:
كمينه:۱۰.۷۹°
بیشینه:۱۴.۹۹°
Updated in: ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۶
روایت خبرنگار ۷۲ ساله از تیترهای چریکی رسانه‌ها

گفت وگو با مسعود مهاجر: «برای خبرنگار رییس جمهور، رییس جمهور است»

مسعود مهاجر، روزنامه‌نگار ۷۲ ساله‌ای که بیش از ۵۰ سال است قلم می‌زند و باور دارد که کار روزنامه‌نگاری انتهایی ندارد؛‌ «هنور هم خبرنگاری می‌کنم و کارم هم بسیار زیاد است. به نظرم شغل خبرنگاری و روزنامه‌نگاری هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. تا زمانی که می‌توانی باید بنویسی؛ تجربه‌هایی که در طول سال‌ها اندوخته‌ایم هنوز به کارمان می‌آید و به جوان‌ترها هم امکان می‌دهد که با سبک و سیاق همکاران پیشین خود آشنا بشوند».
کد خبر: ۹۲۱۲۳
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۰
قرارمان ساعت ۱۰ صبح در خبرگزاری بود؛ اما یک ربع به ۱۰ با کوله و کتانی از راه رسید. بخشی از راه را با اتوبوس آمده بود و بخشی پیاده؛ می‌گفت «روزنامه‌نگار باید زودتر از هر فرد دیگری در جامعه بفهمد که هوا آلوده است. نمی‌شود که در رسانه به مردم بگوییم هوا آلوده است، اما خودمان هر روز هوا را آلوده‌تر کنیم.»



 ۲۲ فروردین سال ۲۳ در مراغه به دنیا آمد. از کودکی به خواندن و نوشتن علاقه‌مند بود و از کلاس پنجم ابتدایی برای روزنامه دیواری مدرسه مطلب می‌نوشت و انشاءهایش از رادیو تبریز پخش می‌شد؛ «حدوداً از ۱۲ سالگی روزنامه‌نگاری را آغاز کردم. یکی از معلم‌هایم انشاهایی را که در کلاس پنجم و ششم دبستان می‌نوشتم می‌فرستاد تا در رادیو تبریز پخش شود. از همان موقع هم می‌خواستم خبرنگار شوم. کلاس هفتم که وارد دبیرستان فردوسی تبریز شدم، کارگاه‌هایی برگزار می‌شد که معمولا در همه این کارگاه‌ها شرکت می‌کردیم. یکی از آن‌ها کارگاه‌ عکاسی بود. همان زمان خودم همه وسایل عکاسی را در کارگاه‌های نجاری و برق دبیرستان ساختم و در خانه، تاریک‌خانه‌ای درست کردم. در یک راهروی کاملا سرد (معمولا بخاری فقط در یک اتاق روشن بود) بخصوص در زمستان‌ها در هوایی که تا ۱۰، ۲۰ درجه زیر صفر می‌رفت، کار در تاریکخانه طاقت‌فرسا می‌شد و فقط شوق به کشف مسیری به سوی آینده بود که سرپا نگاهم می‌داشت».

«اتاق تاریکخانه در واقع فقط فضایی پوشیده از یک پرده ضخیم بود که گوشه‌ای از دهلیزخانه را می‌پوشاند و فضایی به وجود می‌آورد که بتوانم در نور چراغ قرمز، بدون نگرانی کاغذ حساس را از داخل پوشش آلومینومی بیرون بیاورم و رویش کار کنم. در آن زمان‌ها هیچ‌ چیز آماده‌ای در بازار وجود نداشت. داروهای ظهور و ثبوت را باید خودم تهیه می‌کردم که داروخانه‌ها از فروختنش به بچه‌ها ‌خودداری می‌کردند؛ غالباً عموی‌ام که با ما زندگی می‌کرد به کمکم می‌آمد. برای اندازه‌گیری داروها و میزان هرکدام در ترکیب نهایی هم وسیله‌ای نداشتم و ترازویی نبود و فقط با چشم‌هایم هر ماده را وزن می‌کردم. در نتیجه داروهای ظهور هم درست کار نمی‌کرد. گاه عکس‌ها آنقدر سریع ظاهر می‌شد که نمی‌توانستم درون داروی ثبوت بیاندازم و سیاه می‌شدند. گاه عکس‌ها سبز از آب درمی‌آمدند و گاه اصلاً ظاهر نمی‌شدند که بفهمم چه شده است!»

