دولت نهم به میزان دولت دهم مشکلات اقتصادی کشور را افزایش نداد. نرخ بیکاری و تورم و قیمت ارزهم تا این میزان افزایش نیافته بود. اما ظرف سه سال آخر دولت دهم، بعد از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها وضعیت بسیار آشفته شد و مشکلات اقتصادی فراوانی برای مردم ایجاد شد. به طوریکه نقایص این دوره به شدت افزایش یافت و نرخ بیکاری و تورم نیز به شدت بالا رفت. در واقع در قانون هدفمندی یارانه ها، دولت باید 30 درصد به بخش تولید اختصاص می داد،50 درصد به مصرف کنندگان و 20 درصد هم خودش صرفه جویی می کرد.در حالی که آن 30 درصد را به تولید اختصاص نداد. به همین دلیل سال گذشته واحدهای تولیدی به شدت دچار رکود تورمی شدند و از تهیه و خرید مواداولیه برای ساخت کالاها و ارائه خدمات مورد نیازگرفته تا گران شدن ارز دچار مشکلات زیادی شدند و همین امر بر میزان تولیدات کشور تاثیر زیادی گذاشت. در عین حال دولت هم هیچ حمایتی با وجود افزایش قیمت حامل های انرژی از واحدهای تولیدی و کارخانجات نکرد.
بر این اساس بسیاری از تولیدی ها و کارخانه ها ورشکست شده و یا تولید و نیروی کار خود را تعدیل و در مواردی تعطیل کردند و بدین ترتیب نرخ بیکاری هم با افزایش فزاینده ای همراه شد.
چنانچه دولت دهم قانون هدفمندی یارانه ها را اجرا نمی کرد، دولتی معمولی بود که به لحاظ اقتصادی هیچ دستاورد مثبتی به همراه نداشت و در عین حال این میزان نابسامانی هم در اوضاع اقتصادی کشور شاهد نبودیم.اما نقطه عطف دولت دهم همین هدفمندی یارانه ها بود که وضع اقتصادی را بسیار به هم ریخت. از سویی دیگر این تنها اجرای هدفمندی یارانه ها نبود که وضعیت اقتصادی ما را به این سمت سوق داد. بلکه مجموعه عواملی باعث بروز این مشکلات شد.
در بیان سایر علل این مسئله باید تشدید تحریم هایی که از سوی آمریکا صورت گرفت را نیز مطرح کرد.
زمانی اقتصاد کشوری به درست عمل کرده و رشد می کند که نرخ تورم تا حدودی بالا رود، اما از آن سو نرخ بیکاری کاهش یابد. درحالی که در این دولت ما هم به لحاظ نرخ بیکاری و هم به لحاظ نرخ تورم با افزایش بی سابقه ای مواجه بودیم.
از سوی دیگر هیچ دستاورد مثبتی در طول اجرای قانون هدفمندی یارانه ها وجود نداشته است. در واقع زمانی هدفمندی یارانه ها قانون خوبی است که باعث کاهش تقاضا و مصرف شود. اما زمانی که همین حالا، گاز و بنزین با اجرای این قانون با کاهش مصرف مواجه نبوده و درعین حال با افزایش قیمت و افزایش مصرف هم همراه بوده است، پس عملا هدفمندی یارانه ها در این دو بخش مهم حوزه انرژی چه تاثیرگذاری ای داشته است. در واقع زمانی که سوبسیدهای حامل انرژی حذف می شود، به این دلیل است که صرفه جویی صورت گیرد. اما در ایران هیچ گونه صرفه جویی صورت نگرفته است.
باید دلیل موجهی از سوی کسانی که عنوان می کنند این قانون خوب است بیان شود. زیرا هم اقتصاد را به درستی درنیافته اند و هم ممکن است در این میان کسانی دم از بهینه بودن این قانون بزنند که منافعی در گرو دولت داشته باشند و مثلا دولت طرحی را به آنان واگذار نکند.
علم اقتصاد فقط همین موارد کوچک نیست. زمانی که کسی به عنوان اقتصاددان وارد علم اقتصاد می شود، باید به توزیع درآمد ، نرخ بیکاری و تورم و همه مسائلی که به یکدیگر متصلند توجه کند.
* عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی