­باید به ­این نکته نیز اشاره­ گردد که عصر قبلی در تاریخ بشریت عصر جوامع کشاورزی است که مشخصه آن حاکمیت سنت و آمریت بود، و چون عصر جدید بنا به­ تعریف ” نوین" تلقی می­شود لذا در مفهومی کلی می توان فرض ­کرد که مفاهیمی چون صنعتی شدن، توسعه و نوگرایی به رویدادهای تاریخی یکسانی اشاره ­دارند. ”توسعه­اقتصادی عبارت است از فرایندی که یک جامعه­سنتی را به یک جامعه­صنعتی تبدیل می­کند و طی آن فرایند مبانی فنی تولید از وضعیت سنتی به وضعیت مدرن متحول می شود".

 




9 .3  انواع اصلی جوامع

عظیمی با توجه به برخورد نظری- تاریخی فوق از دو نوع جامعه کاملاً متمایز از هم صحبت می­کند: نوع اول جوامع نوین، صنعتی و توسعه یافته را در بر می­گیرد و نوع دوم مشتمل بر جوامع سنتی، کشاورزی و توسعه نیافته است. اما باید فوراً اضافه نمود که گروه دیگری از کشورها نیز وجود دارند. اینها جوامعی هستند که نه مدرن هستند و نه سنتی. جوامع مزبور علت وجودی خود را در این واقعیت یافته­اند که عصر مدرن در تاریخ بشریت، که عصر صنعتی ­شدن و نوگرایی است، یک عصر فراگیر بین­المللی است. بنابراین، عامل مزبور یعنی عصر تاریخی جدید تمامی جهان را تغییر می­دهد بدون اینکه اهمیتی داشته باشد که کدام بخش یا بخش­هایی از جهان در روند نوگرایی فعال هستند. در نتیجه کشورهایی که از قافله نوگرایی بسیار عقب­تر مانده­اند نمی­توانند کماکان نسبت به چارچوب ­سنتی ­کشاورزی خود وفادار باشند. آنها به ­علت آنکه تحت­ فشار غیرقابل مقاومت نیروهای تاریخی عصر نوین می­باشند چاره­ای ندارند جز آنکه تغییر یابند و به جامعه ­دیگری، که الزاماً مدرن، صنعتی و یا توسعه یافته نیست تبدیل شوند. این نوع سوم از جوامع، که می­تواند به عنوان ”جامعه گذرا" و یا جامعه ناپایدار طبقه ­بندی شود شامل تمامی کشورهای کمتر توسعه یافته دنیای امروز خواهد بود. متعاقباً مورد بحث قرار خواهد گرفت. اما فعلاً بهتر است صحبت خود را چنین خلاصه کنیم که بر اساس چارچوب نظری مطرح شده در این بررسی می­توان از سه ­نوع جامعه مشخص و متفاوت زیر صحبت کرد:

1.      جامعه نوین

2.      جامعه سنتی

3.      جامعه ناپایدار

 

9 . 3 . 1 جوامع نوین

جوامع نوین آن دسته از جوامع می­باشند که در ورود و همگامی با عصر صنعتی موفق بوده­اند آنها تمامی مظاهر زندگی خود را تغییر داده­اند و این امکان برایشان به وجود آمده­است که از سطح زندگی بالاتری، علی ­رغم افزایش انفجارگونه جمعیت در مراحل ابتدایی ­صنعتی ­شدن، بهره­مند گردند. فرایند تغییر در چنین ­کشورهایی پدیده­ای کوتاه­مدت و هموار نبوده ­است. چندین قرن سپری گشته­ است تا این جوامع بتوانند تحولات معنی­داری در نوسازی­ جامعه خود ایجاد و این تحولات را نهادی نمایند. در این راستا تغییرات چشمگیری در وضعیت ­اجتماعی و سیاسی آنان به­ وجود آمده­ است. علاوه بر آن، و علی ­رغم چنین ­تغییرات عمده به ­نظر نمی ­رسد که این کشورها هم ­اکنون به  نقطه پایان فرایند نوگرایی خود رسیده باشند. تصویری کلی و بسیار ساده شده از این فرایند بلندمدت در جدول (9-1) نشان داده شده ­است. به ­علاوه مشخص است که این نوگرایی و این ­جامعه جدید، به ­معنی­حل و فصل تمامی مشکلات بشری در این کشورها نیست و لذا نباید توسعه را الزاماً مترادف با حل مشکلات، حتی در زندگی اقتصادی و مادی مردم این سرزمین­ها دانست. در هر حال آنچه در اینجا مورد تأکید است اینکه عصر تاریخی تازه­ای در زندگی انسان­ها مطرح است. این عصر تازه جوامع ­قدیمی را به ­زوال کشانیده و جوامعی تازه بنیاد نهاده ­است. این تحول اساسی الزاماً به­ معنی حل ­مشکلات نیست ولی به هر صورت بازگشت به­ جوامع قدیم (و یا حفظ شرایط موجود در جوامع ناپایدار کنونی) در دوران تاریخی نوین نیز ممکن نیست.

 

جدول 9- 1 تصویری کلی و ساده شده از تحولات نوین در طی قرون 15 تا 20

 در کشورهای پیشگام در فرایند صنعتی

 

 

رنسانس

 

آغاز محسوس دوران صنعتی

 

قرن اعتراض و آشوب اجتماعی

 

دوران اصلاح و بازسازی

 

-بازسازی فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی در جامعه

بنیان­گذاری­­­نظام­اقتصادی

سرمایه­داری محض

(لیبرالیسم­کلاسیک)

-انباشت­شدیدسرمایه

-رقابت در بازار

-افزایش شدید تولید

-فقرشدیدکارگران­صنعتی

-آشوب سیاسی

-بنیان­گذاری­جامعه و دولت­رفاه

- شکوفایی­دموکراسی

قرن­های15تا 17

قرن هجدهم

قرن نوزدهم

قرن بیستم

 

 

9 . 3 . 2  جوامع­ سنتی

جوامع سنتی، آن ­دسته از جوامع متکی بر کشاورزی دهقانی هستند که قبل از عصر نوین تاریخی وجود داشتند. جوامع مزبور با مشخصه­های زیر شناخته می­شوند:

  1. نرخ بالای زاد و ولد
  2. نرخ بالای مرگ و میر
  3. نرخ­ پایین افزایش­جمعیت
  4. سطح پایین دانش­فنی
  5. تولید سرانه ­پایین
  6. نرخ­ پایین بیکاری ­آشکار
  7. نرخ­ بالای بیکاری ­پنهان
  8. تولید عموماً متکی به بازارهای محلی
  9. فقر عمومی
  10.  ساختارهای­ سیاسی بر اساس نجیب­ زادگی
  11.  محیط فرهنگی بر اساس سنت­ها
  12.  روابط درونی جامعه بر مبنای قدرت­ نظامی و با تکیه بر سنت­ها

جوامع سنتی­کشاورزی در حال ­حاضر به ­دلیل بین­المللی بودن و نفوذ چشمگیر عصر جدید در تاریخ زندگی انسان­ها، کاملاً متلاشی شده­اند. به ­عبارتی دیگر، جوامع سنتی، دیگر به جهان واقعیت تعلق ندارند و عمر آنها از طریق نفوذ مکانیسم­های قدرتمند عصر صنعتی­ نوین در تاریخ انسان­ها به ­پایان رسیده ­است. این اضمحلال و نابودی یا از طریق تبدیل جوامع­ کشاورزی به جوامع ­نوین در بخش ­صنعتی شده دنیا حادث شده است یا اینکه از طریق کاربرد تأثیرات نفوذ بخش ­صنعتی شده­ جهان بر روی جوامع غیرمدرن به وجود آمده ­است. این تأثیرات عمدتاً می­تواند تحت عناوین زیر مورد مطالعه قرار گیرد:

1.      تجارت بین­الملل

2.      فرایندهای استعمار

3.      معرفی و کاربرد ” نرم ­افزارهای ­مدرن ­در چارچوب­ سخت­ افزاری" جوامع سنتی کشاورزی.

در میان این نرم­ افزارها می­توان اقلام دارویی، بهداشتی، داشتن بهداشت، و نیز منابع جدید انرژی و تجهیزات جدید سرمایه­ای در جوامع­ کشاورزی، و معرفی و تزریق سیستم­های آموزشی جدید دربافت قدیمی جامعه ­سنتی را مورد اشاره قرار داد.

  نیروهای منفک ­نشدنی از نظام ­نوین ­جهانی که نفوذ غیرقابل انکاری در ادغام مناطق توسعه نیافته ­جهانی در نظم ­نوین بین­المللی دارند. در میان این نیروها می­توان به عواملی چون نیاز به تدارک دائمی منابع انرژی برای کشورهای صنعتی، نیاز به گسترش بازارهای بین­المللی، نیاز به تهیه برخی مواد غیرسوختی و از جمله مواد اولیه ضروری، اشاره­ نمود.

  در نتیجه واضح به نظر می رسد که جوامع کشاوزری سنتی به دنیای موزه­ها و کتابخانه­ها تعلق دارند. ولی به این دلیل روشن که آنها اولین سنگ بنای جوامع نوین و جوامع ناپایدار هستند و مطالعه آنان به منزله عمیق­تر کردن درک ما از جوامع فعلی است به بررسی آنها پرداخته می­شود.

 

9 . 3 . 3 جوامع ناپایدار

جوامع ناپایدار آن دسته از جوامع است که نه صنعتی و نوین هستند و نه سنتی و متکی به کشاورزی­ دهقانی. ساختارهای اصلی این جوامع تحت­ تأثیر نیروهای خارجی که از سوی بخش­ صنعتی ­جهان وارد می­شود از هم ­گسیخته است. این نیروها که در بیشتر موارد برای اکثریت مردم جوامع ناپایدار قابل درک نمی­باشد، تمام ­محیط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورشان را تغییر داده ­است. به­ بیان روشن­تر، مردم در این کشورها، نا خود آگاه و تحت­ تأثیر نیروهای غیرقابل درک خارجی از جهان معاصر خود جدا شده و مجبورند در افق زمانی کاملاً متفاوتی زندگی کنند. آنها نه می­توانند به قوانین بازی منسوخ شده ولی شناخته­ شده دوره تاریخی­خودشان متوسل شوند، نه قوانین بازی جدیداً استقرار یافته را درک می­کنند. توسل به روش­های قدیمی می­تواند تنها تیره­ بختی و فقر و محرومیت آنان را تشدید کند و سعی در مشارکت فعالانه در بازی ناشناخته جدید می­تواند به ­باخت حتمی آنان بیانجامد. نتیجه این شرایط یک وضعیت تردید آمیز و بی­محتوای فرهنگی است. وضعیتی که در آن فرد به معتبر بودن معیارها و ضوابط داوری خویش (اخلاق) و به نگرش­های گوناگون خود نسبت به زندگی اعتمادی ندارد.

