:
كمينه:۱۶.۷۹°
بیشینه:۱۸.۹۹°
به‌روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۲
رشدنظامی واقتصادی افسارگسیخته چین و چرخش استراتژی نظامی آمریکا

چین و آمریکا،بحران تازه اقتصاد جهان می شوند؟

کنگره آمریکا در تازه ترین ارزیابی خود از روابط چین و آمریکا چند چالش اصلی را در روابط دوجانبه مورد ملاحظه قرار داده است؛رشد نظامی و اقتصادی افسارگسیخته چین،چرخش استراتژی نظامی آمریکا به آسیا و اقیانوسیه، حملات سایبری، مساله ایران و اوضاع امنیتی شبه جزیره کره از جمله چالش های اصلی در روابط دو کشور است
کد خبر: ۱۰۲۸۷
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۲ - ۲۱:۴۴


اتخاذ سیاست «درهای باز» توسط چین در دوره «دنگ شیائوپینگ» در دهه 1970 میلادی، مرحله جدیدی در سیاست خارجی چین ایجاد کرد. در این مرحله، چین استراتژی همزیستی مسالمت آمیز با تمام کشورهای جهان را دنبال کرد و خواهان صلح و ثبات در تمام جهان شد. گستردگی همکاری های اقتصادی آمریکا و چین و نیاز چین به تداوم همکاری ها، این کشور را در وضعیتی قرارداد که در بسیاری از مسائل سیاسی جهان، مواضعی هماهنگ با نظرات آمریکا اتخاذ کنند. هم از این رو بود که در ژانویه 1979، دنگ شیائوپینگ رئیس جمهور وقت چین بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن به آمریکا رفت
اگر بخواهیم به طور خلاصه روابط آمریکا و چین را از آغاز تا کنون ارزیابی کنیم می توانیم بگوییم که روابط دو کشور در دهه 1960، 1970 و 1980 باثبات تر از دوران بعد از پایان جنگ سرد بوده است.
اگر چه از زمان تنش زدایی در روابط پکن-واشنگتن در دهه 1970 تا به امروز، روابط اقتصادی آمریکا و چین مرتباً رشد داشته است اما چالش های امنیتی و استراتژیک موجود، ماه عسل روابط دو کشور را به پایان رساند.



کنگره آمریکا در تازه ترین ارزیابی خود از روابط چین و آمریکا چند چالش اصلی را در روابط دوجانبه مورد ملاحظه قرار داده است؛ رشد نظامی و اقتصادی افسارگسیخته چین، اختلافات دریایی به ویژه در دریای چین جنوبی و شرقی، مساله تایوان، چرخش استراتژی نظامی آمریکا به آسیا و اقیانوسیه، حملات سایبری، مساله ایران و اوضاع امنیتی شبه جزیره کره از جمله چالش های اصلی در روابط دو کشور است.
از زمان روی کار آمدن باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا، اختلافات چین و آمریکا در مسایل سیاسی، نظامی و اقتصادی به اوج خود رسید. پنتاگون با اتکا بر نقطه ضعف چین درصدد فروش تسلیحات پیشرفته نظامی به تایوان برآمد، اقدامی که موجب خشم و نگرانی مقامات پکن شد به طوری که وزارت امور خارجه چین در پی فاش شدن این تصمیم آمریکا ، ضمن محکوم کردن این اقدام، آن را مصداق بارز مداخله آمریکا در امور داخلی این کشور خواند. همچنین چرخش استراتژی نظامی آمریکا به آسیا، گسترش روابط آمریکا با فیلیپین، ویتنام، تایوان و مداخله در اختلافات دریایی منطقه به هیچ وجه به مذاق چینی ها خوش نیامد.
کارشناسان معتقدند، واکنش و مواضع چین در مقابل آمریکا طی سال های اخیر، یادآور مواضع آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، در دوران جنگ سرد است، هر چند وابستگی متقابل اقتصاد چین و آمریکا به یکدیگر، ایجاد وضعیتی همانند دوران جنگ سرد را تقریبا غیر ممکن کرده است.
اگر چه احتمال تقابل مستقیم آمریکا و چین طی دهه جاری بسیار کم است اما همگرایی دو کشور با توجه به چالش های موجود نیز امری بعید است. «شی جینپینگ» در ماه نوامبر از طرف کنگره ملی خلق چین به عنوان رهبر و رئیس جمهور 10 سال آینده چین انتخاب شد و در اولین سخنرانی خود تاکید کرد که به دنبال یک رنسانس بزرگ در کشورش است.
 اقتصاد ایرانی نوشت: اگر چه چین به دنبال حفظ رشد اقتصادی و رقابت با آمریکا برای افزایش قدرت اقتصادی است اما در عرصه سیاست خارجی و نظام بین الملل طرفدار حفظ وضع موجود نیست و تلاش می کند از طریق آراء خود در شورای امنیت سازمان ملل، برقراری روابط دو یا چند جانبه با کشورهای هم سو و سیاستگذاری در مورد مسائل مختلف جهانی به اهداف خود نزدیک شود.
به نظر می رسد جهت گیری سیاست خارجی چین به سمت روابط نزدیکتر با روسیه یکی از اصول سیاست خارجی این کشور در دوران جدید است.
روابط چین و روسیه از پایان جنگ سرد تاکنون پیوسته رو به بهبود بوده است. بهبود این روابط به ویژه از اواسط دهه 1990 که روسیه به تدریج از شوک ناشی از فروپاشی بیرون آمد، چشمگیرتر است. در گام نخست، دو کشور تلاش کردند مشکلات به جای مانده از جنگ سرد را حل و فصل کنند. در دوران جنگ سرد، به ویژه از دهه 1960 به بعد روابط چین و شوروی به شدت تیره شد به گونه ای که در اواخر 1960 تا آستانه برخورد نظامی نیز پیش رفت و اساساً یکی از دلایل بهبود روابط چین و آمریکا، تهدیدات جدی و گسترده شوروی علیه چین بود. البته گورباچف و دنگ شیائوپنگ در دهه 1980 تلاش کردند مشکلات فی مابین را حل کنند، اما این تلاش ها با فروپاشی شوروی نیمه تمام ماند.
در گام های بعد در سال 1994 دو کشور موافقتنامه عدم وارد آوردن ضربه اول هسته ای را به امضا رساندند و در سال 1996 گروه شانگهای پنج را با مشارکت قزاقستان، قرقیزستان، و تاجیکستان تشکیل دادند، گروهی که پایه ای برای تشکیل سازمان همکاری شانگهای شد. در همین سال «بوریس یلتسین» پیشنهاد مشارکت استراتژیک میان دو کشور را مطرح ساخت که با استقبال مقامات چینی مواجه شد و به تدریج چارچوبی برای روابط دو کشور فراهم آورد و درحال حاضر نیز این گفت وگوهای استراتژیک مبنای سیاستگذاری در روابط دو کشور است.
در سطح کلان و از زاویه روابط قدرت های بزرگ، دو کشور حضور و نفوذ ایالات متحده، به ویژه در بعد نظامی را تهدیدی علیه خود می بینند.
در سطح کلان نظام بین الملل نیز منافع و آسیب پذیری های چین و روسیه واجد هم پوشی های گسترده ای است که باعث شکل گیری همکاری تنگاتنگی بین این دو شده است. در این عرصه، دو کشور تداوم نظم هژمونیک موجود را تهدیدی علیه خود می دانند و در جهت سوق دادن آن به سوی چند جانبه گرایی تلاش می کنند. تلاش در جهت تقویت روندهای چندجانبه گرایانه در عرصه بین الملل، یکی از عناوین ثابت اعلامیه مشترک سران دو کشور در سال های اخیر بوده است. در اعلامیه مشترک اخیر بین دو کشور نیز آمده است؛ «چین و روسیه از چندجانبه گرایی و دموکراتیزه کردن روابط بین الملل حمایت می کنند، بر نقش اساسی سازمان ملل متحد در حل و فصل مسائل بین المللی تأکید می گذارند و آن را مرجع اصلی حفاظت از صلح و امنیت بین المللی می دانند.»
درحال حاضر، روند بهبود روابط دوجانبه چین و روسیه به شهادت آمارها و مستندات موجود رو به بهبود است و هر روز گسترش می یابد. به ویژه اینکه ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه اهمیت زیادی بر روابط دو کشور قائل است.
دقت در سیر روابط خارجی چین نیز نشان می دهد، به موازات بهبود روابط چین-آمریکا روابط چین- روسیه کاهش یافته و به موازات واگرایی روابط دو کشور، چین به سمت روسیه گام برداشته است.
در همین راستا است که شی جینپنگ رهبر و رئیس جمهور جدید چین مقصد اولین سفر خارجی خود را مسکو تعیین کرده است.
این سفر از این بعد اهمیت ویژه ای دارد که نشان دهنده جهت گیری و اولویت های سیاست خارجی چین، نزدیکی به روسیه و اتخاذ مواضع مشترک در مسائل مهم جهانی به ویژه بحران سوریه، مساله هسته ای ایران، اوضاع شبه جزیره کره و همچنین سایر مسائل امنیتی و اقتصادی بین المللی است