:
كمينه:۱۰.۷۹°
بیشینه:۱۲.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۳
از میزان اثرگذاری و نفوذ کلام در دولت تا مقام، ‌کدام یک!

چه کسی یا دلیلی بهمنی را مجبور به ماندن در بانک مرکزی کرد؟

اگر بنا باشد سخن محمود بهمنی را حقیقت تلقی کنیم و بپذیریم که بهمنی در طول این سال ها یک رییس صرفا فرمانبردار بوده و هیچ اختیاری از خود نداشته، این سوال مطرح می شود که براستی چرا بهمنی شش سال این همه اجبار را تحمل کرده و بر این مسند پراهمیت تکیه زده است؟!
کد خبر: ۱۸۱۳۷
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۴
 
 
در مراسم تودیع و معارفه روسای کل سابق و جدید بانک مرکزی، علی طیب نیا وزیر امور اقتصادی و دارایی، جمله ای قابل تامل را از زبان محمود بهمنی سکاندار سابق بانک مرکزی از تریبونی رسمی بیان کرد که به باور برخی شاید بهای بقای بهمنی - که به قول خودش حدود 10 سال هم بیشتر از 30 سال اجباری خدمت کرده است - در دولت یازدهم بود.

به گزارش بولتن نیوز، کمی بعد معاون اول رییس جمهور از همان تریبون اعلام کرد که نظر دکتر روحانی بر آن است که از آقای بهمنی در این دولت استفاده شود

در مراسم تودیع و معارفه رییس کل بانک مرکزی که روز شنبه در ساختمان اصلی بانک مرکزی واقع در میرداماد با حضور معاون اول رییس جمهور و شماری از مدیران بانکی کشور برگزار شد، وزیر امور اقتصاد و دارایی گفت: آقای بهمنی نکته ای به من گفتند اما نمی دانم ایشان راضی هستند، این مطلب را بازگو کنم یا خیر؛ آقای بهمنی گفتند «من در این 6 سال تنها یک هفته رئیس کل بانک مرکزی بودم و آن هم پس از ریاست جمهوری آقای دکتر روحانی بود.»
اگرچه این سخن به طور مستقیم از سوی خود بهمنی مطرح نشد اما حرفی بود که طیب نیا وزیر امور اقتصاد و دارایی در حضور خود بهمنی از او نقل کرد و عدم تکذیب آن از سوی بهمنی، تایید ضمنی این نظر بود.
محمود بهمنی که چندی قبل در جلسه ای خصوصی با خبرنگاران از عملکرد خود در مدت تصدی ریاست بانک مرکزی با تمجید فراوان یاد کرده بود، شاید خواسته است با اینگونه سخن گفتن به قول معروف با یک تیر چند نشان بزند؛ اولا خود را از اتهام همه ضعف ها و کاستی های عملکرد شش ساله گذشته بانک مرکزی در اذهان عمومی تبرئه کند، ثانیا چراغ سبز پررنگی به دولت یازدهم نشان داد و ثالثا خطی میان خود و رییس دولت قبل بکشد تا خود را از ذهنیت و فضای منفی که این روزها نسبت به دولت نهم و دهم وجود دارد، برهاند.
اگر بنا باشد سخن محمود بهمنی را حقیقت تلقی کنیم و بپذیریم که بهمنی در طول این سال ها یک رییس صرفا فرمانبردار بوده و هیچ اختیاری از خود نداشته، این سوال مطرح می شود که براستی چرا بهمنی شش سال این همه اجبار را تحمل کرده و بر این مسند پراهمیت تکیه زده است؟!
دراین زمینه دو نظر متفاوت وجود دارد. یک عده معتقدند که بهمنی باقی ماند تا حداقل امکان نظرات کارشناسی اجرایی شود و نفوذ کلام کارشناسان بانک موجب شود اقتصاد کمتر لطمه بخورد و کمتر شاهد تخریب سیاست های پولی و فضای حاکم بر بانک های کشور باشند.
این عده از کارشناسان، با اشاره به توصیه های شادروان استاد عالی نسب، که می گوید یک وزیر و مسوول اقتصادی با سیاست و نظارت خود براقتصاد اگر موجب کاهش یک درصد تورم شود، صدها هزار نفر و ده ها هزار خانوار از مردم کشور را از فساد، فقر، دزدی، بزهکاری، زنان بی سرپرست، طلاق، ناامیدی و... در جامعه دور می کند و تعداد آنها را کاهش می دهد، می گویند: افرادی مانند طهماسب مظاهری، محمود بهمنی و... با حضور خود در بانک مرکزی، گذشت و فداکاری کردند و اجازه ندادند که موج رشد نقدینگی و تورم بیش از این به اقتصاد فشار وارد کند.
این کارشناسان می گویند که خرید به موقع طلا توسط بانک مرکزی در دوره ای که هر اونس طلا بین 600 تا 700 دلار قیمت داشت، به معنای ذخیره سازی، کمک به ارزش پول ملی، کنترل نقدینگی و تقاضای کل در سال های بعد بوده است.
مقاومت بانک مرکزی در برابر رشد بنیان افکن نقدینگی و تورم حاصل از آن موجب شده که اقتصاد بیشتر لطمه نبیند. کنترل اعتبارات داخلی و طرح های ویژه بین بانک های کشور موجب شد که فساد مالی کمتر شود. در حالی که اگر این سیاست ها اجرا نمی شد خسارت ها و فشار براقتصاد افزایش می یافت.
این اقتصاددانان می گویند که در شرایط رشد مخارج دولت نهم و دهم که طرح های مسکن مهر، هدفمندی یارانه ها و واریز پول به حساب مردم، پرداخت وام به بخش های مختلف با عنوان طرح های زودبازده و... را به همراه داشت بانک مرکزی نمی توانست مستقل عمل کند و نقدینگی وتورم را کنترل کند و عدم استقلال سیستم بانکی، موجب شد که سیاست گذاری اصلی اقتصاد و بازار پول و بانکداری کشور، دولت باشد و کاری از دست بانک مرکزی برنیاید.
اما در حدی که در اختیارات و امکانات بانک مرکزی بوده، کارشناسان و رئیس بانک مرکزی بهتر از دولت عمل کرده اند و با هشدار نسبت به وضعیت بازارها و با کنترل بازار ارز،‌ بازار طلا و دور زدن تحریم ها و... به کاهش فشارها براقتصاد منجر شده اند.
براین اساس بهمنی باقی ماند تا خسارت ها و هزینه ها و فشار براقتصاد را کاهش دهد و جلوی رشد این مشکلات را تاحدودی بگیرد و لذا حرکت بهمنی به معنای گذشت و فداکاری وی بوده است.