اما باز هم مهمترین دغدغه‌اش نوشتن بوده است و به گفته خودش روزنامه‌نگاری را از نوشتن و نامه‌نگاری‌های پی‌ در پی دارد؛ «در همه ‌دوران نوشتن مهمترین دغدغه من بود و خیلی هم می‌نوشتم. همه می‌نوشتند. می‌خواستیم مهارت‌های خودمان را در نوشتن به زبان فارسی به رخ یکدیگر بکشیمزبان فارسی را برخلاف اهالی تهران در خانه یاد نگرفته بودیم. بلکه درسی مهم بود. به همین خاطر نامه نوشتن هم مشغولیت بود و هم به کار گرفتن درست زبان. در اغلب شهرهای کشور دوست‌هایی نادیده داشتم که با نامه از حال و احوالات‌شان مطلع می‌شدم؛ دوستانی که به ندرت در طول سفرهای اتفاقی برخی از آنها را ملاقات کرده بودم».

می‌گوید: «اما الان دیگر نوشتن چندان معمول نیست. کسی برای دیگری نامه نمی‌نویسد. بنابراین لازم هم نیست که پستخانه پرکار و توانمندی هم داشته باشیم. حتی روزنامه‌نگاران هم به اندازه مردم عادی آن زمان نمی‌نویسند. کارشان بیشتر به کپی پیست خلاصه شده است. متن‌ها بیشتر یکنواخت است و تیترها هم معمولاً از مبدا تولید تا صفحات روزنامه‌ها دستکاری نمی‌شود. به نظرم نامه نوشتن به دیگران و پرس و جو از حال دیگران شروع خوبی برای روزنامه نامه‌نگاری بود. بدون آنکه به درس استادی گوش سپرده باشیم به تدریج یاد می‌گرفتیم که چگونه مطالب را پشت سرهم و براساس مهم بودنشان شرح بدهیم».

این روزنامه‌نگار باسابقه سپس به گوشی همراه یکی از همکارانمان اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد «امروز شما با این دستگاه‌هایی که در دستتان است، با هم ارتباط برقرار می‌کنید و بسیاری از کلمات را می‌شکنید، هیچ ذوقی در نوشتنان وجود ندارد و ظاهراً هدف فقط انتقال سریع مطالب است. تلگرافی! این در حالی است که وقتی قلم دست می‌گیرید تا برای دوستانتان بنویسید، مرتب به این فکر می‌کنید که چه چیزی باید بنویسید که او این نامه را تا انتها بخواند؛ پشت نوشتن هر جمله یک تعهد است. این که حرف درستی می‌زنیم و نمی‌توانیم زیرش بزنیم. به همین خاطر هم می‌گویم که روزنامه‌نگاری از همین نامه‌نگاری شروع می‌شود و وقتی که نامه‌نگاری از بین برود، روزنامه‌نگاری هم از بین می‌رود. امروز مردم دیگر نوشتن بلند نیستند و کمتر کسی الگوهای درست نوشتن را می‌داند. مشکل ما این است که زبان مادری خودمان را خوب یاد نگرفتیم و امروز یکی از بزرگترین مسائل این است که مردم نمی‌توانند بنویسند».

روزهای نخست روزنامه‌نگاری

بعد از گرفتن دیپلم به تهران آمد، دو سال آخر را در دبیرستان مروی در خیابان ناصرخسرو گذراند. از همان موقع شروع کرد تا جایی در روزنامه‌ها برای خودش جستجو کند؛ «نامه‌هایی برای عباس مسعودی، مدیر مسؤول روزنامه «اطلاعات» و عبدالرحمن فرامرزی مدیرمسؤول روزنامه «کیهان» نوشتم تا اگر قبول کنند به رایگان در تحریریه‌شان سرگرم کار بشوم، اما کسی به نامه‌هایم جواب نداد. وقتی دیپلم گرفتم تازه نگرانی اصلی‌ام شروع شد».

