نوشته نيكولام. اشاف سردبير ژاكوبن و نويسنده كتاب «پيامبران جديد سرمايه»
درست همانگونه كه خودرو شناسه قرن بيستم بود، گوشي هوشمند شكلي نو به كار و زندگي امروز ما ميدهد
اقتصاد گردان - خودرو از جنبههاي بسياري كالاي شناسنده قرن بيستم بود. اهميت آن نه از پي برتري فناورانه يا پيچيدگي خط توليدش بلكه بيشتر از توانايياش در نمايش و سرشتن جامعه ميآمد. راههايي كه از آن خودروها را توليد، تقاضا، استفاده و كنترل ميكرديم، پنجرهيي بودند به سوي ذات جريان اصلي اقتصاد قرن بيستم؛ نگاهي گذرا به برخوردها و تقسيمهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي.
امروز در دوراني كه شخصيتش را مالي شدن و جهانيسازي ميپردازد، جايي كه «اطلاعات» پادشاه است، ايده يافتن كالايي كه شناسنده يك عصر باشد، ممكن است جذاب به نظر آيد. امروز كمتر از پيش اهميت ندارند و رابطه مردم با آنها همچنان محور فهم جامعه است. اگر خودرو اساس فهم قرن گذشته بود، گوشي هوشمند كالاي شناسنده عصر ماست.
امروزه مردم بسياري از اوقاتشان را با گوشيشان سپري ميكنند. آنها در طول روز دايما به گوشي خود سر ميزنند و آن را نزديك به خود نگه ميدارند. اين روزها مردم در كنار گوشي ميخوابند، آن را به حمام و دستشويي ميبرند و هنگام راهرفتن، غذاخوردن، مطالعهكردن، كاركردن، انتظاركشيدن و رانندگيكردن چشمان خود را به صفحه آن ميدوزند. حتي طي تحقيقي 20درصد جوانان اقرار كردند كه در حين رابطه جنسي هم بهسراغ گوشيشان ميروند.
اينكه مردم در تمام روز، هر جا كه ميروند در دست يا در جيب خود گوشي دارند، چه معنا و مفهومي دارد؟ براي درك معناي اعتياد جمعي به گوشي بايد به تبعيت از توصيه هري بريورمن، اقتصاددان سياسي، يعني «ازيك طرف، ماشينها و از طرف ديگر روابط اجتماعي و نيز چگونگي تعامل اين دو در جامعه» بررسي كنيم.
ماشينهاي دستي
كارمندان اپل، شهرك فاكسكان واقع در حومه شهر شنژن چين را «موردور» مينامند: سرزميني نكبتبار در رشته افسانههاي جي. آر. آر تالكين [نويسنده كتاب هابيت و ارباب حلقهها]. همانطور كه موج بيسابقه خودكشيها در سال ۲۰۱۰ نشان داد، اين عنوان تعبيري نه چندان اغراقآميز درباره كارخانههايي است كه كارگران جوان چيني در آنها گوشي آيفون مونتاژ ميكنند. زنجيره تامين اپل، گروههاي مختلف مهندسان نرمافزار را به صدها تامينكننده قطعات در امريكاي جنوبي، اروپا و آسياي شرقي وصل ميكند. صفحههاي گوريلا گلس از كنتاكي امريكا، پردازندههاي حركتي از هلند، تراشههاي دوربين از تايوان و ماژولهاي فرستنده وگيرنده از كاستاريكا به سمت دهها كارخانه مونتاژ در چين سرازير ميشوند.
گرايشات همزمان خلاقانه و آسيبزاي جريان اصلي اقتصاد، تغييراتي دايمي در شبكههاي توليد جهاني و در داخل اين شبكهها پديد ميآورد و پيكربنديهايي جديد براي روابط قدرت شركتي و دولتي ايجاد ميكند. در روزگاران قديم، زنجيرههاي تامين با محوريت توليدكننده، غالب بودند و حرف اول را ميزدند. براي نمونه ميتوان به صنايعي مثل فولاد و خودروسازي اشاره كرد. افرادي مثل «لي اياكوكا» و اسطوره بوئينگ «بيل الن» تصميم ميگرفتند چه چيزي بسازند، كجا بسازند و به چه قيمتي بفروشند.
