رسم شده است که در دو مقطع از سال اهالی دولت -در هر رده و منصبی که باشند- به گزارش عملکرد و ارائه کارنامه اداره و دفتر و نهاد خود بپردازند: یکی در هفته دولت و دیگری در دهه فجر.
اقتصادگردان_ کاری به بد و خوب این سنت ندارم که خود نیز گاهبهگاه مجری و عامل به چنین سنتی بودهام و مورد اخیرش در هفته دولت همین امسال بود که همزمان با برگزاری بیستوششمین نمایشگاه فرش دستباف ایران، گزارش عملکرد مرکز ملی فرش ایران در طول صدارت دولت یازدهم با نام «آنچه شد» انتشار یافت؛ اما در این مجال قصد دیگری دارم.
افکار عمومی در تداوم همان سنت پیش گفته عادت کردهاند در این ایام و به بهانه دهه فجر، خبر افتتاح فلان پروژه و کلنگزنی بهمان کارخانه و بریدن روبان این رویداد و آغاز به کار آن برنامه را بشنوند؛ اما سنتشکنی هم بد نیست. ترک عادتهای مألوف هم گاه پسندیده است. پس در این نوشتار میکوشم به جاى اعلام خبر گشايش فلان نمايشگاه، آغاز به كار بهمان رويداد و انتشار كتاب كذا و... به انتقاد از خود و مجموعه عملکردی مرکز ملی فرش ایران بپردازم.
گوش مردم از وعدهها و وعيدها پر است. دردهاى جامعه فرش هم كم نيست. آنچه كرديم را تاريخ قضاوت خواهد كرد، پس آنچه نكرديم يا نتوانستيم را ورای مصلحتسنجیهای معمول صادقانه فهرست كنيم.
نیک میدانیم که هنر-صنعت فرش دستباف ایران میراثی کهن و ارزشمند برای این سرزمین است که پایی در اقتصاد و پایی در فرهنگ دارد. از یکسو اشتغالزاست و از سویی ارزآور. از یکسو نماد فرهنگ و هنر این دیار است و از دیگر سو مایه ارتزاق خانوارهای ایرانی.
اما این منشور چندوجهی در دهههای اخیر پایمال برخی بیسیاستیها، بیبرنامگیها، دلبستگیها به منافع آنی و زودگذر از سوی اصحاب و فعالانش، پاس نداشتن پیشینه ارزشمندش، وادادگی در برابر رقبا و... تاروپودش عیان شده و اگر نگوییم بید تقلب و تزویر و صنعتی شدن به جانش افتاده، کمینه در پی پاخوردگیهایی ازایندست، فرسوده و رنجور شده است و در شرایط کنونی، مرکز ملی فرش ایران –که قرار است مرمتگری دلسوز و کاربلد باشد- در رفوی این فرسودگیها ناکام مانده است.
در این مسیر است که بر برخی از ناکامیها و کاستیها به امید اصلاح و بهبود در آینده انگشت میگذارم.
با هدف همافزایی و همسو ساختن عملکردها به سراغ امضای تفاهمنامه با برخی از نهادها رفتیم. بعضی از این تفاهمها راهگشا و حلال مشکلات بودند؛ اما باید اذعان داشت که شماری از این تفاهمنامهها در حد امضا و ثبت ماند و پایی فراتر ننهاد. در اجرای برخی از تفاهمنامهها ناکام ماندیم و خروجی درخور توجهی از این نشستوبرخاستها و ثبت امضاها به دست نیامد. (در این نوشتار قرار بر فهرست کردن علل ناکامیها و کم توفیقیها نیست و صرفاً به فهرست کردنشان بسنده میکنم.)
از لزوم تبلیغات گسترده برونمرزی برای فرش ایران گفتیم و طرح کمپین تبلیغاتی با محوریت اروپا و کشورهای آلمانی زبان تدوین شد؛ اما تا این لحظه هنوز در پیچوخم گرفتوگیرهای حقوقی و مالی مانده است و از آن همه مواعید همچنان تنوری گرم نشده است.
چندین منطقه جغرافیایی فرش دستباف ایران را با هدف حراست از داشتههایمان و بازدارندگی در برابر دستاندازی رقبا به ثبت جهانی رساندیم؛ اما در استفاده از این فرصت ناکام بودهایم. در ایجاد مطالبه میان مخاطبان برای داشتن این گواهی ناتوان بودهایم. در تجاریسازی این نام و نشان توفیق نداشتهایم.