اما عده ای از صاحبنظران می گویند که بهمنی بهتر از این می توانست عمل کند اما به خاطر تکیه دادن برصندلی ریاست بانک مرکزی، استعفا نداد و باقی ماند و دولت نهم و دهم را یاری داد.
این صاحب نظران معتقدند که حداقل اقدامی که بهمنی می توانست در اعتراض به عدم استقلال و نبود اختیارات در صدارت بر مهمترین مرکز اقتصادی کشور انجام دهد، کناره گیری از این مقام بود و اگر هم واهمه آن را داشته که مبادا تشنج و موج منفی در کشور براه بیفتد، می توانسته بدون رسانه ای شدن دلیل اصلی استعفا، به هزار و یک بهانه دیگر این کار را انجام دهد، چه آنکه در دولت قبل تغییرات زیادی در کابینه وجود داشت و مقامات به مراتب ارشدتر از بهمنی عزل و نصب شدند و قطعا جابجا شدن رییس کل بانک مرکزی، به موضوع غیر قابل هضمی برای افکار جامعه تبدیل نمی شد.اما اینکه بهمنی ترجیح داده بدون اختیار و بدون داشتن استقلال فکری و عملی، تنها بله قربان گوی رییس دولت باشد، فقط یک دلیل می تواند داشته باشد و آن هم حب جاه و مقام است.خیلی خوب است که افراد در هر مقام و جایگاهی که هستند اگر حس می کنند اختیار از آنها سلب شده و باید فرمانبردار محض باشند، این موضوع را براحتی مطرح کنند و از مقام خود استعفا دهند نه اینکه شش سال بر صندلی ریاست بنشینند و وقتی در مقام پاسخگویی و مطالبه قرار گرفتند، بهانه تراشی کنند و خود را بی اختیار و بی تقصیر جلوه دهند.ای کاش مسئولان کشورمان یاد بگیرند رادمردی در این نیست که وقتی دوره دولتی تمام شد و دیگر دولتمردان آن دولت در مقام و جایگاهی نیستند که به ادعاهای مدعیان پاسخ دهند، یا با او برخورد مناسب کنند، چنین سخنانی را مطرح کنند.


