IDC، يك موسسه تحقيقات بازار، پيش بيني كرده است «دنياي ديجيتال» (دادههاي ايجاد شده و كپي شده در هر سال) در سال 2025 به ميزان 180 زتا بايت (180 با 21 صفر) خواهد رسيد.
اقتصاد گردان - يك پالايشگاه نفت شبيه كليساي جامع است؛ كانون قدرت، زواياي تاريك و دراماتيك، برجهاي مزين با قلههاي گوتيك، گازهاي شعلهور با شيشههاي لك گرفته، بوي زننده هيدروكربنها با بخور تند. در مقابل مراكز اطلاعات و دادهها، منظرهيي را ارائه ميكنند كه درخشندگي كمتري دارد، ساختمانهايي با پنجرههاي خاكستري كه هيچ ارتفاع و شكوهي را به رخ نميكشند اما تا بينهايت گسترده شدهاند. با اين حال، هر دو مشتركات زيادي دارند؛ هر يك لولههايي دارند كه درونشان پر از مواد خام است. پالايشگاهها بنزين، پروپان و ديگر مشتقات نفت را جمعآوري ميكنند كه با حرارت دادن از هم تفكيك ميشوند. اما در مراكز عظيم اطلاعاتي، هوا براي خنك كردن كامپيوترهايي كه الگوها، پيشبينيها و ديگر منابع را از دادههاي خام ديجيتالي استخراج ميكنند، منتقل ميشود. همچنين هر دو نقشهاي يكساني را ايفا ميكنند؛ توليد مواد اوليه حياتي براي اقتصاد جهان. بدون وجود مشتقات نفت خام توليد ماشين، پلاستيك، بسياري از داروها و خيلي از امكانات زندگي مدرن امروزي امكانپذير نبود. تجزيه و تحليل دادهها توسط مراكز اطلاعاتي براي بخشهاي مختلف آن باعث قدرت گرفتن انواع خدمات آنلاين شده كه بهطور فزاينده دنياي واقعي را از طريق دستگاههاي اينترنتي به هم متصل كردهاند.
دادهها براي قرن حاضر مانند نفت براي قرن پيش از آن است كه محرك رشد و تغيير به حساب ميآمد. جريان اطلاعات موجب شكلگيري زيرساختها، مشاغل، انحصارات، سياستها و ضرورتا اقتصادهاي جديد ميشود. اطلاعات ديجيتالي به هيچ يك از منابع سنتي كه به روشهاي مختلف استخراج، تصفيه، داراي ارزش و خريد و فروش ميشوند، شبيه نيستند. اطلاعات، باعث تغيير قواعد رايج بازارها ميشوند و روشهاي جديدي را براي تنظيم گرهاي آن تقاضا ميكنند. با وجود اطلاعات و دادهها، بسياري از رقابتها و جنگها تبديل به برنده ميشود.
IDC، يك موسسه تحقيقات بازار، پيش بيني كرده است «دنياي ديجيتال» (دادههاي ايجاد شده و كپي شده در هر سال) در سال 2025 به ميزان 180 زتا بايت (180 با 21 صفر) خواهد رسيد.
انتقال اين حجم از منابع اطلاعات از طريق اتصال به اينترنت پهن باند 450سال طول خواهد كشيد. شركت آمازون، غول تجارت الكترونيك با يك بازوي ابرمحاسباتي در حال رشد، براي سرعت بخشيدن به انتقال مراكز دادههاي خود از كاميونهاي حمل ظروف براي جابهجايي بستههاي شامل دستگاهاي ذخيره اطلاعات به اندازه 100 پتابايت (1 با 15 صفر) استفاده ميكند. براي تحليل تمام اين اطلاعات، شركتها به سرعت در حال ايجاد ساختمانهاي پردازش اطلاعات هستند. براساس گزارش وال استريت ژورنال، در سال 2016، آمازون، ْلفابت و مايكروسافت روي هم رفته نزديك به 25 ميليارد دلار صرف هزينههاي سرمايهگذاري كردهاند كه نسبت به سال قبل آن بيش از 22درصد رشد داشته است.