  روشن است که در چنین وضعیتی جامعه نمی­تواند هیچ نوع تعادل معنی­داری را تجربه ­کند. جامعه مورد بحث بی­ ثبات می­شود و عدم ­تعادل دستور کار روزمره می گردد. لذا این جوامع، ناپایدار هستند و دیر یا زود محکوم به­ مرگ و زوال خواهند بود.

  دلیل اصلی برای چنین مرگ اجباری این است که بحران­های فراوان موجود در این جوامع ناشی از این واقعیت اساسی است که آنها آنکه در عصری نوین از دیدگاه تاریخی زندگی می­کنند ولی ساختارهای اصلی زندگیشان متناسب با این دوران تغییر نیافته و نوسازی نشده ­است، به این دلیل است که بحران­های مورد بحث باید الزاماً به یکی از دو سرانجام زیر برسند:

1.      حذف ­بحران از طریق ­نوسازی

2.      تشدید غیرقابل تحمل بحران­ها و تلاشی کامل ­تمامی بافت ­جامعه  

در هر یک از دو حالت فوق، جامعه تحت ­بررسی دیگر وجود نخواهد داشت. از این رو در چنین جوامعی، امور حالت ناپایدار دارند و به این دلیل این جوامع را گذرا خوانده­ایم. جامعه ناپایدار دارای ویژگی­هایی است که در بسیاری از موارد به ویژه در ابعاد غیرفیزیکی زندگی، نه شبیه جوامع نوین موجود است و نه شبیه آنهایی است که در جوامع سنتی موجود بوده ­است. جدول 9-2 نمایانگر بخشی از ویژگی­های اساسی در سه نوع جامعه مورد بحث و تفاوت و یا تشابه آنها در این جوامع می­باشد.

  بنابراین روشن است که­ جامعه ناپایدار بنا به­ تعریف با عدم تعادل و بی ­ثباتی مشخص خواهد شد. همچنین این قبیل ­جوامع را حتی به ­صورت مقدم بر تجربه خواهیم توانست با مشخصه­هایی از قبیل موارد زیر توصیف­ کنیم :

1.      ازدیاد جمعیت با نرخ بالا

2.      نرخ بالای بیکاری آشکار و پنهان

3.      تولید سرانه کم

4.      ذخیره سرمایه­ای کم

5.      شایستگی فنی و علمی در سطح پایین

 

6.      وابستگی به کشورهای صنعتی جهان

بر این اساس، تحقیق و بررسی درباره جوامع ناپایدار در چارچوب فوق تنها می­تواند   ” کمّیاتی" را در زمینه­ اندازه مقدار مشخصه­های مورد اشاره در جامعه مورد بررسی ارائه ­دهد. ولی این کمّیات و مقادیر علی ­رغم اهمیتی که دارند، نه برای درک واقعیت­های این جوامع کافی­خواهند بود نه به تنهایی خواهند توانست کمکی به روشن­ ساختن تحولات آینده این جوامع بنمایند.

 




9 . 3 . 3 .1 سئوالات­ اساسی در بررسی جوامع ناپایدار

مهم­ترین نکات در مطالعه تغییرات و تحولات در جوامع ناپایدار درک جهت، سرعت، و کفایت حرکت و تغییر علاوه بر نتایج مقداری چنین تغییراتی در این جوامع می­باشد. لذا سئوال این است که آیا یک جامعه ناپایدار در حال ­حرکت به ­سوی نوین­سازی ساختارهای اجتماعی- فرهنگی خود هست یا خیر؟ اگر پاسخ به ­این سئوال­ مثبت باشد، آنگاه مهم خواهد بود که سرعت و میزان کفایت فرایند نوین­سازی کشور را درک ­کنیم.

   برای یافتن پاسخ­هایی هر چند جزئی به این سئوالات اساسی، درک فرایند توسعه به  صورتی تفصیلی­تر از آنچه تاکنون بحث کردیم لازم است. در این راستا باید تأکید کرد به ­نظر می­رسد که تمامی ­تحولات ­اساسی در چرخه­ اصلی زندگی­ اقتصادی  بشر طی گذر تاریخی از جامعه­ سنتی به­ جامعه نوین در اساس بر محور تغییر و تحول در نگرش­های مربوط به ­گسترش علم و فن و به ­کارگیری این مقولات در فرایند تولید متکی ­است. به عبارت دیگر به ­نظر می­رسد که در جریان گذر تاریخی نوین ­بشری، گسترش ­علم و فن باعث می­گردد که از یک طرف منابع­ طبیعی بسیار وسیع­تری در اختیار جوامع ­صنعتی قرار گیرد و از طرف دیگر جامعه مزبور از جامعه­ای بسته به جامعه­ای باز تبدیل ­گردد، و بالاخره منابع انرژی مورد استفاده که نهایتاً به ­افزایش بی سابقه و اعجاب ­انگیز کمّیت و کیفیت تولید می­انجامد و زمینه ­ایجاد انسانی ­نو را فراهم می­آورد.

 

جدول 9-2 برخی از مشخصات جوامع سنتی، نوین و ناپایدار

شرح

جامعه سنتی

جامعه نوین

جامعه ناپایدار

نرخ زاد و ولد

زیاد

کم

زیاد

نرخ مرگ  و میر

زیاد

کم

نسبتاً کم

نرخ رشد جمعیت

کم

کم

زیاد

پایه ­جمعیتی

کم

زیاد

زیاد

ذخایر علمی- فنی

محدود

وسیع

محدود

موجودی سرمایه

محدود وکم­بازده

وسیع و پربازده

محدود و کم­بازده

منابع ­طبیعی در دسترس

محدود

وسیع

محدود

تولید سرانه

محدود

زیاد

محدود

بیکاری­ آشکار

محدود

نسبتاً محدود

زیاد

بیکاری­ پنهان

زیاد

محدود

زیاد

هدف ­اساسی ­در فعالیت­ اقتصادی

تداوم ­حیات

کارایی و تولید حداکثر

تداوم حیات

حجم فقر و محرومیت­ مطلق

زیاد

محدود

زیاد

حجم فقر و محرومیت ­نسبی

نسبتاً محدود

نسبتاً محدود

زیاد

اصل اساسی ­در طبقه­بندی انسانها

خانواده، نژاد، رنگ پوست

عوامل موثر بر کارآیی تولیدی

مبهم

اصل ­اساسی در نهادهای­حکومتی

تحکم و اجبار ناشی از اشرافیت

اجبار ناشی از اداره امور

مبهم

حوزه جغرافیایی فعالیت اقتصادی

محلی

بین­المللی متکی

بر ارتباط متقابل

بین­المللی و وابسته

عصاره و شیره باورهای فرهنگی

سنت محوری و غیرعلمی

علمی و بریده از سنتها

مبهم

مشخصه اصلی

تعادل معیشتی

تعادل رفاه

عدم تعادل و بحران

9 . 4 مبنای اصلی ­توسعه: تحولات ­علمی و فنی

بشر، در تمامی دوران­های ­اقتصادی زندگی خود به ­­حجمی از ذخایر علمی و فنی دسترسی داشته و با به ­کارگیری این ذخایر در صحنه ­تولید توانسته ­است به­ سطحی از تولید اقتصادی نایل­ آید. دوران ­سنتی (ما قبل ­صنعتی) زندگی­ بشر نیز از این قاعده مستثنی نبوده ­است، به ­عبارت دیگر انسان ­سنتی نیز به ­حجمی قابل­ توجه از ذخایر علم و فن دسترسی داشته و با بهره­گیری از ذخایر مزبور توانسته ­است زندگی ­اقتصادی خود را سر و سامان دهد.

  نگاهی ­کوتاه به ­علم و فن مورد استفاده در صحنه تولید اقتصادی کشور ما تا اوایل این قرن به ­عنوان نمونه­ای از جوامع سنتی به­ خوبی نشان می­دهد که علم و فن مورد بحث کاملاً قابل توجه نیز بوده ­است. در این زمینه کافی­است به­ علم و فن مورد استفاده در مهار منابع آب کشور از طریق حفر قنات، و یا به­ دانش و آگاهی­های علمی- فنی کشاورزی سنتی ­ایران توجه شود تا معلوم­ گردد که بحث علم و فن، بحثی مدرن نیست و بشر از همان آغاز با این دو وسیله و ابزار جادویی دم­ساز بوده­ است. اما آنچه در دوران مدرن تازه است، روش­ کسب علم و فن و روش انتقال آن در میان افراد یک­ نسل و یا از نسلی به ­نسل دیگر است. به عبارت روشن­تر وجه ممیزه دوران­های تاریخی بشر در وجود یا فقدان ذخایر علمی- فنی نیست، بلکه آنچه در زمینه علم و فن یک دوران تاریخی را از دوران قبلی جدا می­سازد دو روش یا دو مکانیسم اصلی زیر است:

1.      مکانیسم ­اول: روش­ کسب علم و فن

2.      مکانیسم دوم: روش­ انتقال علم و فن

جوهره تغییر و تحول در این دو مکانیسم اصلی در جوامع سنتی و نوین در جدول 9-3 خلاصه شده ­است.

    دو تحول اساسی فوق باعث شده ­است که بشر در دوران مدرن تاریخ خود موفق به صرفه ­جویی­های عظیم در نادرترین منابع خود یعنی زمان گردد و این صرفه ­جویی است که امکانات ­وسیع ­افزایش ­بازدهی و تولید را برای انسان­های ­عصر جدید فراهم آورده است.