دانستیم که فرش به نقشه راه نیاز دارد. همت سالیان پیشین اصحاب فرش را قدر نهادیم و با به روزرسانی سند راهبردی فرش دستباف ایران به عنوان یک نقشه راه و راهنمای بالادستی از آن رونمایی کردیم؛ اما در تثبیت و عملیاتی ساختنش در همه سطوح و ردهها و در همه سیاستگذاریها و برنامهریزیها و در همه ارکان مرتبط با فرش در همه جای کشور همچنان به کامی نرسیدهایم.
با ظهور نوعی نگاه متفاوت از سوی گمرک کشور که فرشهای دستباف بازگشتی به کشور را ملزم به پرداخت حقوق گمرکی میکرد، مانعی تازه بر سر راه صادرکنندگان فرش ایران پدید آمد که با وجود پیگیریهای مکرر و آمدوشدهای رسمی و قانونی در مراجع مرتبط، مشکل همچنان پابرجاست.
قرارمان این بود که نمایشگاه دائمی فرش دستباف قم که از سال 89 تاکنون در انتظار راهاندازی است در اسرع وقت به بهرهبرداری برسد؛ اما با وجود شتاب گرفتن اقدامات و تأکید وزیر پیشین صنعت، معدن و تجارت و علیرغم همه رایزنیها و پیگیریها و پیشرفت بیش از 90 درصدی، همچنان آغاز به کار نکرده است و شوربختانه امسال نیز نمایشگاه فرش قم در مکان پیشین برپا شد.
تاکنون 11 دوره المپیاد فرش ایران در دو سطح دانشآموزی و دانشجویی برگزار شده است. بسیار کوشیدیم تا برگزیدگان این المپیاد نیز همسان با دیگر رقابتهای علمی کشور که به نام المپیاد شناخته میشوند از مزایای ویژه وزارت علوم و دیگر نهادهای مرتبط بهرهمند شوند؛ اما هنوز نتوانستهایم.
جشنواره فرش برتر پس از چند دوره برگزاری باید به ترازی درخور توجه میرسید تا به اهداف از پیش تعیینشدهاش از جمله الگودهی به تولیدات دست یابد؛ اما چنین نشد. هنوز هم این جشنواره با وجود کوششهای به انجام رسیده رتبه و ترازی در شأن فرش دستباف ایران با رویکردی برونمرزی نیافته است.
سامان امور فرش در سطح استانها برعهده مدیران ادارههای فرش در سازمانهای صنعت، معدن و تجارت است و یکی از راهکارهای در اختیارشان هم تشکیل کمیتههای فرش برای یاری گرفتن از مرتبطان این حوزه. باید اقرار کرد که در این بخش کاستی بسیار است. گاه در همت، اراده، دانش و شناخت متولی این ادارات، گاه در کمیت یا کیفیت تشکیل این کمیتهها، گاه در ضمانت اجرایی یافتن مصوبات این کمیتهها، گاه در... و کتمانش نمیتوان کرد.
برگزاری نمایشگاه برونمرزی یکی از ابزارهای تسهیلکننده صادرات و تجارت است. چند نمایشگاه برونمرزی فرش را مقتدرانه و درستودرمان و بیعیب و نقص برگزار کردیم؟ چند تن از ذینفعان فرش از یارانهها یا حمایتهای معمول نمایشگاهی بهرهمند شدند؟ در این حوزه نیز با وجود قدمهایی که برداشته شد هم در کمیت و هم در کیفیت دچار کاستی هستیم.
اعزام و پذیرش هیئتهای تجاری و تخصصی فرش هم ابزار شناخته شده دیگری برای توسعه صادرات فرش هستند. آنچه شد نمره قابل قبولی نمیگیرد که اگر میگرفت حالوروز صادرات فرش میبایست نشانههای روشنی را نمایان میساخت.
قرارمان این بود که ملک تاریخی شرکت سهامی فرش در کرمان را نجات دهیم و احیا کنیم. صادقانه باید گفت که صرفاً در گام اول یعنی تملک آن بنای تاریخی توفیق یافتیم و هنوز با وجود همه پیگیریها و رایزنیها و مطالعات، پایگاه فرش جنوب شرق کشور عینیت خارجی نیافته است.