اما با بالاگرفتن تناقضات اقتصادي و سياسي مربوط به رونق پس از جنگ در دهههاي 60 و 70 كشورهاي بيشتروبيشتري در نيمكره جنوبي براي دستيابي به اهداف توسعهيي خود، راهبردهايي صادراتگرا اتخاذ كردند. به ويژه در صنايع سبك مانند صنعت پوشاك، اسباببازي و الكترونيك، نوع جديدي از زنجيره تامين پديد آمد كه در آن، حاكميت با خردهفروشان است؛ نه توليدكنندگان. در اين مدلهاي خريدارمحور، شركتهايي مثل نايكي، ليز كلِيبرن و والمارت، قيمت خود را به توليدكنندگان اعلام ميكنند.
قدرت و حاكميت در نقاط مختلفي از زنجيره گوشيهاي هوشمند قرار دارند و توليد و طراحي در مقياسي جهاني يكپارچه شدهاند. اما پيكربنديهاي جديدِ روابط قدرت سلسلهمراتبهاي موجود ثروت را تقويت ميكنند: كشورهاي فقير و با درآمد متوسط دست و پا ميزنند تا از طريق توسعه زيرساختهاي خود و معاملات تجاري بهسمت گرههاي پرمنفعتتر حركت كنند؛ اما فرصتهاي ارتقا بسيار نادرند و ماهيت جهاني توليد، تلاشهاي كارگران براي بهبود شرايط و دستمزدها را بسيار سخت ميكند.
كارگران كنگويي كه در معدن كلتان مشغول كارند، بيش از يك اقيانوس با مديران اجرايي نوكيا فاصله دارند. تاريخ، سياست، روابط كشورشان در تامين مالي و چندين دهه توسعه بين آنها جدايي انداخته است. بسياري از اينها ريشه در استعمارگري دارند.
براي كشف دگرگونيهاي ظريفتر در انباشت و تمركزي كه بهوسيله گوشي هوشمند تسهيل يافته و نمود پيدا كرده است، بايد توجه خود را از فرايندي كه مردم بهوسيله آن از ماشينها براي ساخت گوشيهاي همراه استفاده ميكنندبرداريم و به فرايندي معطوف كنيم كه از طريق آن از خود گوشي به عنوان ماشين استفاده ميكنيم.
از برخي جهات، ماشيندانستن گوشي، بديهي بهنظر ميرسد. در واقع چينيها به گوشي موبايل «شوجي» ميگويند كه بهمعني «ماشين دستي» است. مردم اغلب از ماشينهاي دستي خود مانند ساير ابزارها استفاده ميكنند؛ بهويژه در محل كار. افزايش تقاضا در جوامع توسعه يافته براي كاركناني انعطافپذير و سيار جايگاه ويژهيي به اين ابزار ميبخشد.
گوشيهاي هوشمند، محل كار را از لحاظ فضا و زمان گستردهتر ميكنند. ميتوان پيامهاي ايميل را هنگام صرف صبحانه پاسخ داد، برخي كارها را هنگام برگشت به خانه در مترو بررسي كرد و جلسههاي روز بعد را شب، قبل از خواب مشخص كرد. اينترنت به محل كار تبديل ميشود و دفتر كار فقط نقطهيي كوچك روي نقشهيي پهناور از فضاهاي كاري ممكن خواهد بود.
طولانيشدن روزهاي كاري بهواسطه گوشيهاي هوشمند چنان همهگير و زيانبار شده است كه گروههاي كارگري به مبارزه برخاستهاند. در فرانسه اتحاديههاي صنفي و شركتهاي فناوري در آوريل ۲۰۱۴ قراردادي امضا كردهاند كه «حق قطع اتصال از شبكه» پس از ساعات كاري را براي ۲۵۰هزار كارگر فناوري به رسميت ميشناسد. آلمان نيز در نظر دارد قانوني وضع كند كه بهموجب آن تبادل ايميل و تماسهاي تلفني پس از وقت كار ممنوع خواهد شد. وزير كار آلمان، آندرئه نالس طي مصاحبهيي با روزنامهيي آلماني گفت:«مسلما بين دسترسپذيري دايمي و بيماريهاي روانشناختي رابطهيي وجود دارد.»
گوشيهاي هوشمند خلق انواع جديد كار و روشهايي جديد براي دسترسي به بازار كار را نيز آسان كردهاند. در «بازار خردهكاري» شركهايي مثل تسكربيت و پستميتس با ايجاد ارتباطي قوي با «نيروي كار توزيعشده» از طريق گوشيهاي هوشمند مدلهاي كسبوكار جديدي ساختهاند.
