تنظیم کننده: خسرو نورمحمدی / ممکن است کشوری پر باشد از ساختمان های بلند و کارخانه و البته توسعه یافته هم نباشد.
خبراقتصادی: یک بررسی ساده نشان میدهد که حداقل 9 مفهوم در ادبیات مرسوم توسعهای ایران به کار گرفته میشود.
این مفاهیم عبارتند از: افزایش تولید، افزایش کارایی، ایجاد اشتغال، حذف فقر، حذف وابستگی، ایجاد رفاه، آزادی، پیشرفت و تعالی. ولی آیا واقعاً برخورد علمی با مسئله توسعهتا این حد انعطافپذیر است که ما از طرفی از توسعه معنی محدود افزایش تولید و از طرف دیگر مفهوم بسیار گستردهای مانند تعالی را در نظر بگیریم؟ علت اصلی اختلاف و تنوع در مفهوم توسعه در ادبیات ذیربط در ایران چیست؟ به نظر میرسد که این علت را باید در اختلاط مباحث در سه حوزه کاملاً متمایز از بررسیهای مربوط به"معرفت انسانی"یعنی عرفان، فلسفه و معرفت تجربی جست و جو کرد. دوران جدید یا توسعه از روزی شکل گرفت که انسان درک کرد در کنار معرفت عرفانی و فلسفی و اخلاقی میتواند از معرفت تجربی نیز به شدت استفاده کند و در نتیجه ظرفیت عظیمی بدست آورد. کشف اولیه مربوط به سال 1400 میلادی است و حدود 350 سال طول کشید تا دنیا این پدیده را پذیرفت و درونی کرد. یعنی از سال 1750 میلادی سازگاری فکری نهادهاو سازمانها با این تمدن و اندیشه و بصیرت جدید آغاز شد...
به عبارت دیگر به نظر میرسد که ما در بحث توسعه نگرشهایی مربوط به بررسی علوم اجتماعی تجربی را با نگرشهایی مربوط به بررسیهای فلسفی، اخلاقی، الهیات و ... در هم آمیختهایم. در حالی که، این دو حوزه در هر حال قابل آمیزش نیستند، پس به ابهام در مفهوم توسعه رسیدهایم...
لذا به عنوان یک محقق و به عنوان یک معلم وظیفه ما تلاش در جهت روشن کردن مفاهیم و درگیری با مفاهیم است. وظیفه ما کوشش در جهت گسترش بینش علمی در سطح جامعه است.
• توسعه یافتگی این نیست که به فرض ساختمان های بلند داریم یا نداریم، توسعه یافتگی و عقب ماندگی درفرهنگ جامعه است. در باورهای جامعه و درساز و کارهای جامعه است. وگرنه ممکن است کشوری پر باشد از ساختمان های بلند و کارخانه و البته توسعه یافته هم نباشد. به فرض اگر به کشور کویت تشریف ببرید،می بینید که ساختمان های زیبا و خیلی چیزهای دیگری دارد اما یک کشور توسعه یافته نیست. کشور کویت در آمد سرانه خیلی بالایی دارد چرا که نفت دارد اما هیچ کس به کویت نمی گوید یک کشور توسعه یافته، به عربستان نمی گوید یک کشور توسعه یافته درحالی که درعربستان جنس فراوان است، ارزان است،ساختمان ها و اتوبان آنچنانی دارد، سطح رفاه نیز در آن بالاست. توسعه یافتگی در ساز و کارهای جامعه و درفرهنگ جامعه است. جامعه ای که بهCOMMANDوTRADITIONمعتقد است یک جامعه توسعه نیافته است.