از آنجایی که می‌خواست روزنامه‌نگار شود و آن زمان این رشته در دانشگاه‌ها نبود، علیرغم اصرارهای پدر و مادرش در کنکور شرکت نکرد؛ به ناچار به دانشسرای پسران رفت و دوره‌های تربیت معلم را گذراند، این کار به او فرصت می‌داد که با پرداختن به کار معلمی هم صاحب درآمدی شود و هم از خدمت سربازی معاف شود. پس از یک سال در آموزش و پرورش استخدام شد و در مقطع دبستان تدریس می‌کرد؛ «همان زمان آگهی اولین دوره مدرسه عالی روزنامه‌نگاری «کیهان» منتشر شده بود که ۴۰ دانشجو گرفتند و من هم یکی از آنها بودم. از زمانی که وارد مدرسه «کیهان» شدیم به استخدام آنها درآمدیم و برای ما حقوقی تعیین کرده بودند؛ یعنی همزمان در موسسه «کیهان» تحصیل و کار می‌کردیم. در همه دنیا به همین شیوه است که روزنامه‌نگارها در استخدام رسانه‌ها تربیت می‌شوند و همانطور که می‌دانید اغلب روزنامه‌نگاران قدیمی کشورمان هم در مطبوعات تربیت شده‌اند».



اما مهاجر معتقد است که «امروز وضع خیلی فرق کرده است. تحریریه‌های مطبوعات پرمشکل‌تر از آنند که بتوانند همزمان همکاران جدید خودشان را هم آموزش بدهند. به همین دلیل است که اغلب فوت و فن پذیرفته شده روزنامه‌نگاری به کار گرفته نمی‌شود و تعهدات روزنامه‌نگاران در همه بحث‌ها نادیده می‌ماند».

در ابتدای دوره آموزشی موسسه «کیهان» بلافاصله آنها را به موسسه‌ای معرفی کردند تا تایپ یاد بگیرند؛ «آن زمان هیچ‌کس مطالب خودش را تایپ نمی‌کرد. در تحریریه‌ها همیشه چند تایپیست نشسته بودند، آشنا با همه نوع دست‌نوشته خوب و بد! مطالب بعد از تایپ یک بار دیگر خوانده می‌شد و ماشین‌نویس‌ها باید غلط‌ها را تصحیح می‌کردند. کارهای مضاعف و وقت‌گیر! اما ما از همان ابتدا باید مطالبمان را خودمان تایپ می‌کردیم. از آنجایی که مسیر کلاس ماشین‌نویسی برایم دور بود، خودم یک ماشین تایپ تهیه و در خانه تمرین کردم. در کمتر از دو هفته توانستم سرعتم را به ۲۵۰ حرف در دقیقه برسانم. از آن زمان تا حالا تمام مطالبم را خودم تایپ می‌کنم و دست خط من را خیلی‌ها ندیده‌اند. اما هنوز روزنامه‌نگارانی را می‌بینم که مطالبشان را با دست می‌نویسند و تعجب می‌کنم که تایپ بلد نیستند. می‌بینید که ما چقدر از آن زمان عقب‌تر هستیم؟ آن زمان شرط ورود ما به کلاس‌های روزنامه‌نگاری این بود که تایپ بلد باشیم، اما امروز برخی از روزنامه‌نگاران اصلاً تایپ نمی‌دانند.