تسكربيت كساني را كه از انجام كارهاي طاقتفرساي خود پرهيز ميكنند، به اشخاصي متصل ميكند كه تمايل دارند در ازاي دستمزد، خردهكاري كنند. كساني كه ميخواهند كارهاي روزمرهشان انجام شود، كارهايي مثل لباسشويي يا تميزكردن خانه بعد از جشن تولد فرزندشان با استفاده از نرمافزار موبايلي تسكربيت با «تسكرها» [كارگران] ارتباط برقرار ميكنند. تسكرها بايد همواره گوش بهزنگ گوشيهاي خود باشند تا هنگام مطرح شدن درخواست كار بلافاصله پاسخ دهند. زمان پاسخدهي تعيين ميكند كه كار به چه كسي ميرسد. مصرفكنندگان ميتوانند تسكر دلخواه خود را سفارش دهند يا حذف كنند. بهمحض اينكه كار با موفقيت انجام شد، طرف قرارداد ميتواند دستمزدش را مستقيماً از طريق گوشي دريافت كند.
بهاينترتيب، ماشينهاي دستي ما با دنياي مدرنِ كار كاملاً سازگار ميشوند. گوشي هوشمندِ كار، مدلهاي مشروط استخدام و خوداستثماري را با وصلكردن كارگران به سرمايهداران آسان ميكند؛ بدون نياز به صرف هزينههاي ثابت و سرمايهگذاري عاطفي كه در روابط سنتي استخدام ديده ميشود.
اما گوشيهاي هوشمند فقط نوعي فناوري براي كارهاي مزدي نيستند؛ بلكه به بخشي از هويت ما تبديل شدهاند. وقتي از گوشي براي ارسال پيامك به دوستان و دوستداران خود استفاده ميكنيم، در فيسبوك نظر ميگذاريم يا فيدهايمان را در توييتر نگاه ميكنيم، مشغول كار نيستيم؛ بلكه در حال استراحت و تفريح و خلاقيت هستيم. اما درمجموع از راه همين كنشهاي جزئي است كه درنهايت چيزي منحصربهفرد و ارزشمند توليد ميكنيم: «خود»هايمان.
«خود»هايي براي فروش
اِروينگ گافمن، جامعهشناس برجسته امريكايي به موضوع «خود» علاقهمند بود و همينطور به اينكه افراد چگونه از طريق تعامل اجتماعي «خود»شان را توليد ميكنند و نمايش ميدهند. طبق اذعان گافمن وي نگرشي شكسپيري داشت. از نظر او «دنيا صحنه نمايش است». بهگفته او تعاملات اجتماعي را ميتوان نوعي اجراي نمايش دانست و اجراي افراد بسته به تماشاگرشان متفاوت خواهد بود.
گوشيهاي هوشمند نعمتي خدادادي براي جنبههاي دراماتيك زندگي هستند. آنها ما را قادر ميسازند تا اثرگذاري خود روي ديگران را با دقتي وسواسگونه مديريت كنيم. ميتوانيم بهجاي صحبت كردن با ديگران، به آنها پيام بفرستيم و پيشاپيش براي بذلهگوييها و استراتژيهاي اجتناب و طفرهرويمان برنامهريزي كنيم. ميتوانيم سليقه بيعيبونقص عكاسي خود را در وبسايت پينترِست، مهارتهاي برترِ فرزندپروري خود را در سايت كافهمام و شكوفايي استعدادهاي هنري خود را در اينستاگرام بهصورت زنده و بلادرنگ بهنمايش بگذاريم.
اخيرا مجله نيويورك براساس سايت دوستيابي «اوكيكيوپيد» مطلبي درباره 4 فرد جذاب و خواستني اول در شهر نيويورك منتشر كرده است. اين افراد چنان پروفايل ماهرانه و جذابي براي خود ايجاد كردهاند كه با سيل فزاينده درخواستها مواجه شدهاند. از گوشي آنها دمبهدم صداي زنگ دريافت پيامهايي از دوستان بالقوه شنيده ميشود. تام، يكي از اين 4 فرد برگزيده بطور مرتب پروفايلش را اصلاح ميكند، عكسهاي جديد به آن اضافه ميكند و خود را با كلماتي ديگر توصيف ميكند. او حتي از سرويس بهينهساز پروفايل اين سايت با نام «مايبستفيس» استفاده كرده است.
بهگفته تام، همه اين تلاشها امروزه در «فرهنگ لايك» ما لازم است. تام پروفايل اوكيكيوپيدش را «ادامه خودش» ميداند:«دوست دارم پروفايلم هم خوب و تميز به نظر بيايد؛ بنابراين آن را وادار به ورزش و دفع زوائد ميكنم.» گسترش باورنكردني رسانههاي اجتماعي و استفاده فزاينده مردم از آنها براي توليد و نمايش «خود»شان ظهور آداب و رسومي مبتني بر رسانههاي جديد تكنولوژيك را رقم ميزند. اكنون گوشيهاي هوشمند در رويكردهاي ما در «توليد، حفظ، ترميم و نوسازي روابط و نيز مخالفت يا مقاومت در برابر آن» نقشي محوري بازي ميكنند.