 

جدول 9- 3 روش­های اصلی ­کسب و انتقال علم و فن در جوامع سنتی و نوین

شرح

جامعه سنتی (ما قبل صنعتی)

جامعه نوین (صنعتی)

روش­کسب ­علم و فن

تجربه و خطا در صحنه ­تولید

مطالعات­ کتابخانه­ای و آزمون­های آزمایشگاهی

روش ­انتقال علم و فن

شاگردی و ممارست در صحنه تولید

دوره­های آموزشی از پیش تدوین شده

به ­دیگر سخن می­توان گفت که اگر زمان در دوران ­سنتی تاریخ بشر پدیده­ای خطی و یک­ بعدی انگاشته ­شود، زمان­ در دوران ­صنعتی به ­پدیده­ای ­سطحی و  دو  بعدی تبدیل می­گردد. زمان از این دیدگاه در دوران سنتی­ تاریخ  بشر عمدتاً  دارای طول است، حال آن­ که­ زمان در دوران مدرن دارای دو بعد طول و عرض می­گردد.  لذا همان­گونه که در نمودار 9- 1 نیز آمده است، مقدار و کمیت زمان بین نقاطA  و B در دوران ­سنتی اساساً معادل طول پاره خط AB تلقی می­شود، حال آن­ که مقدار و کمیت زمان در دوران معاصر معادل سطح مستطیل ABCD است. ملاحظه می­گردد که حتی در صورت تساوی طول زمان (تعداد ثانیه­ها در پاره­خط AB) در دوران ­سنتی و نوین، باز هم زمان در دسترس در همین فاصله، در دو جامعه مورد بحث به­ مراتب متفاوت است. از اینجاست که به ­سادگی می­توان به این نتیجه ­رسید که زمان به ­مفهوم قرار دادی ثانیه­ها در دو جامعه ­سنتی و نوین اساساً قابل مقایسه نیست و بدین صورت است که با گذشت هر ثانیه، شکاف عقب­ ماندگی بین جوامع سنتی و مدرن معادل کمیت مشخص شده در محور عمق زمان، زیاد می­گردد. شواهد موجود از تحولات اقتصادی- اجتماعی در جوامع نوین حاکی است که احتمالاً  دوران تازه­ای از تحولات اقتصادی- اجتماعی در تاریخ بشر در حال شکل­ گیری است. هدف اساسی زندگی ­اقتصادی بشر در دوران قبلی (سنتی) حفظ و تداوم­ حیات در دوران نوین (صنعتی) حداکثرکردن تولید با تخصیص ­حداقل منابع بوده است.

 

A

 

                       نمودار 9- 1 زمان در دوران­های­ مختلف ­تاریخ بشری

زمان در دوران ­سنتی­تاریخ

(پدیده­ای خطی)

 

زمان AB مساوی است با طول­پاره­خط

 

زمان در دوران­ صنعتی ­تاریخ

(پدیده­ای سطحی)

 

 

 

 

 

 

 

 

‍‍C

 

زمانAB مساوی­است باسطح­مستطیل ABCD  مستطیلABCDپاره­خط

 

D

 

B

 

A

 

زمان در دوران فراصنعتی ­تاریخ

(پدیده­ای ­حجمی)

 

 

 

F

 

G

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  شواهد موجود نشان می­دهد که هدف اساسی زندگی اقتصادی بشر در دوران بعدی تاریخ خود به ­احتمال زیاد، سازگار نمودن­ تولید اقتصادی با شرایط حفظ­ تعادل محیط زیست خواهد بود. بدین صورت به­ نظر می­رسد که در دوران بعدی تاریخ بشر خواهیم توانست از زمان به ­عنوان پدیده­ای ­حجمی سخن­ بگوییم و محور سوم در دستگاه مختصات ذیربط می­تواند محور کیفیت ­زمان نامیده شود. این همه در صورتی ­است که بشر بتواند دوران گذر پرآشوب تاریخی جدید را در شرایطی سپری سازد که بحران های گذار به انهدام کلی دستاوردهای هزاران ساله منتهی ­نشود.

 



9 . 5  نوسازی­ فرهنگی و علمی ­نمودن آن: محور تحولات ­توسعه­ای

به هرحال نکته مورد تأکید در این بحث آن است که تحولات اساسی کیفی در حوزه علم و فن محور و بنیانی است که جامعه نوین را بر اساس­خود سامان داده ­است. در عین ­حال مطالعه تفصیلی تجارب و شواهد توسعه­ای موجود نشان می­دهد که عامل زیربنایی­تر در تحولات نگرش­ علمی- فنی جامعه عامل و عنصر فرهنگی است. به عبارت دیگر با مطالعه وسیع­تر شواهد موجود متوجه می­شویم که مهم­ترین عنصر برای کمک به فرایند توسعه عبارت است از تغییری اساسی در فرهنگ که از طریق ایجاد ساختارهای اجتماعی مناسب باعث روی آوری جامعه به دانش و کاربرد روش­های علمی در ابعاد مختلف­ زندگی و فعالیت­های جامعه ­گردد. به ­بیان دیگر، به نظر می­رسد که مهم­ترین عامل در نوین ­سازی تاریخی­ جامعه در دوران معاصر، عامل­ فرهنگی است. ولی بایستی بلافاصله تأکید شود که نوع خاصی از تغییر فرهنگی و نه هر تغییری که صرفاً فرهنگی است مورد نیاز است تا فرایند تحول مورد اشاره یعنی نوسازی ­تاریخی در جامعه ناپایدار نهادی شود. تغییر فرهنگی مورد بحث باید مستقیماً معطوف به تغییر جهت دادن نگرش و باورهای اعتقادی مردم در یک جامعه ناپایدار از وضعیت­های مبهم موجود (مطرح­ شده در جدول 9- 3 ) به ­حالتی باشد که در آن روش­ علمی عامل تعیین­ کننده در صحنه فرهنگی و اجتماعی است. اکنون سئوال این ­است که چگونه چنین تغییری می­تواند در جامعه ناپایدار رخ­ دهد؟ دقت در تجربه جوامع نوین و توسعه یافته فعلی مشخص می­سازد که تغییر فرهنگی مذکور از لحاظ تاریخی، با کاربرد یکی از روش­های زیر یا ترکیبی از آنها رخ داده است.

  1. آزمایش و خطا : این روش توسط انگلستان و برخی دیگر از کشورهای پیشگام فرایند نوین ­صنعتی ­شدن جهانی برای دستیابی به تغییرات اساسی فرهنگی که برای نهادی کردن ساختارهای جدید ضروری بوده مورد استفاده قرار گرفته­ است.
  2. روشی ­که تغییر  برنامه ریزی  ­شده را همراه با آزمایش و خطا به­ کار برده ­است:  در این روش ” نیمه ­ برنامه ریزی  ­شده" خط مشی­های گوناگونی که بیشتر به نظام ­آموزشی کشور و یا نظام­های مربوط به ایجاد چشم­ اندازهای نوین مطلوب مربوط بوده و به­ کار رفته است. سیاست­های گوناگونی مانند تأکید بر گسترش سواد آموزی ­عمومی، استقرار و توسعه دانشگاه­ها و نهادهای پژوهشی کاربرد مناسب وسایل ارتباط جمعی، بازکردن شدید اقتصاد داخلی بر روی عوامل نفوذ صنعتی ­خارجی در شرایط وفور ارز، فراهم­ آوردن محیط (شرایط­ لازم) برای ایجاد احساس نیاز عمومی به فرایند نوین­ سازی در جامعه در دستیابی به ­تغییر فرهنگی مذکور در این روش مورد استفاده قرار گرفته­اند.

مشکل اصلی روش­ اول یعنی آزمایش و خطا این است که این روش فوق­ العاده وقت­گیر و غیر کارا است. در این راستا باید تأکید کرد که زمانی بیش از سه قرن در جوامع صنعتی اولیه مانند انگلستان گذشت تا تغییر فرهنگی مورد نیاز نوین ­سازی در این کشور نهادی شود و پس از گذشت زمان طولانی مورد بحث بود که فرهنگ تازه ایجاد شده توانست مبنایی ­قوی برای ایجاد تغییرات نوین در سایر ساختارهای جامعه همچون ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی فراهم آورد.

 

 

9 . 6 برنامه ­ریزی ­توسعه

به ­هر حال، همان­گونه که اشاره ­شد، جوامع ناپایدار عصر حاضر با بحران­هایی قابل توجه در ابعاد مختلف زندگی خود، بحران­هایی که با سرعت و شدت در حال افزایش می­باشند، مواجه­اند. این کشورها ناگزیرند با احساس نا امیدی عمیق که ناشی از این وضعیت است دست و پنجه نرم ­کنند. به ­علاوه این جوامع احساس می­کنند که وقت کافی در اختیار ندارند تا بتوانند با توسل به روش آزمایش و خطا به تغییر فرهنگی مورد بحث اقدام­کنند. به نظر می­رسد که این عوامل یعنی فشار زمان و احساس یأس را باید از جمله علل اصلی تمایل آنان به استفاده از  برنامه ریزی  در جهت نیل به هدف نوین ­سازی جامعه دانست. این تمایل و این نوع  برنامه ریزی  کاملاً  متفاوت از سایر   برنامه ریزی­­های اقتصادی است که از یک طرف پس از انقلاب کمونیستی در سال 1917 در شوروی عملی شد و یا پس از بحران عظیم اقتصادی سال­های 1929 تا 1932 مورد قبول جهان صنعتی قرار گرفت.  برنامه ریزی  ­اقتصادی در نظام کمونیستی بر این ایده استوار بود که ساختار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه همراه با انقلاب اصلاح شده ­است و حال باید با  برنامه ریزی  ­اقتصادی و شدت بخشیدن به فرایند اثبات فیزیکی سرمایه به ایجاد زیر بناهای مادی جامعه جدید و کارخانجات پرداخت.  برنامه ریزی  اقتصادی در جوامع ­صنعتی ­پیشرفته از طرف دیگر متکی بر این پندار بود که نظام سرمایه­داری محض با گذر اجباری از دوران­های متوالی بحران، حجم عظیمی از رنج و محرومیت را به توده­های وسیع جامعه تحمیل می­نماید و باعث بی­ثباتی کلی نظام می­گردد. لذا باید از طریق  برنامه ریزی  اقتصادی به محدود کردن دامنه این نوسانات ادواری اقتصادی همت گماشت و کوشید تا جامعه از مسیری هموار از رشد اقتصادی برخوردار باشد.

   با توجه به موج نیرومند ” خصوصی­ سازی" و ”  آزادی ­خواهی ­اقتصادی"  که تهاجم خود را آغاز کرده و سرزمین­ها و کشورهای فراوانی را در دو دهه اخیر در امواج خود غوطه­ور ساخته ­است، و با توجه به فروپاشی نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی سابق و در کشورهای اروپای شرقی، لازم به ­نظر می­رسد که مسئله لزوم  برنامه ریزی  برای نوین­ سازی موفقیت­ آمیز جوامع ناپایدار مجدداً و با دقت بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا در ابتدا لازم است که به مکتب مهم تفکر اقتصادی کلاسیک که” اصل لایتغیر" و ” ازلی- ابدی" تقدس­ انگیزه ­خصوصی و عدم دخالت دولت را مطرح کرده است نظری دوباره بیفکنیم.