بعد از اتمام دوره یک ساله موسسه «کیهان» به روزنامه تازه تاسیس «آیندگان» رفت. «آن چیزهایی که در موسسه «کیهان» به ما یاد داده بودند در «آیندگان» رعایت می‌شد، ولی «کیهان» همچنان به همان شیوه سنتی فعالیت می‌کرد. تا سال ۵۸ که روزنامه «آیندگان» تعطیل شد در آنجا حضورر داشتم. روزنامه «آیندگان» به همه تعهدات روزنامه‌نگاری پایبند بود و اصلاً چریکی عمل نمی‌کرد. در تمام دوره کارم در این روزنامه حتی یک بار اتفاقق نیفتاد که گزارشی که نوشته‌ام تکذیب شود. امروز تعداد تکذیب خبرها به نوعی سابقه خوب روزنامه‌نگاران به حساب می‌آید! در حالی که امروز به نظرم برخی از تیترهایی که در صفحات اول روزنامه‌ها دیده می‌شود، گاه چنان غیردوستانه یا نامحترمانه است که انگار خبرنگار و منابع خبری به گونه‌ای دو قطب مخالف یک آهن ربا هستند».

در وزارت‌خانه‌ها و موسسات به روی خبرنگاران بسته شده است

مهاجر معتقد است که در همه جای دنیا ورود به جرگه مطبوعات به این آسانی که امروز هست، نیست؛ «ما اینجا دروازه‌ها را باز و افراد غیرحرفه‌ای را وارد این عرصه کرده‌ایم و می‌توان گفت نزدیک به ۹۰ درصد آنها اصلاً در این رشته تحصیل نکرده و آموزش ندیده‌اند. این در حالی است که باید موسسات ملی و خصوصی برای تربیت روزنامه‌نگار وجود داشته باشند، ولی هیچ موسسه‌ای در این عرصه پا نگرفته است و این دانشکده علوم ارتباطات هم که توسط دکتر معتمدنژاد راه‌اندازی شده بود، خیلی زود تبدیل به مدرسه‌ای شد که به جای اینکه روزنامه‌نگار تربیت کند، مامور سانسور و روابط عمومی تربیت کرد».

او ادامه می‌دهد: «افرادی که لیساس گرفته‌اند، اما نمی‌توانند یک یادداشت بنویسند؛ برای اینکه تمرین نکرده‌اند. ما به جای آنکه یاد بدهیم مردم چطور بنویسند، بیشتر یاد داده‌ایم که چطور بد بنویسند؛ به خاطر اینکه در مدارس ارزش درس انشاء در حد صفر است و هیچ‌کسی روی این مهارت کار نمی‌کندافرادی که لیساس گرفته‌اند، اما نمی‌توانند یک یادداشت بنویسند؛ برای اینکه تمرین نکرده‌اند. ما به جای آنکه یاد بدهیم مردم چطور بنویسند، بیشتر یاد داده‌ایم که چطور بد بنویسند؛ به خاطر اینکه در مدارس ارزش درس انشاء در حد صفر است و هیچ‌کسی روی این مهارت کار نمی‌کند. همه فکر می‌کنند که بچه‌ها زبان مادری خود را می‌دانند و دیگر نیازی به یاد گرفتن ندارند. من خودم تُرک‌زبان هستم و به همین خاطر به زبان فارسی به عنوان یک علم نگاه کرده‌ام و سعی داشته‌ام که همه رمز و رازهای به کار بردن واژه‌ها و ساختن جمله‌ها را یاد بگیرم. یاد گرفته‌ام که هر کلمه دارای بار بخصوصی است و هر واژه‌ای را برای در هرجا و برای هرکسی نمی‌شود به کار برد. مثلاً اینکه از ریاست جمهوری نمی شود به عنوان «برادر» نام برد. او همه جا پرزیدنت است! تغییر کردن سمت اشخاص به معنای «برکناری» نیست! معنای «اعلام کردن» همان «ادعا کردن» نیست! جواب ندادن به یک سئوال به معنای درست بودن سئوال خبرنگار نیست! مقام‌ها می‌توانند به دلایل مختلف و تعهداتی که در برابر دیگران دارند گاه از اعلام عقیده در یک مورد خودداری کنند. به زبان ساده‌تر بسیاری از افرادی که زبان مادری آنها فارسی است، بار کلمات را به درستی رعایت نمی‌کنند یا نمی‌توانند درست بنویسند، چون تصور می‌کنند که همه چیز را درباره این زبان می‌دانند و دیگر به دنبال یادگیری نمی‌روند.»