مثلا آداب تبادل پيامك را در نظر بگيريد كه با همه قواعد پيچيده و نانوشتهاش، اكنون نقشي حاكم در پويايي روابط اكثر جوانان بازي ميكند. براي اينكه بپذيريم آداب جديد مبتني بر رسانههاي تكنولوژيك سنتها و رسوم قديميتر را از بين ميبرند يا آنها را دچار تغييري بنيادين ميكنند، لازم نيست در نوستالژي تلخ غرق شويم. توليد و حفظ روابط بهصورت ديجيتال از طريق گوشيهاي هوشمند تفاوتهايي با استفاده از گوشي براي انجام وظايف مرتبط با كارهاي مزدي دارد. افراد بابت پروفايلشان در سايت «تيندر» يا بهخاطر آپلودكردن عكسهاي آخر هفتهشان در «اِسنپچت» مزدي دريافت نميكنند؛ بلكه «خود»شان و آدابي كه توليد ميكنند، در معرض فروش قرار ميگيرند. صرفنظر از قصد و نيت، وقتي كه شخصي از گوشي هوشمندش براي اتصال به ديگران و جامعه ديجيتالِ فرضي استفاده ميكند، خروجي كاري كه بيمزد و منت و بهخاطر دل خود انجام ميدهد، بهاحتمالِ زياد به عنوان كالا به فروش خواهد رفت.
شركتهايي مثل فيسبوك در محصورسازي و فروش خودهاي ديجيتال پيشگاماند. در سال ۲۰۱۳ تعداد كاربران فيسبوك كه از طريق گوشيهاي هوشمندشان به اين سايت دسترسي داشتند، به ۹۴۵ميليون نفر رسيد. در آن سال فيسبوك ۸۹درصد از درآمدش را از راه تبليغات كسب كرد كه نصف آن به تبليغات موبايلي مربوط ميشد. تمام معماري فيسبوك با اين هدف طراحي شده كه توليدِ خودهاي كاربران را ازطريق بستري هدايت كند كه آنها را قابل فروش ميكند. فيسبوك بهخاطر همين هدف بود كه سياست «نام واقعي» را در پيش گرفت: «وانمودكردن خود به عنوان چيزي ديگر يا كسي ديگر ممنوع است.» فيسبوك كاربران را ملزم به استفاده از نام قانوني ميكند تا بتوان خودهاي جسماني آنها را با خودهاي ديجيتالشان تطبيق داد؛ چون دادههايي كه يك انسان واقعي توليد و دريافت ميكند، سودآورتر از انسان ديجيتال است.
كاربران سايت دوستيابي اوكيكيوپيد با تبادل مشابهي موافقت ميكنند:«داده در عوض قرار دوستي.» شركتهاي ثالث پشت پرده نشستهاند و مشغولاند به جمعآوري عكسهاي كاربران، ديدگاههاي سياسي و مذهبي آنها و حتي اظهار علاقهشان به رمانهاي ديويد فاستر والاس. سپس دادههاي جمعآوريشده به تبليغاتچيها فروخته ميشود؛ همانهايي كه آگهيهايي هدفمند و شخصيشده توليد ميكنند.
مجموعه كساني كه به دادههاي اوكيكيوپيد دسترسي دارند، بسيار بزرگ است. اوكيكيوپيد در كنار شركتهاي ديگري مثل «مچ» و «تيندر» تحت مالكيت شركت «اينتراكتيوكورپوريشين» (بهاختصار آيايسي) قرار دارد كه ششمين شبكه اينترنتي بزرگ در دنياست. اينكه حاصل ساخت و عرضه «خود» در سايت اوكيكيوپيد، عشق باشد يا نه، قطعي نيست؛ اما سود شركتي حاصل از آن قطعي است.
روزبهروز آگاهي به اين نكته بيشتر ميشود كه خودهاي ديجيتال ما امروزه تبديل به كالا شدهاند. استاد دانشگاه نيواسكول، لورل پِتاك اخيرا بيانيهيي منتشر كرده است بهنام «مزد براي فيسبوك» و در ماه مارس ۲۰۱۴ پل بادنيتز و تاد برگر سايت «الو» را خلق كردند كه به سرعت جانشين محبوبي براي فيسبوك ميشود. سايت الو اعلام ميكند كه: «ما معتقديم شبكه اجتماعي ميتواند ابزاري براي توانمندسازي باشد. شبكه اجتماعي وسيلهيي براي فريب، اجبار و دستكاري نيست؛ بلكه فضايي براي ارتباط، خلاقيت و لذت بردن از زندگي است. شما كالا نيستيد.» الو قول ميدهد دادههاي شما را به تبليغگران ثالث نفروشد؛ دستكم فعلا نميفروشد. اما حق خود را براي انجام چنين كاري در آينده محفوظ ميداند.