• داستان توسعه اقتصادی، داستان تحول تاریخی است، بنابراین نباید توسعه را با شاخصهایی مانند درآمد سرانه و شکاف بین تولید کشورهای توسعه نیافته و توسعه یافته تعریف کرد. توسعهنیافتگی به تحول دوران تاریخی بشر مربوط میشود، یک تحول جدید و یک دوران تاریخی جدید به وجود آمده است. آنان که توانستهاند در گذر به دوره جدید موفق باشند، توسعه یافتهاند و آنان که نتوانستهاند این توفیق را به دست آورند، به اندازه یک دوران تاریخی از حرکت بشریت عقب ماندهاند. پس توسعهنیافتگی را نمیتوان در کمی تولید و درآمد سرانه، یا شکاف تولید بین توسعه یافتهها و توسعه نیافته ها خلاصه کرد. مگر شکاف و تفاوت تولید بین توسعه یافتهها وجود ندارد؟حال متخصصین اقتصاد بخش تحول اقتصادی این تمدن جدید، متخصصین سیاسی بخش تحول سیاسی، مدیران بخش تحول مدیریتی، صنعتگران بخش تحول صنعت و ... رابرعهده خواهندداشت ودراین فرآیند و تا تحقق توسعه و تمدن جدید، به دلیل سامان نیافتن و عدم ثبات ساختارها، ارتباط میان این علوم و متخصصان آن باید زیاد باشد. از همین رو علم اقتصادو سایر علوم در این فرآیند به شناخت از یکدیگر وابسته تر خواهند بود. تا بتوانند تمام نیازهای انسانی جامعه (تأمین، هویت و امنیت) را فراهم سازند.
• به نظر بنده مهم ترین و اساسی ترین مشکل در فرایند گذار توسعه ای ایران مشکل نگرشی، تفکری و اندیشه ای است. برای روشن شدن مسئله اجازه دهید بحث را با یک تمثیل و تشبیه شروع کنم. آن چه در فرآیند توسعه ما پیش آمده شبیه به این است که کسی در جایی درختی را می بیند، به هر دلیل، از این درخت خوشش می آید و تمایل پیدا می کند که نمونه این درخت را در حیاط خانه خود داشته باشد، اما این شخص آن قدر مسحور مظاهر این درخت می شود که فراموش می کند، این درخت یک شی مکانیکی نیست، یک موجود زنده است. به هر حال، این شخص با دقت به مطالعه ظواهر درخت می پردازد که مثلاً چند متر ارتفاع دارد، تنه درخت چه شکلی است و ... پس از این مطالعات برای کاشتن این درخت در حیاط خانه خود، با زحمت زیاد به دنبال این می رود که تنه مشابه تنه این درخت را در جایی پیدا کند، شاخ و برگ مشابه این درخت را در جایی بیابد، ...شخص مورد بحث همه این اجزا را پیدا می کند و به خانه خود می برد و به هم می چسباند و نهایتاً می بیند که تصویری از درخت به دست آمده، ولی خود درخت در حیاط او پیدا نشده است.
این امری طبیعی است، چرا که در این مثال شخص مورد نظر ما به این درخت به صورت یک شی مکانیکی نگاه کرده، در حالی که درخت، یک موجود زنده و یک ارگانیسم است.
این نکته در مثال ما نادیده گرفته شده، یعنی فرض شده که درخت هم مثل تلویزیون است که اگر قطعات مجزای آن را پیدا کردید و روی هم درست سوار کردید، تلویزیون درست می شود. در حالی که درخت یک موجود زنده است، نمی شود آن را همانند تلویزیون دانست. لذا شخصی که درخت و تلویزیون را یکسان ببیند، هیچ گاه صاحب درخت نمی شود.
توسعه و فرآیند توسعه نیز همین حالت را دارد. کشورهایی مثل ما متاسفانه دچار این مشکل بوده اند که فرایند توسعه را فرایندی مکانیکی دیده اند. لذا دیده اند که کشورهای توسعه یافته کارخانه، دانشگاه، مدرسه، شهر، خیابان، ساختمان جدید، اتومبیل، راه آهن، فرودگاه، نیروی برق و ... دارند، فکر کرده اند که اگر این اجزا را در کنار هم قرار دهند توسعه حاصل خواهد شد....
مشکل اصلی فرایند توسعه ایران این است که مسئله را اشتباه دیده ایم. به عبارت دیگر، عینکی که روی چشم داریم مسئله را درست نشان نمی دهد. این عینک همان نگرش ذهنی ما ایرانی ها به مسئله توسعه است، مفهومی که در ادبیات به عنوان "پارادایم" از آن نام می برند. به عبارت دیگر، ما مجموعه ای از نگرش های ذهنی در باب توسعه نیافتگی داریم و از دریچه این مجموعه به واقعیت بیرون نگاه می کنیم.