مهاجر معتقد است که روزنامه‌نگاری همانند شاعر بودن نیاز به یک خصلت درونی دارد و آن هم حس کنجکاوی است که باید آموزش داده شود؛ «امروز همه افرادی که در مطبوعات و رسانه‌ها کار می‌کنند، خودشان را روزنامه‌نگار می‌دانند. غالباً دیده‌ام که حتی کارت تردد ورود از محدوده طرح برای خبرنگاران، به کارمندان اداری یک موسسه رسانه‌ای هم داده می‌شود. البته من خودم کارت نمی‌گیرم چون معتقدم هنوز خودم می‌توانم از طریق سیستم‌های همگانی شهری هر جا که بخواهم بروم و نیازی به ماشین ندارم. همین موضوعات موجب شده است که قدرت روزنامه‌نگاران تحلیل برود و رابطه‌ای منطقی میان منابع خبری و خبررسانان برقرار نشود. رابطه خوبی که می‌تواند به انتقال درست مفاهیم به افکار عمومی منجر بشود، چنان به ورطه بی‌اعتمادی کشیده شده که خبرنگاران و منابع خبری را به دو جبهه مخالف تبدیل کرده است.

این روزنامه‌نگار می‌گوید «امروز در وزارتخانه‌ها به روی روزنامه‌نگارها بسته شده است و آنان نمی‌توانند بدون اجازه وارد تشکیلات دیوانی بشوند. روزنامه‌نگاران هم عادت کرده‌اند که هر کجا می‌روند از طریق روابط عمومی‌ها بروند؛ در حالیکه هیچ وقت ما این کار را نمی‌کردیم. همین الان هم اگر بخواهم به عنوان روزنامه‌نگار وارد موسسه‌ای بشوم از طریق بالاترین مقام مسؤول این کار را می‌کنم و حتی قبول نمی‌کنم که مسؤول روابط عمومی در جلسه مصاحبه حضور داشته باشد. در حقیقت ضعف روزنامه‌نگارها باعث شد که امروز آنها را بدون هماهنگی با روابط عمومی‌ها جایی راه ندهند، چرا که یاد نگرفته‌اند که از کجا وارد یک سازمان شوند.»



خبرنگاران چریک نیستند

مهاجر معتقد است یکی از قواعد مهم روزنامه‌نگاری تعهداتی است که روزنامه‌نگار در قبال جامعه بر عهده می‌گیرد؛ «یکی از تعاریف خیلی ساده‌ای که از قدیم الایام برای روزنامه‌نگاری مطرح شده، تنویر افکار عمومی است؛ یعنی نه تنها مردم را گیج نکردن، بلکه آنها را از سردرگمی رهانیدن؛ این در حالی است که امروز مطبوعات ما بر خلاف این موضوع عمل می‌کنند و گاهی حتی با شایعات هم همگام و همراه می‌شوند و اگر هم کمی دقت کنیم متوجه می‌شویم که دیگر الفتی میان مردم و خبرنگاران باقی نمانده است؛ چراکه روزنامه‌های امروز فاقد روحیه‌ای هستند که بتوانند مردم را هدایت کنند».

او ادامه می‌هد «به عنوان مثال اگر مردم می‌گویند ما کشور فقیری داریم، مطبوعات هم با آنها هم‌صدا می‌شوند و یادشان می‌رود که مگر می‌شود یک کشور فقیر در سال حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار خودرو بفروشد؟ کدام کشور فقیر دنیا را می‌شناسید که در طول سال ۵ میلیون نفر از شهروندانش سفر خارجی، فقط به قصد تفریح داشته باشند؟ منظورم این است که باید دید آن ‌عواملی که فقر را نشان می‌دهد در کجا دیده می‌شود؟ دولت ما به ۸۳ میلیون نفر کمک می‌کند و همه را در سطح مستمند قرار داده است؛ این در حالی است که دولت می‌توانست با هزینه کمتری هم به مستمندان کمک کند و هم کارتون خواب‌ها را جمع کند».