كيفيت دادهها بيش از حد تغيير كرده است. اين دادهها ديگر بخش عمده اطلاعات ديجيتال كه شامل پايگاه اطلاعاتي نام و ديگر مشخصات فردي نظير سن، جنسيت و ميزان درآمد بوده را شامل نميشود. اقتصاد جديد بيشتر به جريانهاي زماني و واقعي پرشتاب كه اغلب، دادههاي غير ساختارمندند، مربوط ميگردد: خيلي از عكسها و ويديوهاي ارائه شده توسط كاربران شبكههاي اجتماعي، حجم وسيعي از اطلاعات توليد شده توسط مسافراني كه در مسير كار و خانه تردد ميكنند و جريان اطلاعاتي از صدها حسگر در يك موتور جت. از قطارهاي مترو تا توربينهاي بادي تا صندليهاي توالت و توسترها، انواع گوناگوني از دستگاههاي هوشمند در حال تبديل شدن به منابع اطلاعاتي هستند. تمام دنيا مانند حسگرهاي ديجيتالي و رسانا به هم متصل شدهاند و افراد هر جايي كه بخواهند بروند يك اثر ديجيتالي از خود باقي خواهند گذاشت مگر اينكه به اينترنت متصل نباشند. چنانچه پاول ساندرگر، استراتژيست بزرگ اطلاعاتي در اوراكل كه سازنده نرمافزارهاي ديجيتالي است در اين رابطه گفته است: «دادهها به بيگانگي نهايي تبديل خواهند شد، چيزي كه ما آن را خلق كرديم و آنچه ما ساختيم.»
دانش اطلاعات
مهمترين مساله اين است كه ارزش اطلاعات در حال افزايش است. در ابتدا شركتهاي فيس بوك و گوگل دادههاي گردآوري شده از كاربران خود را براي هدفگذاري بهتر در تبليغات مورد استفاده قرار ميدادند. اما در سالهاي اخير به اين نتيجه دست يافتند كه دادهها و اطلاعات را ميتوان به هر تعداد هوش مصنوعي (AI) و خدمات «شناختي» تبديل كرد كه منابع جديدي از درآمد محسوب ميشوند. اين خدمات شامل ترجمه، شناخت بصري و ارزيابي شخصيت افراد از طريق تحليل نوشتههاي آنها در شبكههاي اجتماعي است كه ميتوان تمام آنها را به شركتها و بنگاهها فروخت تا در توليدات خود از اين اطلاعات بهرهبرداري كنند.
اگرچه علائم و نشانههايي از اقتصاد اطلاعات در هر جايي يافت ميشود، اما شكل آن تنها در حال حاضر نمايان شده است. تعداد روزافزوني از شركتها و بنگاهها در تلاش هستند تا جزيي از كاركرد اقتصاد اطلاعات باشند و كوشش ميكنند تا از موتور محركه نيرومند اقتصادي كه «اثر شبكهيي دادهها» ناميده ميشود بهرهبرداري نمايند و با كمك اطلاعات آن، كاربران را جذب كنند. اين كار به جذب بيشتر كاربراني كه از دادهها و اطلاعات استفاده ميكنند و بهبود كيفيت خدمات براي جذب بيشتر كاربران كمك ميكند. اطلاعات عمده از طريق منبع اصلي منتشر ميگردد. بهطور مثال در فيسبوك كاربران با گذاشتن كامنت يا لايك كردن مطالب و ديگر اشكال ارتباطي با اين شبكه اجتماعي، آنها با كاربران خود بيشتر آشنايي پيدا ميكنند و تمايل و علايق آنها را ميشناسند. بهطور مشابه با جستوجوي مطالب توسط مردم در گوگل بهترين نتايج به دست ميآيد.