فراگیر نشدن پوشش بیمه قالیبافی و ماندن بسیاری از قالیبافان پشت درهای تأمین اجتماعی دیگر به دردی کهنه بدل شده است. هرچه کوشیدیم و نامه زدیم و ارتباط برقرار کردیم و فریادمان بلند شد بر کامیابی ما نیفزود. نه سازمان برنامهوبودجه اعتبار این بخش را بالا برد، نه سازمان تأمین اجتماعی با اهالی فرش به لطف و مهر آمد.
فرش از نداشتن آمار در رنج است. تصمیمگیری بدون داشتن آمار متقن و مستند بیپایه است. با وجود همه پیگیریها و با آنکه تدابیری برای دستیابی به دادههای آمادی مستدل اندیشیده و قدمهایی برداشته شده است؛ اما همچنان در حال حاضر و تا این لحظه خبری از آمار نیست. این نقص هم قابلاغماض و چشمپوشی نیست.
گفتند و گفتیم که پشم دستریس ایرانی به عنوان یکی از مزیتهای فرش دستباف ایرانی نباید در اختیار رقبا قرار گیرد و صدور آن به هندوستان با مانع روبهرو شود؛ اما هنوز توفیقی نیافتهایم.
میدانیم که پشم دباغی بلای جان کیفیت فرش ایران است و اگر نمیتوان استفاده از آن را حذف کرد، میتوان از میزان آسیبش کاست. این شد که طرحی پژوهشی به فرجام رسید تا آشکار کند که شستوشوی سریع میتواند آثار زیانبارش را بکاهد. قرار شد در ایجاد واحد شستوشوی پشم در چرمشهر ورامین بکوشیم. کوشیدیم؛ اما هنوز این واحد وجود خارجی نیافته است.
نرخ سودی که نظام بانکی کشور در ارائه تسهیلات مطالبه میکند هرگز برای تولید فرش دستباف مقرونبهصرفه و منطقی نیست. کمکهای فنی و اعتباری در نقش یارانه سود بانکی میتوانست به یاری فعالان این حوزه بیاید. بانک اطلاعاتی متقاضیان آماده شد، توافق با بانکها به فرجام رسید و به تعبیر رایج «زیرساختها فراهم شد»؛ اما اعتبار آن تأمین نشد. در اخذ کمکهای فنی و اعتباری از سازمان برنامهوبودجه ناکام بودهایم.
به دنبال تأمین منابع و تسهیلات برای تولیدکنندگان فرش به سراغ صندوق کارآفرینی امید رفتیم و با امضای تفاهمنامه توانستیم بیش از 50 میلیارد تومان تسهیلات ارزانقیمت برای پشتیبانان تولید فراهم کنیم؛ اما باید اقرار کرد این رقم قابلاعتنا نیست. جذب این تسهیلات برای فعالان فرش آسان نبوده است. در بسیاری از استانها سنگاندازیهای مکرر و آزاردهنده مشهود بوده است و... همین گام حداقلی نیز در ماههای اخیر به علت کمبود منابع روند نزولی داشته است.
رونق بخشیدن به بازار داخلی فرش دستباف برای خروج از رکود را دنبال کردیم. از توافق با صندوق کارآفرینی امید برای دادن وام به خریداران فرش دستباف تا طراحی و تدوین بستهای در وزارت متبوع به همین منظور و...؛ اما هنوز از رونق خبری نیست.
نگاهمان به «پژوهش» جستن راهکار و درمان بود و بسیار کوشیدیم که از پژوهشهای صوری و فرمایشی دوری کنیم، پژوهشها بر پایه سنجش نیازها باشد و در انتخاب مجریان دقت کنیم؛ اما بروکراسی اداری، زمانبر شدن فرایندهای اداری و مالی، محدودیت تراشیهای ناسازگار با روح پژوهش علمی و مواردی ازایندست موجب شد دستاوردهایمان حداقلی باشد و پیامد آن نارضایتی پژوهشگران یا ابتر ماندن برخی فرایندها.
خواستیم تا نگاه جامعه به هنرمندان فرش تصحیح شود و قالیباف را به سان هنرمند و نه صرفاً انسانی که از سر نیاز و ناگزیری به بافت میپردازد تصویر کنیم تا کرامت این هنرمندان پاس داشته شود. بسیار کوشیدیم و کمتر توفیق یافتیم.