این روزنامه‌نگار با سابقه سخنانش را اینگونه ادامه می‌دهد که «ما وقتی به کمک فقرا می‌رویم، می‌خواهیم مزایایی که برای آنها در نظر می‌گیریم را برای ثروتمند هم در نظر بگیریم. تصور کنید تا کنون نزدیک به ۱۲۰ میلیارد دلار به مردم پول داده شده است و با این پول در واقع در جهت تخریب اقتصاد ایران فعالیت کرده‌ایم. نه تنها چیزی درست نشده، بلکه انتظار هم به وجود آمده است و تمام روزنامه‌ها و رسانه‌ها هم با این انتظار همراه هستند. اگر روزی دولت بخواهد این یارانه را قطع کند، بزرگ‌ترین منتقدان و معترضان همین روزنامه‌ها و رسانه‌ها خواهند بود. چراکه هنوز بسیاری از رسانه‌ها متوجه نشده‌اند که این یارانه در جهت تخریب اقتصاد ماست و نه تقویت آن».



مهاجر با بیان اینکه روزنامه‌نگار نباید اسیر افکار شود، می‌گوید «امروز به جای آنکه روزنامه‌نگاران افکارسازی کنند، با افکار منفی و نادرست همراه می‌شوند و از مردم قدیس و از حکومت‌ها دشمن درست می‌کنند. در حالی که چنین چیزی نیست. روزنامه‌نگارها چریک نیستند که با یک سمت همراه شوند و سمت دیگر را بکوبند. روزنامه‌نگارها باید بی‌طرف باشند و به عنوان مثال برای آنها اگر اسم رییس‌جمهور عوض شود فرق نمی‌کند و به هر حال رییس جمهور، ریس جمهور است. بر همین اساس نقد کردن دولت یا موسسات و اشخاص هم بر اساس نام منابع خبری یا وابستگی آنان به گروه‌های خاص نباید انجام بگیرد. برای روزنامه‌نگار مقام خوب یا بد وجود ندارد، اما اعمال خوب یا بد وجود دارد و نقد یعنی که با منطق بتوانیم این تفاوت‌ها را در سطح افکار عمومی هم جا بیندازیم».

او می‌گوید «الان مگر کسی در آمریکا به رییس‌جمهوری ترامپ شک دارد؟ چه کسانی که رأی داده‌ و چه کسانی که به او رأی نداده‌اند، هم اکنون همه مردم آمریکا او را به عنوان رییس‌جمهور قبول دارند؛ در حالی که مطبوعات ما آشکارا به نفع یا مخالف ریاست جمهوری و نه نقد کارهایی که ایشان انجام می‌دهند، موضع می‌گیرند. انگار که هر کدامشان ارگان حزب خاصی هستند و نقدهایشان هم تابعی است از میزان نزدیکی یا دوری آن حزب به دولت. به این ترتیب عملاً برای رییس‌جمهورشان مرتبه‌ای که قانون و آرای عمومی معین کرده است، باقی نمی‌گذارند. گاهی می‌بینم که روزنامه‌نگاران بسیار جوان از روسای جمهور انتقاد می‌کنند. در زمان ما پرداختن به چنین مقوله‌هایی در حد روزنامه‌نگاران جوان‌تر نبود. سرمقاله‌های مطبوعات را هم کسانی می‌نوشتند که چند صباحی از دوره تجربه‌اندوزی‌شان گذشته بود. ما متقاعد شده بودیم که روسای جمهور و شخصیت‌های تراز اول را باید خبرنگاران و روزنامه‌نگاران قدیمی‌تر و استوارتری نقد کنند که نسبت به موضوعات مختلف آگاهی داشته و پخته باشند».