اين شركتها همواره در جستوجوي چشمههاي جديد اطلاعات هستند. فيسبوك از طريق برخي دنبالههاي الگوريتمي به عنوان مثال زماني كه كاربران مطالبي را با دوستان خود به اشتراك ميگذارند، كاربران خود را پيدا ميكند. اين مساله نشان ميدهد كه كامپيوترهاي آنها چگونه توانايي تشخيص صدها ميليون نفر را با دقت 98درصد دارند. ناظر ديجيتالي گوگل كه اصطلاحا ASSISTANT ناميده ميشود، در رابطه با وظايف، كاركرد و پاسخ به پرسشهايي كه بيشتر مورد استفاده كاربران قرار ميگيرد عملكرد بهتري دارد. اوبر به سهم خود به خاطر ارزان بودن تاكسيهايش بيشتر شناخته شده است. هرچند ارزش تقريبي 68 ميلياردي اين شركت بحث جداگانهيي است اما دارايي اصلي اوبر به خاطر داشتن بيشترين منابع اطلاعاتي شامل عرضه (رانندگان) و تقاضا (مسافران) حمل و نقل شخصي است. بهطور مشابه، براي اغلب مردم، شركت «تسلا» به دليل توليد خودروهاي برقي كوچك شناخته ميشود. اما آخرين مدل اين خودرو شامل كوهي از اطلاعات است كه به اين شركت اجازه ميدهد تا الگوريتم ماشينهاي بدون راننده اين شركت را بهينه كرده و نهايتا نرمافزارهاي آن را بهطور اصولي بهروزرساني كند. تا پايان سال گذشته، اين شركت 1، 3ميليارد مايل به ارزش اطلاعات رانندههاي خود اضافه كرده است كه بيشتر از حجم سفارشات مربوط به خودرو بدون سرنشين Waymo از شركت آلفابت است.
استارتآپها يا شركتهاي نوپاي اينترنتي كه داده محور هستند اقتصادي جديد را پايهگذاري ميكنند: آنها چشمانداز تازهيي از نفت ديجيتال را ترسيم ميكنند، با استخراج دادهها و اطلاعات و بهرهبرداري از اين منابع براي ارائه خدمات هوشمندانه جديد، با تجزيه و تحليل اشعه X و اسكن CAT براي تعيين جاهايي از مزارع براي اسپري علف كشها و. اين شركتها در آينده فعال هستند. Nexar، يك استارتآپ اسراييلي، روشي هوشمندانه براي استفاده رانندگان از منابع اطلاعاتي بهكار گرفته است. اين شركت با كمك اپليكيشني كه روي گوشيهاي هوشمند رانندگان نصب ميگردد، اقداماتي كه بهطور معمول و در طول سفر اتفاق ميافتد را با عكس و فيلمهاي اشتراكگذاري شده منتشر ميكند. چنانچه موارد غيرمنتظرهيي در جاده روي دهد مانند ترمز ناگهاني بهواسطه يك حفره يا موانع ديگر اتفاق بيفتد ديگر رانندگان از طريق اين برنامه مطلع ميشوند. مزيت استفاده از برنامه Nexar دريافت فيلم و خدمات ديگر با گزارش جزييات آن مثلا وقوع يك تصادف در طول مسير توسط رانندگان است. هدف شركت ارائه انواع خدماتي است كه ميتواند به رانندگان براي جلوگيري از وقوع تصادفات كمك كند و در مقابل ارائه اين خدمات رانندگان يا شركتهاي بيمهگر به Nexar پرداخت ميكنند. يكي از اين موارد، هشدار در رابطه با وجود گودال در مسير رانندگان يا توقف ناگهاني يك خودرو در گوشه كوري از جاده است.
حتي شركتهايي هم كه فناوري محور نيستند تلاش ميكنند تا از چشمههاي ديجيتالي استفاده كنند. به عنوان مثال، شركت GE سيستم عاملي براي اينترنت صنعتي راهاندازي كرده كه اصطلاحا Predix ناميده ميشود و از آن براي كمك به مشتريان خود براي كنترل ماشين آلات استفاده ميكند. Predix يك سيستم گردآوري اطلاعات است كه: دادهها را از طريق دستگاههاي هوشمندي كه بهم متصل هستند به اشتراك گذاشته و با ساير اطلاعات تركيب ميكند و سپس الگوريتمهاي به هم پيوسته براي كمك به بهبود كاركرد يك نيروگاه و نگهداري موتورها پيش از آنكه آسيبي ببينند مورد استفاده قرار ميگيرد.