بنابراین، اولین نکته اساسی که باید در فرایند توسعه ایران فهمیده شود، این است که ما هنوز بذری را که ایجاد کننده آن درخت است، نیافته ایم.بعد هم نمی دانیم که حتی اگر بذر را یافتیم و کاشتیم چگونه باید به این بذر رسید، چگونه به آن آب و کود و هوا و آفتاب رساند تا این درخت رشد کند. این گونه است که تلاش می کنیم که از طریق شبیه سازی ظواهر، آن "درخت" را به دست آوریم. فرآیند توسعه ایران با این مشکل اصلی مواجه است که هنوز نیروی بالنده توسعه را نیافته و تا موقعی که این نیروی بالنده یافت نشود، توسعه اتفاق نخواهد افتاد. در این شرایط فرق نمی کند که بخش نفت داشته باشیم یا نه! تولید و فروش نفت زیاد باشد یا کم! در این وضعیت هر چه نفت بیش تری بفروشیم، درخت های بیش تر و بزرگ تری به صورت مکانیکی و سبیه سازی درست خواهیم کرد، ولی هیچ وقت صاحب یک درخت واقعی نخواهیم بود... جامعه ما در فرآیند تحول تاریخی معاصر خود به توسعه به مثابه یک فرایند مکانیکی نگاه کرده و لذا به دنبال ایجاد کارخانه، را، مدرسه، دانشگاه، پارلمان و ... بوده و فکر کرده که این ها توسعه است. حال می بیند که این ها توسعه نیستند و کشور به رغم وجود همه این ظواهر هنوز توسعه نیافته است. مثلاً ما به یک معنی صاحب صنعت یعنی کارخانه شده ایم، ولی جامعه ای صنعتی نشده ایم.
• در کشور ما به نظر میرسد که واقعا جامعه در شرایطی است که پیش شرط های مادی و فیزیکی توسعه اقتصادملی اش را به مراتب بیش از پیش شرطهای غیرملموس توسعه اقتصادملی درک میکند.
یعنی در جامعه ما بدون تردید درک شده است که برای توسعه حتما باید سرمایه گذاری کرد.یا فرض کنید برای توسعه باید نیروی متخصص تربیت کرد ولی متأسفانه در زمینه های فکری و اندیشه ای که اساس کار است به نظر می آید هنوز ضرورت فکری آن مورد قبول نیست. نخست این است که حل و فصل این مسئله بسادگی و در زمان کوتاه ممکن نیست.علتش این است که حل و فصل این مشکل در گرو اولا تحول رفتاری در یکایک افراد جامعه است یعنی تحول فرهنگی،و دوم در گرو نظام سازی متناسب یعنی تحول سازمانی.تحول فرهنگی و سازمانی هم در هیچ جامعهای در سطح جهانی نه ساده است نه فوری قابل وصول است.
• هر سازمان و نهاد و مفهومی (در فرآیند توسعه) باید به اصل خود برگردد زیرا بسیاری از تعاریف،مفهوم خود را از دست داده و بیمعنا شده است. بهعنوان مثال مفهوم آزادی به معنای اصیل خود، احترام به حقوق فرد نیست(بلکه به معنای رعایت قانون است). مدارس ابتدایی جایی برای گرفتن نمره 20 و یادگیری مطالبی شده است که کنجکاوی فطری بچههای ما را میکشد و آنها یادمیگیرند که دائما نظر دیگران را بهصورت دستور بپذیرند و تحولی را در زندگی ایجاد نکنند. سازمان برنامه که قرار بود کار عمران و سازندگی انجام دهد و پول نفت را تنها در عمران و توسعه خرج کند به دستگاهی که وظیفهاش تقسیم پول نفت به بودجه دستگاههای دولتی شده تبدیل شده و عمران هم تعریف خود را از دست داده و به جای توسعه زیربناهای آموزشی و اقتصادی، به کار ساخت پادگان، فرودگاه و ساختمانسازی تبدیل شده است.
• کار اصلی ما بازسازی و بازتعریف شاخصها و مفاهیم و تعاریف است در حوزههای اجتماع، دولت، اقتصادو سیاست داخلی و خارجی و ...
• گاهی توسعه را معادل افزایش تولید تلقی کرده ایم، گاهی معادل افزایش سرمایه گذاری، گاهی معادل ایجاد درآمد بهتر و گاهی توسعه را معادل تحول فنی در تولید انگاشته ایم و همه این مفاهیم در حقیقت گوشه هایی بسیار جزئی از مفهوم اصلی توسعه هستند.
• توسعه يك فرآيندعلمي است وقانونمندي هاي علمي آن براي شرق وغرب يكسان است ولي روش هايش متفاوت است.