جنگ خبرنگاران با وزرا

میکروفون می‌گذارند مشکلی ندارد، اما جلوی آقای روحانی نباید چند میکروفون وجود داشته باشد. در کدام نشست‌های خبری روسای جمهور جهان دیده‌اید که جلوی آنها ۱۰ میکروفون گذاشته باشند؟ کجا دیده‌اید که ریکوردر را دم دهان وزیر بگیرند؟ من در دو رژیم متفاوت کار کرده‌ام و با سران آنها رفت و آمد داشته و دارم؛ چون هیچ‌گاه همانند یک چریک وارد یک وزارت‌خانه نمی‌شوم؛ بلکه به عنوان یک روزنامه‌نگارم می‌روم، سوالم را می‌پرسم و جوابم را هم می‌گیرم و با وزیر یا مقام مسؤول هم سرجنگ ندارم! ممکن است سوالی بپرسم که وزیر نخواهد جواب بدهد؛ مختارم که این موضوع را انعکاس بدهم یا ندهم، اما حق ندارم که به این خاطر طرف مقابل را سرزنش بکنم».

این روزنامه‌نگار با سابقه ادامه می‌دهد: «این رابطه‌ای که در حال حاضر میان منابع خبری مهم و بسیاری از خبرنگاران وجود دارد، اصلاً رابطه نیست. از آنجا که من هنوز روزنامه‌نگاری می‌کنم، در بسیاری از نشست‌های خبری هم حضور پیدا می‌کنم و به نوعی با روزنامه‌نگاران جوان همراه هستم. گاهی در این نشست‌ها می‌بینم رابطه‌ای که میان خبرنگاران جوان و سازمان‌های وجود دارد، رابطه درستی نیست و صرفاً جنبه رسمی و تشریفاتی دارد و در واقع خبرنگاران تنها با دعوت رسمی می‌توانند در سازمان‌ها حضور پیدا می‌کنند. رابطه‌ای که میان خبرنگاران جوان و سازمان‌های وجود دارد، رابطه درستی نیست و صرفاً جنبه رسمی و تشریفاتی دارد و در واقع خبرنگاران تنها با دعوت رسمی می‌توانند در سازمان‌ها حضور پیدا می‌کنند؛ در حالی که در گذشته وزارتخانه‌ها در دست ما خبرنگاران بود و همین الان هم هست و من در کمتر موردی برای گفت‌وگو با مقام‌های مختلف از طریق روابط عمومی یا نامه‌نگاری اقدام می‌کنم».

می‌گوید: «گاهی آنقدر با منابع خبری در ارتباطم که نیازی نیست برای ارتباط با آنها، به وزارتخانه و سازمانی بروم؛ بلکه بعضاً در خانه‌شان آنها را ملاقات می‌کنم. این اتفاقی نیست که با داشتن روحیه چریکی بتوان به آن رسید. اگر ما منابع خبری خودمان را از دست بدهیم که دیگر رونامه‌نگار یا خبرنگار نیستیم. اخبارمان را از کجا می‌خواهیم دریافت کنیم؟ امروز روزنامه‌نگاران و خبرنگاران گله می‌کنند که ما را هیچ کجا راه نمی‌دهند و در این میان روابط عمومی‌ها هم از این فرصت استفاده می‌کنند. گاهی درآمد برخی از خبرنگاران از منابع خبری‌شان بیشتر از رسانه‌ای است که در آن فعالیت می‌کنند و این فاجعه است».

او با بیان اینکه امروز خبرنگاران به منابع خبری اهمیت نمی‌دهند، می‌گوید «ما یاد گرفته بودیم وقتی مطلبی می‌نویسم، این مطلب باید چند نفر را راضی کند. اول از همه خودمان بودیم که باید از مطلبی که می‌نوشتیم و می‌نویسم رضایت داشته باشیم که امروز چنین رقابتی اصلاً وجود ندارد؛ به عنوان مثال در نشست‌های خبری که تعداد زیادی خبرنگار وجود دارد، همه یک مدل خبر می‌دهند و هیچ‌کس اهمیت نمی‌دهد که بازتاب این نشست را چطور به شکل جدید و منحصری منتشر کند. دوم رضایت سردبیر مهم بود، خواننده و در نهایت منبع خبری. اگر سردبیر مطلب ما را دوست نداشته باشد، آن را منتشر نمی‌کند و اگر خواننده دوست نداشته باشد، آن را نمی‌خواند و اگر منبع خبری راضی نباشد دیگر به ما خبری نمی‌دهد».