 

9 . 6  . 1 مبانی اصلی در مکتب­ اقتصادی ­کلاسیک: آزادی­ عمل و نتایج­ آن

اقتصاد کلاسیک­ قرن­ هیجدهم و نوزدهم به­ ویژه توسط اقتصاددانان­ بزرگی نظیر آدام اسمیت، ریکاردو، والراس و مارشال پایه ­گذاری شد. دستاورد برجسته این اقتصاددانان این بود که رئوس­ کلی ­مطالب و قضایای شاخه بسیار مهم و جدیدی را در علوم اجتماعی پایه­گذاری کردند که درآن زمان به نام اقتصاد سیاسی و بعدها به عنوان علم اقتصاد شناخته ­شد. اصول بدیهی در این مکتب فکری به شرح زیر خلاصه می­شد:

الف. افراد بشر فطرتاً در رفتار معاملاتی و اقتصادی خود به­ دنبال نفع شخصی و حداکثرکردن این منفعت می­باشند. باید افراد مزبور را تشویق­ کرد که مطابق با فطرت مزبور به رفتار اقتصادی مشغول باشند و باید تمامی زمینه­های لازم برای این کار را فراهم آورد.

ب. تمامی بازارها باید از ویژگی­های بازار رقابتی برخوردار باشد و هرگونه انحصار باید از بازار برچیده­ شود.

   تجزیه و تحلیل­های مکتب­ کلاسیک در علم ­اقتصاد نشان می­داد که در صورت تحقق دو فرض بالا، کل­ ظرفیت ­تولیدی و تولید (و یا به ­قول اسمیت ثروت) جامعه از طریق انباشت شدید سرمایه و گسترش مدام نوآوری­های فنی و مدیریتی افزایش خواهد یافت (نمودار 9-2).

    به ­علاوه تحلیل­های نظری نشان می­داد که در همین شرایط منافع دیگری نیز  برای جامعه فراهم خواهد آمد. از جمله این منافع می­توان به­ موارد عمده زیر اشاره ­کرد:

  1. تخصیص بهینه منابع
  2. کاهش ­مدام در هزینه تولید کالاهای مختلف
  3. کاهش­ مدام قیمت کالاها در بازار
  4. افزایش قابل­توجه مازاد مصرف­کننده
  5. اشتغال ­کامل
  6. تعادل ­عمومی
  7. توزیع درآمد مناسب­تر

بدیهی ­است که مکتب ­فکری فوق که در شرایط فقر فراگیر و وحشتناک جامعه در حال ­گذر انگلستان و اروپا ارائه می­شد وعده عملی ایجاد جامعه­ای از نظر اقتصادی شکوفا و قدرتمند در محو فقر و محرومیت را می­داد به زودی به ایدئولوژی نظام حاکم بر این جوامع تبدیل­ گردید. کدام دولت یا گروه­ سیاسی دیگری بود که بتواند اهدافی جز افزایش ثروت جامعه، فراوانی کالاها، قیمت­های پایین در بازارها، اشتغال ­کامل، و مقولاتی از این قبیل را به جامعه­ای فقیر وعده دهد و ”عاقل و خیرخواه” نیز تلقی ­شود.

    همه این اهداف توسط مکتب جدید اقتصادی مطرح می­ گردید و حصول به آنان به سادگی امکان ­پذیر تلقی می­شد. ملاحظه می­شود که چگونه مکتب­ اقتصادی جدید (کلاسیک) ایدئولوژی قدرتمند و بدون رقیب جامعه ­گردید. این مکتب نیز همانند مکتب­ تفکری مارکسیستی (هر چند از طریق روش­هایی متفاوت) وعده می­داد که بهشت موعود را در سرزمین خاکی انسان­ها ایجاد خواهد کرد و کشش اینچنین وعده­های متکی بر علم در جامعه فقر زده انسان­ها همیشه بسیار زیاد بوده و هست. در هر حال بر اساس مکتب جدید آنچه بایستی انجام می­شد این بود که دولت را محدود و مجبور سازیم که فقط­ به ­عنوان نماینده ­جامعه مراقب قداست مالکیت­ خصوصی و ایجاد رقابت در بازار باشد. اگر این کار انجام می­شد و دولت در سایر امور اقتصادی دخالت نمی­کرد، آنگاه دست­ نامرئی بازار بود که به­ اهداف جامعه و به خواب و خیال­های اقتصادی- رفاهی مردم، جامه­ عمل می­پوشاند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار 9- 2 مارپیچ توسعه در دنیای­آکسیوماتیک ­سرمایه ­داری ­کلاسیک

 

 بدیهی ­است که ایجاد جامعه­ای مطلوب، ثروتمند و در حال ­رشد نظیر جامعه رؤیایی ”مدینه ­فاضله" مورد  نظر کلاسیک­ها اگر غیرممکن نباشد در عمل بسیار مشکل است. متأسفانه این ­مشکل اساسی در تمام تلاش­های عملی انسان­ها در پی­ریزی جوامع آرمانی و مدینه­های فاضله در سرتاسر تاریخ همیشه وجود داشته ­است. در هر حال مکتب جدید اقتصادی در جامعه انگلستان اواخر قرن ­هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به کار گرفته ­شد و بسیاری از نتایج نظری پیش ­بینی شده اقتصادی کلاسیک­ها را در عمل نیز ایجاد کرد. موارد زیر از زمره این نتایج می­باشد:

  1. 1.       افزایش­ عمده در تولید کل جامعه
  2. 2.       تخصیص بهینه­ترمنابع
  3. 3.       افزایش ­عمده در موجودی­های سرمایه­ای کشور
  4. 4.       گسترش­ شدید نوآوری­های فنی، مدیریتی و اقتصادی
  5. 5.       هزینه­ کمتر در تولید کالاها
  6. 6.       قیمت­های پایین­تر
  7. 7.       مازاد بیشتر مصرف­کننده

در عین ­حال و متأسفانه ملاحظه شد که نتایج پیش­ بینی نشده­ای نیز در جامعه حاصل آمده است، نتایجی ­که تمامی دستاوردهای مثبت نظام را نیز به شدت از دیدگاه عامه مردم و متفکران بزرگ اجتماعی زیر سئوال می­برد. نتایج پیش­ بینی ­نشده و نامطلوب مورد بحث عمدتاً در دو زمینه زیر حاصل شد:

1.      فقر زیاد و گسترش­ یابنده ­جمعیت­ کشور (پرولتاریای ­مارکس): فراموش­ نکنیم که به تدریج یکی ­از قوانین اصلی ­مکتب ­تفکری ­اقتصادی کلاسیک به ­این ­صورت شکل گرفت که دستمزد در حول و حوش­ حداقل معیشت ­تعیین ­خواهد شد.

2.      ظهور ادواری بحران­های ­اقتصادی که باعث تشدید فقر موجود، در هم ­ریختگی بافت سیاسی- اجتماعی جامعه، آشوب و بی­ثباتی­ مدام جامعه می­گردید.

   اقشار وسیعی از جمعیت اروپایی در بطن چنین چارچوبی از زندگی ­اقتصادی و اجتماعی و در دامان فقر و جهل­ ناشی از کارکردهای نظام سرمایه­داری محض به مواد اولیه تب و تاب تحولات­ سیاسی تبدیل شدند و قرن نوزدهم اروپا را به قرن آشوبهای اجتماعی تبدیل­ کردند. این ­حجم­ عظیم از فقر و مذلت و این بی­ ثباتی قابل توجه شرایط اجتماعی- سیاسی طبیعتاً اذهان متفکران و نظریه­ پردازان اجتماعی- اقتصادی این جوامع را برای دهه­های متمادی به بررسی عمیق­تر مسئله و کوشش در جهت یافتن راه­حل معطوف داشته بود. در همین راستاست که مکاتب مختلف نظری در اروپای آن زمان شکل می­گیرد، مکاتبی که هر یک به نوع و روش خویش با نظام سرمایه­داری خالص به مخالفت می­پردازد. از یک ­طرف تعاون و جنبش تعاونی شکل می­گیرد که در اساس به دنبال پایه ­ریزی جامعه­ای جدید بر اساس تعاون اجتماعی- اقتصادی مردم می­باشد. از طرف دیگر جنبش مارکسیستی پیش می­آید که با پیش بینی­های علمی مرگ زودرس در نظام سرمایه­داری را اعلام می­دارد و شعار تغییر جهان و نه­ تفسیر آن را بر این ­اساس مطرح می­سازد. از جهتی دیگر با جنبش آنارشیسم در همین قرن مواجهیم که دولت متمرکز را علت ­العلل فساد می­داند و راه­ چاره را نهایتاً در حذف دولت و ایجاد جامعه­های محلی کوچک می بیند. اما در نهایت در تمامی این دوران از دیدگاه تحلیل علمی (در چارچوب علوم تجربی ­تاریخی اجتماعی) تفسیر رضایت بخش، و قابل قبولی حاصل نمی­آید و مشکل­ اجتماعی مورد بحث در شرایط فقدان درک­ نظری- علمی حل نشده باقی می­ماند. شاخه­های مختلف علوم اجتماعی در این زمینه به فعالیت ادامه می­دهند و در نهایت در همه این علوم دستاوردهای تازه­ای به دست می­آید که زمینه­های لازم  بازسازی نظام سرمایه­داری ناب و ایجاد جامعه رفاه را فراهم می­آورد.

   علم اقتصاد نیز در نهایت این نکته را در می­یابد که تعادل حاصل از کارکرد نیروهای بازار در سطح ­خرد (دست نامرئی) الزاماً و در تمامی شرایط به تعادل مهم­تر در سطح کلان به­ ویژه در زمینه اشتغال کامل نیروی­ کار و نیز مسیری هموار و بدون نوسازی از فعالیت اقتصادی نخواهد انجامید. بنابراین، تئوری اقتصادی همراه با انقلاب ­کینزی به نقطه­ای می­رسد که ایجاد تغییراتی مشروط و مشخص را در ساختار نظام سرمایه­داری خالص توصیه می­نماید.حال علم ­اقتصاد توصیه می­کند که دولت در بین همه­ وظایف خود می­باید مسئولیت هدایت جامعه در خصوص نیل به­ تعادل ­کلان را عهده­دار شود. به ­عبارت دیگر توصیه می­شود که دولت از یک سو  باید، سعی ­کند که مسیر رشد را، که در حالت عمل خود به خود بازار دارای نوسانات ادواری قابل توجه است، در حد امکان هموار سازد، و از سوی دیگر باید سعی ­کند که هم بر سرعت رشد اقتصادی نظارت داشته ­باشد و هم در آن مداخله کند تا اقتصاد را به­ وضعیت اشتغال­ کامل رهنمون سازد. اما این نکته مورد تأکید مجدد قرار می­گیرد که مداخلات دولت می­باید محدود به ­هدایت متغیرهای ­کلان باشد و به­ ویژه دولت نباید در تملک­ خصوصی ابزار تولید مداخله ­کند و خود را درگیر تولید کالاها و خدماتی نماید که از جمله­ کالاهای عمومی محسوب نمی­شوند. در مقام جمع ­بندی، دولت اجازه دارد که مدیریت اقتصادی کند اما فاقد این اجازه است که انگیزه منفعت ­جویی را دنبال ­کند. لذا دولت مجاز به ­ برنامه ریزی  می­شود ولی با این­ هدف که شرایط کارکرد هموار، مداوم، و سالم انگیزه ­خصوصی را در جامعه در تمامی­حالات و به ­ویژه در شرایط بحران و کمبود تقاضای مؤثر فراهم آورد.