اما کارشناسان میانه رو که نظری بین این دو نظر دارند، می گویند که شرایط تصمیم گیری، شرایط اقتصاد در 8 سال گذشته و عملکرد هر مدیر باید به صورت تفضیلی و جزئی بررسی شود تا نیت افراد و نقش آنها و میزان اثرگذاری آنها مشخص شود و همچنین معلوم شود که آنها تا چه حد امکان اثرگذاری داشته اند.
واقعیت این است که سیاست های کلان اقتصاد در ایران بیش از هر عاملی متاثر از نقش و عملکرد مجموعه دولت است نه بانک مرکزی به تنهایی.
این بانک مرکزی استقلال کافی ندارد و تنها می تواند درمواردی موثر باشد و توصیه کند یا هشدار بدهد و در بازار با عرضه سکه و ارز، نقش داشته باشد اما روی حجم نقدینگی و تورم نمی تواند اثرگذار باشد نمی تواند روی سیاست های اعتباری و مخارج دولت تاثیری بگذارد.
خود دولت نیز تاحدودی براقتصاد اثرگذار است و سیاست های خارجی، محیط بین المللی، موقعیت ایران و کشورهای همسایه و عملکرد ارکان نظام و مردم نیز اثرگذار است و لذا از بانک مرکزی باید به اندازه توان آن در 8 سال گذشته توقع داشت و باید دید که رئیس کل بانک مرکزی تاکجا امکان اثرگذاری بر سیستم را داشته است.


لذا باید عملکرد افرادی مانند بهمنی را با تحلیل شرایط و به صورت تفضیلی بررسی کنیم تا مشخص شود که در هشت سال سرنوشت ساز برای اقتصاد کشور که اکثر شاخص ها با مشکل مواجه بوده اند دقیقا چه اتفاقی افتاده است و بهمنی کجا خوب عمل کرده و تجربه ای برای آینده بوده و بسیاری را از شرایط بد اقتصادی نجات داده و کجا می توانست بهتر عمل کند اما دچار اشتباه یا انفعال شده و موجب افت شاخص های پولی و بانکی شده است.
بهتر است که آقای بهمنی در ماه های آینده، بخشی از مهمترین تحولات و تصمیمات دوره مدیریت خود و اقدامات دولت ومسوولان دولتی را بازگو کند یا خاطرات خود را بنویسد تا بخشی از دلایل بدتر شدن وضع اقتصاد در 8 سال اخیر روشن شود و چراغ راه آینده اقتصاد ایران باشد.
به هر حال نباید هزینه ها و خسارت هایی که کشور متحمل شده را فراموش کنیم بلکه باید از تجربه آقای دکتر بهمنی در جای مناسبی استفاده شود و همچنین دیدگاه ها و تجربه ایشان را بشنویم تا برای مدیران آینده کشور، روشنگر باشد.
امید است که جناب آقای دکتر بهمنی، آن بخش از سیاست ها و تجربه ها و اتفاقاتی را که امکان گفتن و پرداختن به آنها را دارند با رسانه ها بازگو کنند و البته این کار نباید با نیت حاشیه سازی سیاسی و تخریب باشد بلکه هدف باید این باشد که چه عملکردی می توانست بهتر باشد و کجا نقطه قوت و ضعف داریم و چه باید کرد تا عملکرد بانک مرکزی بهتر شود و اقتصاد ایران در آینده وضعیت بهتری داشته باشد.
ما آمادگی داریم که با مسوولان دولت قبل، برای بررسی خاطرات و تجربیات آنها گفت وگو کنیم و از رئیس جمهور دولت های نهم و دهم تا روسای بانک مرکزی و وزرای اقتصادی، نظرات و دیدگاه های خود را مطرح کنند تا تاریخ اقتصاد سیاسی ایران از زبان شاهدان عینی و اسناد دست اول موجود و معاصر تحریر شود و ذهن دانشجویان، مردم،‌ رسانه ها، اقتصاددانان، و مسوولان را نسبت به یک دوره 8 ساله پر فراز و نشیب با درآمد ارزی فراوان و مشکلات اقتصادی فراوان روشن سازد.