منبع خبری سرمایه خبرنگار است

مهاجر معتقد است که دیگر خبرنگاران به منابع خبری به عنوان یک سرمایه نگاه نمی‌کنند؛ «الان اصلاً به منابع خبری اهمیت داده نمی‌شود و انگار که دیگر منبع خبری جزو ثروت‌های خبرنگار محسوب نمی‌شود. گاهی منابع خبری به خبرنگاران اعتماد می‌کنند و حرف‌های پشت پرده را به آنها می‌گویند و از آنها می‌خواهند این حرف‌ها را جایی منتشر نکنند، ولی بارها دیده‌ام که برخی از خبرنگاران این حرف‌ها را منتشر می‌کنند و بعد هم می‌گویند فلان مسؤول پاسخگو نیست. این درست نیست، دیگر اعتمادی نیست.»

او می‌گوید: «به نظرم یک روزنامه‌نگار یا خبرنگار بعد از ۳۰ سال کار کردن در این عرصه، تازه به مرحله‌ای می‌رسد که مقاله بنویسد. اما الان می‌بینیم که روزنامه‌نگاران و خبرنگاران بسیار جوان مقاله می‌نویسند؛ درست همانند مجریان جوان برنامه‌های تلویزیونی که ظاهرا مامور شده‌اند که درس اخلاق و ادب به مخاطبان‌شان بدهند. این در حالی است که افرادی می‌توانند پند اخلاقی بدهند که پخته و دارای تجربه باشند. روزنامه‌نگارانی که به عنوان مثال از رئیس‌جمهور سوال می‌پرسند، باید با دانش و پخته باشند. در حالی که هر کسی نمی‌تواند در جلسه مصاحبه ریاست جمهوری بنشیند روزنامه نگارانی که به عنوان مثال از رئیس‌جمهور سوال می‌پرسند، باید با دانش و پخته باشند. در حالی که هرکسی نمی تواند در جلسه مصاحبه ریاست جمهوری بنشیند. مشاهده می‌کنید که در کشوری به بزرگی آمریکا که بیشترین رسانه‌های خبری جهان را هم در اختیار دارد خبرنگاران معدودی حضور می‌یابند. اگر قرار می‌شد از هر رسانه یک خبرنگار بیاید باید مکان مصاحبه را به یک استادیوم می‌بردند!»

این روزنامه‌نگار با سابقه سخنانش را اینگونه ادامه می‌دهد که «من چندین بار هم این موضوع را با مقام‌های اداره کل مطبوعات وزارت ارشاد مطرح کرده‌ام که نشست‌های مطبوعاتی آقای رئیس جمهور نباید اینقدر شلوغ باشد. در کدام نشست‌های خبری روسای جمهور جهان دیده‌اید که جلوی آنها ۱۰ میکروفون گذاشته باشند؟ کجا دیده‌اید که ریکوردر را دم دهان وزیر بگیرند؟ وقتی وزیر در حال راه رفتن است چه جای سوال پرسیدن است؟ مگر می‌شود آنها را در این شرایط پاسخگو کرد؟ باید فاصله‌ معقولی میان خبرنگار و مقام مملکتی و مسؤول حفظ شود».

مهاجر می‌گوید: «امروز خبرنگاران با وزرا و منابع خبری ارتباط مستقیم ندارند. این درحالی است که در گذشته بین آنان رابطه محترمانه‌ای وجود داشت که به کسب بهتر خبرها منتهی می‌شد. امروز آن احترامات و اعتمادها فروریخته است. برای بهتر کردن شرایط باید برای بازسازی روش‌های خبررسانی‌مان، اهمیت بیشتری قائل شویم. پروتکل‌های روزنامه‌نگاری را جدی‌تر بگیریم. از موضع‌گیری موافق و مخالف با اشخاص دست برداریم و به همان هدفی برگردیم که اولین روزنامه‌ها در جهان الگو گرفتند. آگاهی بخشیدن به مخاطبان و روشن کردن گوشه‌هایی از اخبار که ممکن است در تاریکی مانده باشد».

گفت‌وگو: فاطمه خلیلی - ایسنا