  بنابراین باید روشن شده­ باشد که این نوع  برنامه ریزی  اساساً  از دو نوع  برنامه ریزی  اقتصادی عمده دیگر، یعنی  برنامه ریزی  به منظور تغییر بافت یک جامعه ما قبل سوسیالیستی به جامعه ­سوسیالیستی در اقتصاد کمونیستی و همچنین  برنامه ریزی  برای توسعه اقتصادی در یک اقتصاد غیرکمونیستی توسعه نیافته (جامعه ناپایدار) متفاوت می­باشد ما در این نوشته خود را درگیر مسائل و مشکلات و یا ارزیابی فرایند  برنامه ریزی  در اقتصاد صنعتی و یا در کشور کمونیستی نمی­کنیم. اشاره­ای ­گذرا به این مباحث از آن جهت بوده ­است که روشن شود که بدون توجه به این نکته که آیا  برنامه ریزی  در اقتصادهای صنعتی و یا در کشورهای­ کمونیستی از دیدگاه ­نظری موجه بوده یا نه، این موضوع  ارتباطی به جوامع ناپایدار و موضوع  برنامه ریزی  در این ­کشورها ندارد.

 

9 . 6 . 2 اصول بدیهی در رفتار اقتصادی در جوامع ناپایدار

اما جدا از نیاز ” احساس­ شده" به  برنامه ریزی  توسعه در جوامع ناپایدار، که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، آیا می­توان مبنایی ­نظری در حمایت از این نیاز نیز به ­دست آورد؟ جواب به­ این سئوال به ­ویژه از این جهت دارای اهمیت است که می­دانیم داستان  برنامه ریزی  توسعه در کشورهای ­ناپایدار از نظر تجارب موجود داستان چندان موفقیت­آمیز و شورانگیزی نبوده ­است. آیا  برنامه ریزی ­ توسعه در اساس و از دیدگاه تحلیل­نظری بیهوده است و یا نوع  برنامه ریزی ­های انتخاب شده باعث مشکلات موجود در این زمینه ­است؟ به ­منظور بسط بیشتر این ­نکته بهتر است مجدداً به اصول بدیهی در تحلیل­های ­اقتصادی مکتب­کلاسیک مراجعه­ کنیم. به ­خاطر بیاوریم که اصول مزبور عبارت­ بودند از :

  1. وجود ساختار اجتماعی- سیاسی و فرهنگی مطمئن برای افراد به منظور دنبال کردن هدف­ غایی آنها در انجام فعالیت­های ­اقتصادی (پی­گیری نفع­ شخصی در معاملات و در رفتار اقتصادی)
  2. وجود ساختار بازار رقابتی

همان ­طور که قبلاً نیز اشاره کردیم چنین چارچوبی با تبدیل شدن به ایدئولوژی جدید به اقتصاد انگلیس در قرن نوزدهم، که در آن­ زمان اقتصادی ناپایدار بود‌، کمک کرد تا به اقتصادی ­نوین تبدیل شود. اکنون سئوال این است که چرا چنین برداشتی دیگر توانایی آن ­را ندارد که همان ”معجزه "  را در خصوص جوامع ناپایدار فعلی نیز عملی ­کند؟ به عبارت دیگر چرا باید تصور کنیم که اکنون لازم است جوامع ناپایدار در فرایند توسعه خود به  برنامه ریزی  تکیه نمایند و از دادن عنان مطلق به” دست نامرئی"  ‌بازار احتراز کنند؟

   جواب شاید در این ­حقیقت نهفته باشد که دنیایی که در حد قابل ­قبول شبیه دنیای فرضی آکسیوماتیک[2] نمودار 9-2 باشد در هیچ جامعه ناپایدار معاصر قابل ایجاد نیست. در واقع چنین ­دنیایی حتی در قرن نوزدهم انگلیس نیز وجود نداشته است. آنچه که در آن زمان وجود داشت دنیایی بود که قابل تفسیر از طریق دنیای آکسیوماتیک زیر بود:

  1. آزادی تعقیب­ منفعت­ اقتصادی و انگیزه ­خصوصی توسط افراد
  2. ساختار رقابتی بازار
  3. فقدان برتری و سلطه علمی و فنی سایر کشورها
  4. فقدان ” احساس­ تنگنای ­زمانی” و احساس­ یأس و سر خوردگی” ناشی از عقب­ ماندگی اقتصادی شدید در میان اقشار وسیع مردم

می­توان نشان ­داد که اگر هریک از اصول بدیهی فوق تغییر کند، نتایجی که اقتصاددانان کلاسیک به­ آن رسیده­اند دیگر نمی­تواند معتبر باشد. مطالعه وضعیت جوامع ناپایدار کنونی، ‌و بررسی­ محیط بین­المللی­ حاکم بر این کشورها حکایت از آن دارد که دنیای آن­ها از نظرگاه چارچوب­های ساختاری فعالیت ­اقتصادی به ­صورت مشخصی از دنیایی که فعالیت­های ­اقتصادی در قرن نوزدهم انگلستان در آن جریان داشته ­است، متفاوت می­باشد. جوامع ناپایدار جهان فعلی در وضعیتی زندگی می­کنند که بیش از آنچه که شبیه­ جهان آکسیوماتیک اقتصاددانان کلاسیک باشد به­ جهانی با اصول بدیهی زیر مشابهت دارد:

1.      افراد همچنان در فعالیت­های اقتصادی به ­دنبال نفع ­شخصی خود می­باشند.

2.      در برخی از بخش­های­ مهم ­اقتصادی این امکان وجود ندارد که بتوان به ساختار بازار رقابتی دست یافت.

3.      سلطه­ علمی و فنی جوامع ­توسعه­ یافته و صنعتی­جهان به­صورت یک­ عامل به شدت با نفوذ و تعیین­کننده درآمده ­است.

4.      محدودیت­­های ­زمانی ­در فرایند تصمیم­­گیری­ به ­عامل­ مهمی ­تبدیل ­شده ­است­ و ضروری ­است که در برابر تشدید دائمی ­بحران­های ­اقتصادی، فرهنگی‌، سیاسی و اجتماعی عقب ­ماندگی، روند نوگرایی تسریع­ گردد.

به­ علاوه، در وضعیتی که توزیع درآمد و ثروت به نحو شدیدی نابرابر است و هر روز بر دامنه نابرابری­ها نیز افزوده می­شود، و در دنیایی که مشخصه بارز آن” انقلاب ارتباطات و انفورماتیک"  و ” جامعه ­رفاه" می­باشد، دیگر نمی­توان اقشار وسیع مردم را برای دهه­های متوالی در فقر و محرومیت معیشتی و جهل و ضلالت حاصله نگه­داشت و امید شرایط با ثبات لازم برای انجام فعالیت­های­اقتصادی زیربنایی را نیز داشت.

  به­ عبارت دیگر امروز پذیرفته شده ­است که فقر عمومی در دامان نابرابری­های وسیع منتهی به عدم ­ثبات شدید می­شود و فقدان ثبات نیز به تنهایی نیروی قدرتمندی جهت ایجاد دشواری­های عمده برای هر کوشش معنی­دار در راه ­نوسازی جامعه است. بررسی نظری جدی رفتار اقتصادی در شرایط فوق نشان می­دهد که در دنیای آکسیوماتیک مورد بحث اولین اصل اساسی برای” ثروتمند شدن ­جامعه"  آن­گونه که اسمیت مطرح می­کرد، ولی بر خلاف ­نتیجه­ای که او به ­دست آورد، ضرورت  برنامه ریزی  توسعه­ است. این چنین ضرورتی به ­معنی مردود دانستن بحث ­علمای کلاسیک نیست، بلکه بررسی تئوری­های جدید نشان می­دهد که تحلیل­های مکتب ­کلاسیک فقط حالتی خاص از حالت­های ممکن ­عمومی ­است. به ­عبارت دیگر، آکسیوم­های سلطه­ فنی، حساسیت­ زمان و فقر شدید در چارچوب نابرابری قابل توجه حذف­ شود، مجدداً دنیای آ‌کسیوماتیک اسمیت معتبر است و نتیجه­گیری­های اولیه مکتب کلاسیک نیز قابل کاربرد می­باشد. ولی آکسیوم­های جوامع ناپایدار از آکسیوم­های کلاسیک مذکور متفاوت و عمومی­تر است و در این چارچوب  برنامه ریزی  توسعه ضرورت اساسی نوسازی است.

 

9 .6 .3 شرایط اساسی لازم برای موفقیت برنامه ریزی ­توسعه

می­باید این نکته نیز فوراً اضافه گردد که ضرورت توصیف­ شده در روند  برنامه ریزی  در جهت نوسازی جامعه ناپایدار، به ­تنهایی ضمانتی برای اینکه جامعه­ای ­ناپایدار که به  برنامه ریزی  ­توسعه روی آورده ­است به­ صورت خود به خود پاداش افتخار آمیز نوین و صنعتی­ شدن را دریافت دارد نیست. شکست یا موفقیت  برنامه ریزی  ­توسعه همانند سرعت نوین ­سازی در یک جامعه ناپایدار به ­عوامل مهم دیگری بستگی دارد که عبارتند از:

1.      مناسب ­بودن فرایند  برنامه ریزی  

2.      شکل و طبعیت ساختار سیاسی­ کشور

3.      شکل­ و طبیعت ­جهت­گیری­های ­خارجی نسبت به ­کشور(نفوذ نظام­جهانی در کشور)

4.      وضعیت آگاهی­های علمی و تحقیقی در کشور

5.      حدود منابع موجود جهت فرایند انباشت ­سرمایه

6.      سوابق ­سازمانی و توانایی­ کشور در این ­زمینه

7.      حدود نیروی ­کار ماهر موجود در کشور

 

9 . 6 .3 .1 مناسب­ بودن فرایند برنامه ریزی  

مباحث قبلی نشان داده ­است که فرضیه­ اساسی در چارچوب نظریه­ عظیمی آن­ است که مشکلات ­اقتصادی موجود جوامع ناپایدار در دنیای ­نوین معلول عقب ماندگی تاریخی آنهاست چنین مشکلاتی فقط از طریق صنعتی­ کردن فعالیت­های تولیدی آنها قابل­حل است در عین ­حال صنعتی شدن مورد بحث مشروط بر تحقق تغییرات عمده در ساختارهای مختلف ­آنان و نوسازی این ساختارها است. جهت حرکت و تغییر این ساختارها باید از وضعیت ” سنتی" یا ”  ناپایدار" به وضعیت ” نوین و مدرن" باشد. به ­علاوه این تحولات باید جنبه­های نگرشی و ایدئولوژیک را نیز مانند جنبه­های فیزیکی زندگی فرا گیرد.