همانطور كه ميدانيم در بازارهاي نفت، شركتهايي كه اطلاعات بيشتري دارند بر شركتهاي كوچكتر برتري پيدا ميكنند. اما جنبههاي ديگري از اقتصاد اطلاعات براي معامله گران طلاي سياه جالب به نظر ميرسد. نفت،با ارزشترين كالاي تجاري جهان محسوب ميشود. اما در مقابل، اطلاعات به سختي قابل تجارت است يا حداقل نه براي پول. شايد به همين دليل باشد كه عدهيي در ذهن خود نسبت به قلمداد كردن اطلاعات به عنوان «سرمايه جديد» نگراني داشته باشند. اما همانطور كه در گزارش سال 2011 مجمع جهاني اقتصاد در داووس تاكيد گرديده است، اقتصاد اطلاعات در آينده شامل بازارهاي پر رونقي از بيتها و بايتها خواهد بود.
مشكلات رايج
عدم وجود بازار اطلاعات، نتيجه همان عواملي است كه به وجود خود شركتها مربوط ميشود. انواع «هزينههاي مبادلات» در بازارها-جستوجوي اطلاعات، مذاكره در مورد معاملات، اجراي قراردادها و غيرهسادهتر و با كارآيي بهتر ميتوان اين فعاليتها را در خانه انجام داد. به همين ترتيب، ايجاد و استفاده از دادهها در يك شركت نسبت به خريد و فروش آنها در يك بازار آزاد اغلب سودمندتر است.
با وجود فراواني اطلاعات، جرياني از دادهها را نميتوان يك كالا محسوب كرد: هر طيفي از اطلاعات در رابطه با «به موقع بودن» يا چگونگي امكان كامل كردن آن متفاوت هستند. فقدان قابليت جانشيني، در زبان اقتصادي، براي خريداران جهت يافتن مجموعه اطلاعات و قيمتگذاري آنها مشكل ساز خواهد بود؛ ارزش هر نوع اطلاعات براي مقايسه با ساير دادهها مشكل است. اين يك عامل بازدارنده براي هر دو طرف معامله است. محققان فقط شروع به بسط روشهاي قيمتگذاري كردهاند، چيزي كه گارتنر، به عنوان مشاور، آن را «اينفونوميك» ناميده است. يكي از پيشگامان اين مساله، جيم شورت، از دانشگاه كاليفرنيا در سن ديگو، است كه مطالعاتي راجع به چگونگي تصميمگيري در مورد ميزان دادههايي كه داراي ارزش هستند، انجام داده است. يكي از اين مطالعات در رابطه بنگاههاي تابعه «سرگرمي سزار»، يك شركت شرط بندي، است كه در سال 2015 ورشكسته شد. با ارزشترين دارايي شركت، به اندازه يك ميليارد دلار، شامل اطلاعات مربوط به 45 ميليون مشتري وفادار آن بوده كه در طول 17 سال به اين بنگاه شرطبندي پيوسته بودند.
مشكل قيمتگذاري يكي از مهمترين دلايلي است كه ممكن است براي يك شركت سادهتر باشد كه به آنها دست پيدا كند به جاي خريد دادهها از ديگر بنگاهها حتي اگر به آن اطلاعات علاقه زيادي داشته باشد. به عنوان نمونه در سال 2015 زماني كه شركت IBM طبق يك گزارش 2 ميليارد دلار به يك شركت اقليمشناسي جهت دستيابي به منابع اطلاعات آب و هوايي آن پرداخت كرد در حالي كه زيرساختهاي مورد نياز براي گردآوري اين دادهها را در اختيار خود داشت. مساله بيهوده ديگر، معاملات مربوط به داد و ستد است: بخشهايي از خدمات ملي بهداشت بريتانيا و DeepMind از شركت آلفابت براي تبادل و دسترسي به دادههاي بيماران ناشناس و اطلاعات استخراج شده از آنها توافق كردند.
واقعيت اين است كه اطلاعات ديجيتال، برخلاف نفت، غير رقابتي است به اين معنا كه در يك زمان ميتوان آنها را كپي كرد يا توسط بيش از يك نفر (يا الگوريتم) مورد استفاده قرار گيرد كه بر پيچيدگيهاي اين مساله ميافزايد. اين بدان معناست كه اطلاعات و دادهها ميتواند جهت اهدافي غير از موارد توافق شده مورد استفاده قرار گيرد كه اين مورد در رابطه با صاحبان اطلاعات سردرگمي بيشتري ايجاد ميكند.