نمایشگاه سالانه فرش در تهران باید ویترین و آبروی فرش ایران باشد که نیست. انگار نمیشود که بشود! کوشیدیم این نمایشگاه بدل به رویداد شود و مجموعهای از برنامهها را در دل جای دهد. از نمایش فرشهای برتر تا نمایش همنشینی فرش و دکوراسیون در لوای «فرشمان»، از میدان دادن به دانشآموختگان فرش تا نمایش فرایند تولید فرش، از تسریع و شتاب در اطلاعرسانیها تا دادن تسهیلات به تجار برونمرزی و...؛ اما آیا فهرستی از این تلاشها منجر به برپایی نمایشگاهی در تراز فرش دستباف ایران و قابل دفاع همهجانبه شده است؟ نه!
قانون نظام صنفی خواسته بود تا به یاری فعالان فرش بیاید و اتحادیههای صنفی به وجود آیند. با ابطال شیوهنامه ایجاد این اتحادیهها از سوی دیوان عدالت اداری، سامانی که دنبال میشد از میان رفت و معضلی به معضلات تشکلهای حوزه فرش افزوده شد. جدای از نقدهای وارد به این اتحادیهها از نوع واگذاری کارتهای شناسایی قالیبافی تا معرفی به بیمه و... باید از ظرفیت قانون به سود قالیبافان استفاده بهینه میشد که با وجود تلاشها هنوز نشده است.
ساماندهی تشکلهای متعدد و متنوع حوزه فرش ضرورت داشته و دارد؛ اما هنوز رخ نداده است. تعاونیهای پرشمار فرش که چندان از خروجی و دستاوردشان خبری نیست و اتحادیههایی به نام قالیبافان -چه روستایی و چه شهری- که کمترین بهره را از این نام و نشانها همان قالیبافان میبرند و نظارتی که بایدوشاید بر کارکردشان نیست. تشکلهای صادراتی فرش که اغلب مدیرانشان ترک تجارت و صادرات فرش کردهاند و کمتر به جوانترها فرصت میدهند، برخی انجمنهای طراحان و نقاشانی که اسیر صفبندیها و دستهبندیها هستند، بعضی اتحادیههای فروشندگان فرش که تنها به صدور جواز کسب و کسب درآمد میاندیشند، برخی اتحادیههای صنفی که تنها به گرفتن حق عضویت و فروش کارتهای قالیبافی میاندیشند و میبایست که نهاد متولی فرش در این عرصه و برای ساماندهی خیل عظیم تشکلها بیشتر همت میکرد که نکرده است.
برگزاری نمایشگاههای متفرقه فرش در سطح پایتخت به کسبوکار فروشندگان فرش آسیب رسانده است و خریداران فرش را نیز مغموم میکند. باید مانع از این برگزاریهای پیاپی و بیسامان میشدیم؛ اما نتوانستیم. همچنان مرکز اصناف و اماکن و... کار خود را میکنند و با وجود مخالفت صریح و مکرر وزارت و مرکز ملی فرش، متولیان مصلی، کاخ سعدآباد، سالن حجاب و برج میلاد و... میزبان چنین نمایشگاههایی میشوند.
مهمتر از هر چیز آنکه هنوز مصوبه شورای عالی تحقق نیافته است. هنوز مرکز ملی فرش ایران به عنوان نهادی مستقل، مقتدر و با ثبات که سیاستگذار و متولی اصلی و اثرگذار فرش در کشور باشد و دیگر نهادها و سازمانها در امر فرش از آن تبعیت کنند، وجود خارجی نیافته است.
بر فهرست این نقدها و ناکامیها فراوان میتوان افزود. شاید همتمان به قدر لازم نبود. شاید در بهرهگیری از کاردانان کاهلی کردیم. شاید جسارت و شجاعت لازم را به کار نبستیم و در برابر برخی سهلانگاریها مسامحه کردیم. شاید به «خواستیم؛ اما نشد» بسنده کردیم حال آنکه باید میشد.
بههرروی آنچنانکه در آغاز نوشتار عهد کردم در این سطور ذکر کردهها و توفیقها نیامد و فقط شماری از کاستیها فهرست شدند که همین اقرار به ناکامیها و فهرست کردنشان میتواند تلنگری در ادامه راه باشد. از علل ناکامیها هم ننوشتم تا نوشتار مطول نشود که هر کدام مجال مجزایی میطلبند.
و اینهمه خدای ناکرده به معنای تزریق ناامیدی یا نادیده گرفتن همراهیهای همکارانم نیست بلکه به آهنگ اقرار به کاستیها و سنتشکنی در مسیر ایجاد مطالبه است.
نام ایران بلند و فرش دستباف این سرزمین رو به اعتلا باد.
حمید کارگر
رئیس مرکز ملی فرش ایران