   به ­نظر می­رسد که فرایند  برنامه ریزی  توسعه در جوامع ناپایدار باید به ­سمت نیل به چنین تغییرات ساختاری هدایت شود. بر این ­اساس ضمن­ گسترده­ بودن حوزه­های  برنامه ریزی  توسعه، این­ حوزه به هر حال ­محدود است و لذا  برنامه ریزی  توسعه ماهیتاً جامع و فراگیر نیست. به­ علاوه هدف­ اصلی ­از چنین  برنامه ریزی ، ” مدیریت علمی" تغییرات ضروری ساختاری در جهت ایجاد نهادها و مؤسساتی است­که شرایط فعالیت مؤثر و پر بازده انگیزه خصوصی در چارچوب سالم از روابط اجتماعی را فراهم آورد (جدول 9-4). مشخص است که این ­چنین  برنامه ریزی  نه­ تنها در مغایرت با کارکرد سرمایه­های تولیدی ­خصوصی نیست، بلکه شرایط باثبات و مطمئن این چنین فعالیتهایی را فراهم می­سازد.

جدول 9- 4 برخی از زمینه­ها که باید دچار تحولات­ اساسی ­گردند

1

نگرش به­زندگی

 فرهنگ

 ایدئولوژی

 

2

 

زیربناهای فیزیکی- مادی

انرژی

حمل و نقل

 مخابرات

 

3

 

آموزش نیروی­انسانی

باسوادی

نهادهای پژوهشی و توسعه

آموزش فنی  و حرفه­ای

 

4

 

سرمایه­گذاری

ماشین­آلات­مدرن

توانایی­های سازمانی­مدرن

کارآفرینی نوین

  

  به­ بیان روشن­تر، دولت­ها در چنین ­جوامعی بایستی از یک­ سو منابع خود را به فراهم آوردن امکانات زیربنایی ­نوین در کشور اختصاص­ دهند و از سوی دیگر بتوانند ساختار بازار را آنچنان هدایت ­کنند، که زمینه لازم برای فعالیت­های ” مناسب" تولیدی توسط بخش­ خصوصی فراهم­ شود. اختصاص چنین نقش­ مؤثری به دولت در  برنامه ریزی  توسعه اقتصادی ، محقق را به ­بحث و بررسی ­عامل دیگری که در موفقیت  برنامه ریزی  مذکور دارای نقش­کلیدی است، یعنی­ شکل و طبیعت ­ساختار سیاسی ­کشور، می­کشاند.

 

 

 

9 .6 .3 .2 تناسب ­ساختار سیاسی

مباحث ­قبلی روشن می­سازد که اگر ساختار سیاسی در جامعه­ای ناپایدار ” مناسب"  ‌امر هدایت­ صنعتی ­جامعه ­نباشد،  برنامه ریزی  توسعه نخواهد توانست به دستاورد چشمگیری دست ­یابد. ساختار سیاسی­ نیز در شرایطی مناسب­ هدایت ­صنعتی است که حداقل دارای دو ویژگی زیر باشد:

1.      توان ایجاد ثبات­­سیاسی ­در زمانی ­متناسب با انجام امورساختارسازی را داشته باشد.

2.      اتکای ­ساختار سیاسی بر تمایلات و گرایش­های (ایدئولوژی) نوین ­­سازی معاصر تاریخی استوار باشد.

توان ایجاد ثبات ­سیاسی و تمایلات نوین ­سازی در ساختار سیاسی جامعه ناپایدار به نوبه خود وابسته به ­عواملی چون ساختار اجتماعی­- فرهنگی داخلی کشور، وضعیت نظم ­جهانی، درجه ­وابستگی ­کشور، و مواضع نظم­ جهانی نسبت به­ ساختار سیاسی مزبور می­باشد. در خصوص بافت­ اجتماعی- فرهنگی داخلی در جوامع ناپایدار باید توجه ­داشت که این ­ساختار  بنابر تعریف متکی به تأثیر دو ادراک اصلی فرهنگی زیر در آن جوامع می­باشد:

1.      ادارک و جهان­ بینی ­سنتی

2.      ادارک و جهان­ بینی ­نوین

هر یک از ادراکات فرهنگی فوق، مدافعین اجتماعی- فرهنگی خاص خود را در بین مردم جوامع ناپایدار داراست. به­ عبارتی دیگر، مردم در چنین­کشورهایی معمولاً به دو طبقه اجتماعی- فرهنگی ­عمده تقسیم می­شوند :

1.      طبقه اجتماعی- فرهنگی ­سنت­گرا

2.      طبقه اجتماعی- فرهنگی ­نوگرا

 به ­علاوه هر یک از طبقات اجتماعی- فرهنگی مورد بحث، سخن­گویان خاص خود را دارا می­باشد. ثبات ­سیاسی در چنین وضعیتی فقط موقعی وجود خواهد داشت که یک طبقه اجتماعی- فرهنگی مقهور توهمات و آرزوهای طبقه­ دیگر، گردد. چنین انقیادی در وضعیت فقدان آشکار نهادهای دموکراتیک در جوامع در حال­ گذار هنگامی روی می­دهد که یا یکی از طبقات، حاکمیت­ اداری مطلق داشته ­باشد، و یا اینکه یکی از طبقات با به ­کارگرفتن تمامی وسایل موجود میل و توانایی آن را داشته ­باشد که دیگری را حتی به ­زور تحت ­سلطه قرار دهد. حاکمیت­ اداری یکی از طبقات ­اجتماعی  فرهنگی فقط در مراحل ­اولیه تغییر ( برتری طبقه ­سنت­گرا) یا در مراحل پایانی نوسازی ( برتری طبقه­ نوگرا) امکان ­پذیر می­باشد. لذا روشن ­است که ثبات ­سیاسی ذکر شده می­تواند در اغلب موارد با صورت­هایی از اختناق در این ­جوامع ترکیب­ شده­ باشد. ولی باید توجه داشت که درجه­ کارآیی این چنین اختناقی بسته به­ مرحله­ گذار تاریخی متفاوت است و به­ ویژه در شرایطی­که جامعه در میانه­های مسیر حرکت باشد و هر دو گروه اجتماعی قدرتمند باشند مسیر علمی­تر همان یافتن روش­های مشارکتی متکی بر نهادهای ذیربط است.

  اما در مورد گرایش ساختار سیاسی باید توجه داشت که وجود چنین ­گرایشی در یک ساختار سیاسی تا حد زیادی وابسته به ­طبیعت طبقه اجتماعی- فرهنگی است­ که در زمانی خاص­ قدرت را در اختیار دارد. در نتیجه، به­ احتمال  فراوان، ساختار سیاسی با تمایلات نوین ­سازی، هنگامی می­تواند وجود داشته ­باشد که بر اساس حاکمیت­ طبقه اجتماعی- فرهنگی ­نوگرا بنا شده ­باشد.

 

9 .6 .3 .3  محیط­ خارجی

جوامع ناپایدار در جهان ­نوین بنا به ­تعریف وابسته به­ جوامع ­توسعه یافته و صنعتی می باشند. چنین اتکای ­ساختاری ­اساسی به ­وضعیت نظم­ جهانی می­تواند برای موفقیت یا شکست  برنامه ریزی  توسعه در این­ قبیل جوامع (ناپایدار) مناسب یا نامناسب باشد. مواضع ­خارجی نسبت به­ کشور ناپایدار به ­نوبه ­خود در اثر الگویی پیچیده از ارتباط سه متغیر زیر شکل می­گیرد:

1.      وضعیت نظم ­جهانی در زمان مورد بحث

2.      اهمیت جغرافیای ­سیاسی­ کشور در نظم ­جهانی

3.      حدود و درجه وابستگی­کشور به­ نظم ­جهانی

 

بر اساس وضعیت­های مختلفی­که در اثر ترکیب ­حالات مختلف ممکن از سه عامل فوق در هر لحظه از زمان شکل می­گیرد جهت­گیری­های بیرونی نسبت به ­یک جامعه ناپایدار می­تواند موقعیت­ ساختار سیاسی یک ­کشور در زمینه ثبات ­سیاسی و یا تمایلات نوسازی را تقویت و یا تضعیف ­نماید.

 

               جدول 9- 5 مقایسه وضعیت ­جهانی و وضعیت­ متصور برای ­تغییر

شرح ­متغیر

وضعیت­ متصور برای ­تغییر

1. وضعیت نظم­ جهانی

در شرایط­ ثبات

در شرایط­ بحران

2. اهمیت ­جغرافیای ­سیاسی ­کشور

مهم

حاشیه­ای و کم ­اهمیت

3. درجه ­وابستگی ­کشور

زیاد

کم

 

  علی­رغم آن ­که دنیای واقعی ­سیاسی به ­شدت پیچیده و بغرنج است ولی می­توان با استفاده از مدل­های ساده، حالاتی از چگونگی و میزان تأثیر نفوذ خارجی در شکل ­دادن به­ حرکت­ توسعه­ای در یک کشور ناپایدار  را نشان داد. جدول 9- 5  کوششی ابتدایی و ساده ­شده جهت روشن کردن مسئله در این زمینه است.

   در مدل ساده ­شده فوق زمانی که نظام ­جهانی در حال ثبات است امکانات متعددی در خصوص مواضع بیرونی و اهمیت این مواضع برای تحول­ جامعه ناپایدار وجود خواهد داشت، و موقعی که نظام­ جهانی در حال­ بحران باشد این مواضع می­تواند متفاوت ­باشد جداول 9- 6 و 9-7 نشانگر بخشی از این حالات می­باشد.

 

9 .6 .3 .4 وضعیت­ شناخت­ علمی- کاربردی ­کشور

در خصوص نیاز به ­موجود بودن مطالعات­ علمی و تحقیقی قوی به ­منظور  برنامه ریزی  موفق ­توسعه بایستی ­تأکید گردد که اقدام به ­ برنامه ریزی ، بر این پیش ­فرض متکی ­است که برنامه­ریز مسائل بسیار پیچیده عقب ماندگی­ تاریخی ­جامعه را مورد نظر قرار می دهد. برنامه­ریز همچنین می­کوشد تا آن دسته از راه­حل­های اجرایی را تدوین­ کند که با توسل به ­آنها کشور بتواند عقب ماندگی تاریخی­ خود را در مدت ­زمان کوتاهی­ جبران کند.

جدول 9-6 حالات متفاوت در برخورد نظام­ جهانی با کشور ناپایدار

در شرایط ثبات ­نظم ­جهانی

وضعیت ­فرضی

اهمیت موضع­گیری کشور خارجی برای کشور ناپایدار

G-P : فاقد اهمیت

E-D  : زیاد

زیاد

G-P : فاقد اهمیت

E-D  : کم

کم

G-P : مهم

E-D  : کم

نسبتاً کم

G-P : مهم

E-D  : زیاد

به ­شدت­ زیاد

G-P             :  وضعیت ­جغرافیای ­سیاسی ­کشورE-D                   : درجه وابستگی ­کشور

 

روشن ­است که طرح مسائل و توانایی ارائه راه­حل­های لازم، ‌نیازمند آن است که شخص در زمینه­های ذیربط دارای اطلاعات­ کافی باشد و همچنین در مورد علل مشکلات و عواملی ­که در تشدید و یا کاهش این مشکلات مؤثرند دانش ­کافی داشته باشد. چنین دانشی فقط در صورتی می­تواند کسب شود که مطالعات مربوط به ­رشته علمی ذیربط به اندازه ­کافی در کشور پیشرفته باشد تا بتواند بینش، قوانین و فرضیه­های لازم را فراهم آورد. به ­علاوه، لازم است که کشور قبل از شروع فرایند  برنامه ریزی  مورد بحث تحقیقات­ پایه و وسیعی را در خصوص­ شناخت ساز و کار رفتارهای متغیرهای مختلف اقتصادی- اجتماعی جامعه و درک­ کمی- مقداری این ساز و کار به انجام رسانیده و نتایج اولیه را جهت استفاده در فرایند  برنامه ریزی  به ­دست­ آورده ­باشد.

 

جدول 9-7 حالات متفاوت در برخورد نظام ­جهانی با کشور ناپایدار

                                  در شرایط بحران در نظم­ جهانی

وضعیت­ فرضی

اهمیت­ موضع­گیری کشور خارجی برای کشور ناپایدار

G-P :  فاقد اهمیت

E-D  : زیاد

نسبتاً زیاد

G-P : فاقد اهمیت

E-D  : کم

کم

G-P : مهم

E-D  : کم

نسبتاً کم

G-P :  مهم

E-D  : زیاد

زیاد

       G-P : وضعیت­جغرافیای­سیاسی­کشور                           E-D  : درجه­وابستگی­کشور

 

9 .6 .3 .5 تشکیل­ سرمایه و نیروی ­انسانی ­متخصص

بدیهی ­است که در فرایند توسعه از یک ­طرف باید تمامی مبانی ­مادی تولید را تغییر داد و از طرف ­دیگر نیروی ­انسانی را با تخصص­های جدید آماده کار با وسایل و ابزار نوین ساخت. در چنین شرایطی حدود دسترسی­ جامعه به ­انباشت سرمایه و به آموزش­های تخصصی­ نقش­ تعیین ­کننده بر سرعت­ حرکت نوین­ سازی جامعه و بر موفقیت  برنامه ریزی  توسعه خواهد داشت. متون موجود علم ­اقتصاد در حد وسیعی به­ این دو عامل پرداخته است و نیازی به ­بحث ­گسترده­تر این ­عوامل در این کتاب نیست.

 

9 .6 .3 .6 توان سازمان­دهی و مدیریت ­جامعه

روشن ­است که حتی اگر نوع برنامه توسعه مناسب ­باشد، شکل و طبیعت ساختار سیاسی مطلوب باشد، موضع­گیری ­خارجی در جهت ­حمایت از ثبات و نوگرایی ساختار سیاسی عمل­ کند، سابقه ­علمی و تحقیقی ­کشور در حد مناسبی باشد، باز هم موفقیت یا شکست فرایند  برنامه ریزی  توسعه­ همانند سرعت­ فرایند نوین­سازی در کشور مورد نظر، وابسته به فراهم نمودن نیازمندی­های سازمانی- اجرایی برنامه  خواهد بود. از میان چنین احتیاجاتی می­توان مورد زیر را بر شمرد:

1.      فراهم ­بودن سازمان ­سیاسی ­مناسب

2.      فراهم ­بودن سازمان ­اداری ­مناسب

3.      فراهم بودن سازمان ­قضایی کارا و مستقل

4.      فراهم بودن نظام ­دفاعی توانمند و مناسب

 

9 .7 دینامیسم ­تغییر (الگو)

تاکنون مختصراً از عوامل مؤثر در توضیح فرایند تحول در جوامع ناپایدار بحث کرده­ایم. اکنون باید اشاره­ای به ­دینامیسم تغییر در چنین وضعیتی نیز بنماییم و از الگوی روابط این متغیرها در شکل دادن به ­تحول مورد بحث سخن بگوییم. عوامل مورد بحث را در ده عنوان به شرح زیر خلاصه می­کنیم :

  1. ساختار فرهنگی
  2. ساختار اجتماعی
  3. ساختار سیاسی
  4. وضعیت­ نظم­ جهانی
  5. موقعیت ­جغرافیای ­سیاسی ­کشور
  6. درجه ­وابستگی ­کشور به­ نظم ­جهانی
  7. وضعیت شناخت ­علمی، تحقیقات و نظریه ­پردازی اجتماعی
  8. منابع موجود برای تشکیل ­سرمایه
  9. قدرت ­سازمان­دهی و مدیریت­ جامعه
  10.  دسترسی به نیروی ­انسانی ­متخصص

عوامل فوق را می­توان تحت دو عنوان کلی­تر زیر طبقه­بندی نمود:

الف. عوامل ­اولیه: آن ­دسته از عوامل که چارچوب فعالیت­های اقتصادی را فراهم می آورند.

ب. عوامل ­ثانویه: آن ­دسته از عوامل که سرعت حرکت نوین­ سازی جامعه را تعیین می کنند.

   بررسی­های علوم اجتماعی نشان می­دهد که عوامل اولیه شامل 6 عامل مشخص­ شده در بندهای 1 تا 6  فوق می­باشد و عوامل ثانویه هم 4 عامل باقی ­مانده را در بر می گیرد. به­ علاوه بحث­های فوق نشان می­دهد که در تحلیل وضعیت ­تحول در جامعه ناپایدار در ابتدا باید به ­این سئوال پاسخ ­داد که آیا ”هدایت ­جامعه در مسیر نوسازی" ممکن است یا نه؟ جواب به ­این سئوال بر اساس بررسی عوامل شش گانه اولیه مطرح شده در فوق حاصل می­شود به ­عبارت دیگر اگر ساختار سیاسی متکی  بر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ­کشور مناسب هدایت ­صنعتی جامعه­ باشد و وضعیت­ عوامل خارجی نیز (یعنی تلفیق سه ­عامل وضعیت نظم ­جهانی، موفقیت­ جغرافیای ­سیاسی، و درجه ­وابستگی ­کشور) تقویت ­کننده­ ساختار سیاسی­ مورد بحث­ باشد و یا حداقل اثر تعیین ­کننده در جهت تضعیف این­ ساختار را نداشته باشد، آنگاه می­توان جامعه را از نظر نوسازی ”  قابل ­هدایت" دانست. در غیر این ­صورت جامعه ناپایدار قابل­ هدایت در مسیر نوسازی نیست و فعالیت اقتصادی آن الزاماً در شرایط بی­نظمی و هرج و مرج قرار می­گیرد. از طرف­ دیگر اگر هدایت ­مورد بحث امکان ­پذیر باشد، آنگاه حاصل تلفیق چهار عامل­ ثانویه مورد اشاره، سرعت حرکت نوین­ سازی در جامعه ناپایدار را روشن می­سازد. جامعه در هر یک از دو حالت امکان ­پذیری یا غیر ممکن بودن­ هدایت، بالاجبار باید به ­زندگی ­اقتصادی مشغول باشد. نتایج ­عملکرد اقتصادی در هر حالت در حلقه ” بازخورد" بر عوامل ­اولیه مؤثر می­افتد و صورت­های تازه­ای به ­این عوامل و  به ­تلفیق آنها می­دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار 9-3 متغیرهای اساسی در حرکت توسعه­ای جامعه و روابط این ­متغیرها

بدین ترتیب الگویی پویا و مدلی نظام ­دار از حرکت تحولی ­جامعه پدید می­آید. بدیهی است که با توجه به ­استقلال درونی عوامل ­اولیه از یکدیگر، حرکت­ جامعه در مسیر ”هدایت­ پذیری"  و یا ”هدایت­ ناپذیری"  دائمی و ابدی نیست. به ­عبارت دیگر جامعه می­تواند در زمان t  در مسیر هدایت­ پذیری باشد و با تغییری که در عوامل ­اولیه حاصل می­شود به­ ناگاه به ­مسیر هدایت ­ناپذیری منتقل شود و یا از مسیر هدایت ­ناپذیری به ­راه صنعتی شدن انتقال یابد. تصویر خلاصه شده­ای از این الگو در نمودار 9-3  آمده است.

 




خلاصه فصل­ نهم

 به ­نظر عظیمی ادبیات موجود نشان می­دهد که مکاتب ­فکری مهم­ تفکر اجتماعی کوشیده­اند تا پدیده ­توسعه و عقب ماندگی جوامع را در چارچوب­های مشخص نظری مطالعه نمایند و فرضیات و قوانین ­علمی ذیربط متکی بر مکتب خویش را ارایه نمایند. علم اقتصاد نیز به ­عنوان یکی از پیشرفته­ترین شاخه­های علوم- اجتماعی در این زمینه کوشش فراوان نموده ­است.

  عظیمی با استفاده از تحلیل نظری- تاریخی سه نوع جامعه مشخص و متفاوت زیر را معرفی می­کند:

1.      جامعه نوین

2.      جامعه ­سنتی

3.      جامعه ناپایدار

  جوامع نوین آن دسته از جوامع می­باشند که در ورود و همگامی با عصر صنعتی موفق بوده­اند.

  جوامع سنتی، آن دسته از جوامع متکی بر کشاورزی دهقانی ­هستند که قبل از عصر نوین تاریخی وجود داشتند.

  جوامع ناپایدار آن دسته از جوامع است که نه ­صنعتی و نوین هستند و نه ­سنتی و متکی بر کشاورزی دهقانی.

  مهم­ترین نکات در مطالعه تغییرات و تحولات در جوامع ناپایدار درک جهت، سرعت، و کفایت حرکت و تغییر علاوه بر نتایج مقداری چنین ­تغییراتی در این جوامع می­باشد. لذا سئوال این ­است که آیا یک جامعه ناپایدار در حال ­حرکت به­ سوی نوین ­سازی ساختارهای اجتماعی- فرهنگی خود هست یا خیر؟ اگر پاسخ به این سئوال مثبت باشد، آنگاه مهم خواهد بود که سرعت و میزان کفایت فرایند نوین ­سازی کشور را درک کنیم.

   آنچه در زمینه علم و فن یک دوران تاریخی را از دوران قبلی جدا می­سازد دو روش یا دو مکانیسم اصلی زیر است:

1.      مکانیسم ­اول: روش­کسب علم و فن

2.      مکانیسم­ دوم: روش­ انتقال ­علم و فن

  دقت در تجربه­ جوامع نوین و توسعه یافته فعلی مشخص می­سازد که تغییر فرهنگی مذکور از لحاظ تاریخی، با کاربرد یکی از روش­های زیر یا ترکیبی از آنها رخ داده­است.

  1. آزمایش و خطا: این روش توسط انگلستان و برخی دیگر از کشورهای پیشگام فرایند نوین­ صنعتی شدن­ جهانی برای دستیابی به تغییرات اساسی فرهنگی که برای نهادی کردن ساختارهای جدید ضروری بوده مورد استفاده قرار گرفته است.
  2. روشی­که تغییر  برنامه ریزی  ­شده را همراه با آزمایش و خطا به­ کار برده ­است:  در این روش” نیمه ­ برنامه ریزی ­ شده" خط مشی­های گوناگونی که بیشتر به نظام آموزشی کشور و یا نظام­های مربوط به ایجاد چشم­اندازهای نوین مطلوب مربوط بوده به ­کار رفته ­است.

اقتصاد کلاسیک قرن­ هیجدهم و نوزدهم به ویژه توسط اقتصاددانان بزرگی نظیر اسمیت، ریکاردو، والراس و مارشال پایه ­گذاری شد. دستاورد برجسته این اقتصاددانان این ­بود که رئوس­ کلی ­مطالب و قضایای شاخه بسیار مهم و جدیدی را در علوم اجتماعی پایه ­گذاری کردند که در آن زمان به­ نام اقتصاد سیاسی و بعدها به­ عنوان علم اقتصاد شناخته ­شد.

  علم ­اقتصاد نیز در نهایت این­ نکته را در می­یابد که تعادل حاصل از کارکرد نیروهای بازار در سطح ­خرد (دست­ نامرئی) الزاماً و در تمامی شرایط به تعادل مهم­تر در سطح کلان به ­ویژه در زمینه اشتغال ­کامل نیروی ­کار و نیز مسیری هموار و بدون­ نوسازی از فعالیت اقتصادی نخواهد انجامید.

مردم در کشورهای در حال ­گذر معمولاً به دو طبقه اجتماعی- فرهنگی عمده­ تقسیم می­شوند :

  1. 1.      طبقه اجتماعی- فرهنگی­ سنت­گرا
  2. 2.      طبقه اجتماعی- فرهنگی ­نوگرا

جوامع ناپایدار در جهان­ نوین بنا به ­تعریف وابسته به ­جوامع توسعه یافته و صنعتی می باشند.

 

خود آزمایی ­فصل ­نهم

  1. توسعه اقتصادی  را از دیدگاه ­حسین عظیمی تعریف ­کنید.
  2. انواع اصلی ­جوامع را از دیدگاه ­حسین عظیمی نام ببرید.
  3. جامعه نوین را از دیدگاه­ حسین عظیمی توضیح دهید.
  4. جامعه ­سنتی را از دیدگاه ­حسین عظیمی­ توضیح دهید.
  5. جامعه ناپایدار را از دیدگاه ­حسین عظیمی ­توضیح دهید.
  6. در نظریه­ مرحوم دکتر حسین عظیمی ­سئوالات اساسی در بررسی جوامع ناپایدار چیست؟
  7. در نظریه ­مرحوم دکتر حسین عظیمی ­مبنای اصلی­ توسعه­ چیست؟  
  8. نوسازی فرهنگی و علمی نمودن آن را از دیدگاه ­حسین عظیمی­ توضیح دهید.
  9. روش آزمایش و خطا توسط کدام کشور یا کشورها مورد استفاده قرار گرفت؟
  10.  روشی که تغییر  برنامه ریزی  شده همراه با آزمایش و خطا به­ کار برده ­است     را توضیح ­دهید.
  11.  مشکل اصلی روش آزمایش و خطا چیست؟
  12.  از دیدگاه ­حسین عظیمی  برنامه ریزی  توسعه­ چیست؟
  13.  ” خصوصی­ سازی"  و ” آزادی ­خواهی ­اقتصادی" را از دیدگاه­ حسین عظیمی توضیح دهید.
  14.  مبانی ­اصلی در مکتب­ اقتصادی­ کلاسیک چیست؟
  15.  سه تن از اقتصاددانان کلاسیک را نام ببرید.
  16.  اصول بدیهی مکتب فکری ­کلاسیک را به ­طور خلاصه شرح ­دهید.
  17.  مارپیچ ­توسعه در دنیای آکسیوماتیک سرمایه­داری کلاسیک را با رسم نمودار توضیح دهید.
  18.  اصول بدیهی در رفتار اقتصادی در جوامع  ناپایدار را از دیدگاه ­حسین عظیمی توضیح دهید.
  19.  شرایط اساسی لازم برای موفقیت  برنامه ریزی  توسعه را از دیدگاه ­حسین عظیمی­توضیح ­دهید.
  20.  مناسب بودن فرایند  برنامه ریزی  از دیدگاه­ حسین عظیمی یعنی ­چه؟
  21.  از دیدگاه ­حسین عظیمی برخی از زمینه­ها که باید دچار تحولات اساسی گردند تا توسعه اقتصادی تحقق یابد را توضیح دهید.
  22.  از دیدگاه­ حسین عظیمی تناسب ساختار سیاسی را توضیح دهید.
  23.  از دیدگاه­ حسین عظیمی ساختار سیاسی نیز در شرایطی مناسب هدایت صنعتی است که حداقل دارای دو ویژگی باشد. آن دو ویژگی را توضیح دهید.
  24.  از دیدگاه ­حسین عظیمی مردم در کشورهای­ ناپایدار به چند طبقه اجتماعی- فرهنگی عمده تقسیم می­شوند، آنها را ذکر نمایید.
  25.  از دیدگاه ­حسین عظیمی نقش­ طبقه اجتماعی- فرهنگی سنت­گرا در توسعه اقتصادی چیست؟
  26. از دیدگاه ­حسین عظیمی نقش طبقه اجتماعی- فرهنگی­ نوگرا در توسعه اقتصادی چیست؟
  27. از دیدگاه ­حسین عظیمی نقش محیط خارجی در توسعه اقتصادی ­چیست؟
  28.  نقش وضعیت  شناخت علمی - کاربردی کشور در توسعه اقتصادی چیست؟
  29. از دیدگاه ­حسین عظیمی نقش تشکیل­ سرمایه و نیروی انسانی متخصص در توسعه اقتصادی ­چیست؟
  30.  از دیدگاه ­حسین عظیمی توان سازمان­دهی و مدیریت جامعه را توضیح دهید.
  31.  از دیدگاه ­حسین عظیمی دینامیسم تغییر را توضیح دهید.
  32. از دیدگاه­ حسین عظیمی اقتصاد جزو کدامیک از علوم زیر است؟

الف. علوم تجربی  ب. علوم اخلاقی ج. علوم تجربی و تاریخی  د. علوم اجتماعی

  1.  از دیدگاه­ حسین عظیمی محور تحولات توسعه­ای چیست؟  

      الف. نوسازی فرهنگی و علمی نمودن آن 

      ب.  نوسازی اجتماعی و علمی­ نمودن آن 

      ج.   نوسازی ­اقتصادی و علمی­ نمودن آن 

      د.   نوسازی­ ایدئولوژیکی و علمی ­نمودن آن 

  1.  از دیدگاه­ حسین عظیمی روش انتقال­ علم و فن در جامعه ­سنتی چگونه­ بوده ­است؟

      الف. شاگردی و ممارست در صحنه تولید

      ب. دوره­های آموزشی از پیش تدوین­شده

      ج. تجربه و خطا در صحنه ­تولید

      د. مطالعات کتابخانه­ای و آزمون­های آزمایشگاهی

  1.  از دیدگاه ­حسین عظیمی روش کسب علم و فن در جامعه نوین چگونه است؟

      الف. شاگردی و ممارست در صحنه­ تولید

      ب. دوره­های­ آموزشی از پیش ­تدوین ­شده

     ج. تجربه و خطا در صحنه­ تولید

     د. مطالعات کتابخانه­ای و آزمون­های آزمایشگاهی

  1.  از دیدگاه ­حسین عظیمی مبنای اصلی ­توسعه ­چیست؟

     الف. تحولات­ اقتصادی

     ب. تحولات­ علمی و فنی

     ج. تحولات­ فرهنگی

     د. تحولات­ اجتماعی

  1.  روش ­آزمایش و خطا توسط کدام کشور یا کشورها مورد استفاده قرارگرفت؟    

     الف. انگلستان

     ب. آمریکا

     ج. برخی از کشورهای پیشگام فرایند نوین­ صنعتی شدن ­جهانی 

     د.  انگلستان و برخی دیگر از کشورهای پیشگام ­فرایندنوین­صنعتی شدن­جهانی 

  1.  مبانی ­اصلی در مکتب اقتصادی ­کلاسیک­ چیست؟

     الف. آزادی عمل و نتایج آن  

     ب. انحصار در خرید

     ج. انحصار در فروش  

     د. دخالت دولت

  1.  کدام گروه از اقتصاددانان زیر کلاسیک می­باشند؟

     الف.  ­اسمیت، ریکاردو، والراس و کینز

     ب. ­اسمیت، ریکاردو، کینز و مارشال

     ج. اسمیت، ریکاردو، سینگر و مارشال

     د. اسمیت، ریکاردو، والراس و مارشال

  1. از دیدگاه ­حسین عظیمی ساختار اجتماعی- فرهنگی متکی بر تأثیر کدام  ادراکات­ اصلی فرهنگی است؟

      الف. ادارک و جهان ­بینی­ سنتی 

      ب. ادارک و جهان­ بینی ­اقتصادی

      ج. ادارک و جهان ­بینی ­نوین

      د.ادارک و جهان ­بینی ­سنتی و ادارک وجهان­ بینی ­نوین     

  1.  از دیدگاه ­حسین عظیمی فرهنگ و ایدئولوژی مربوط به­کدام گزینه زیراست؟

       الف. نگرش به ­زندگی

       ب. زیر بناهای فیزیکی- مادی

       ج. آموزش نیروی انسانی

       د. سرمایه­گذاری



1.        این نظریه در کتاب­های  زیر چاپ شده است:

  1 . عظیمی، حسین(1371)؛ مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران؛ نشر نی.

 2 . عظیمی، حسین(1383)؛ اقتصاد امروز در آینه مباحث توسعه؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

 3.  گروه مؤلفان (1376) کلیات علم اقتصاد، چاپ هفتم، انتشارات دانشگاه پیام نور،صص213-242