با اين حال، مباحث مربوط به فروش خودروهاي ديجيتال توسط شركتهاي فروش داده و غولهاي «سيليكون ولي» معمولا از مباحث مربوط به اوضاع كاري بهرهكشانه يا رشد فزاينده بازار كارهاي محقر و بيثبات جداست. اما اينها پديدههاي مجزايي نيستند؛ بلكه ارتباط پيچيده و ظريفي با هم دارند و همگي تكههايي از پازل سرمايهداري مدرن هستند.
كالاسازي
سرمايه بايد با تكثير خود، در طول زمان و مكان، منابع جديدي براي سودآوري توليد كند. همچنين بايد پيوسته بين كارگران مزدي و صاحبان سرمايه جدايي ايجاد و اين جدايي را تقويت كند، ارزشي را كه از كارگران استخراج ميكند، افزايش دهد و قلمروهاي جديدي از حيات اجتماعي را براي خلق كالاهايي جديد به استعمار خود درآورد. اين سيستم و روابطي كه آن را ميسازند دايما درحال حركتاند.
توسعه و تكثير سرمايه در زندگي روزمره و مستعمره شدن قلمروهاي جديد حيات اجتماعي ازطريق سرمايه هميشه مشهود نيست. فكركردن به گوشي هوشمند ميتواند به ما در حل معما كمك كند؛ چون خود اين ابزار، مدلهاي جديد انباشت سرمايه را تسهيل و تقويت ميكند.
سير تحول كار در طول 3دهه گذشته چند روند مشخص دارد: طولاني شدن روز كاري و هفته كاري، كاهش دستمزدهاي واقعي، كاهش حمايتهاي غيرمزدي از بازار يا حذف آنها در مواردي مثل مستمري ثابت يا مقررات سلامت و ايمني، گسترش كارهاي پارهوقت و تضعيف اتحاديههاي كارگري.
در عين حال هنجارهاي مربوط به سازماندهي كار نيز دگرگون شده است. مدلهاي استخدام موقت و پروژهمحور درحال ازدياد است. ديگر تامين امنيت شغلي يا ساعات منظم كاري از كارفرمايان انتظار نميرود و از آن طرف نيز كاركنان چنين انتظاراتي ندارند.
اما تضعيف و انحطاط كار، امري مسلم نيست. روند فزاينده استثمار و فقر نوعي گرايش است؛ نه نتيجه ثابتي كه قواعد سرمايه حكم ميكند. اينها نتيجه نبردهايي است كه در آنها بازنده ميدان كارگران بودند و برنده، جريان اصلي اقتصاد. استفاده فراگير از گوشيهاي هوشمند براي طولانيكردن روزهاي كاري و توسعه دادن بازار براي مشاغل بيارزش، هم نتيجه ضعف كارگران بوده است و هم ضعف جنبشهاي طبقه كارگر.
اكراه و رضايت شمار فزايندهيي از كارگران براي كاركردن با كارفرما از طريق گوشيشان باعث ميشود، استفاده از گوشي هوشمند به عنوان ابزاري براي استثمار، عادي و موجه جلوه كند و دسترسپذيري دايمي به عنوان ضرورتي براي كسب دستمزد، كاملاً جا بيفتد. صرفنظر از ركود بزرگ اخير، نرخ سود شركتها از اواخر دهه 80 به طور پيوسته افزايش يافته است. همچنين دسترسي به بازارهاي جهاني، گستردهتر و عميقتر شده و رشد كالاهاي جديد شتاب بيشتري گرفته است. توسعه و تكثير سرمايه به رشد و توسعه همين كالاهاي جديد وابسته است. بسياري از اين كالاها از انگيزه دايمي سرمايه براي فتح قلمروهاي جديد زندگي اجتماعي بهمنظور كسب سود بيشتر پديد ميآيند يا بهگفته ماسيمو دي انجليس، اقتصاددان سياسي، بهمنظور بهكارگيري اين قلمروها در خدمت انگيزهها و اولويتهاي سرمايه.
گوشي هوشمند نقشي محوري در اين فرايند دارد؛ چون سازوكاري فيزيكي فراهم ميكند كه دسترسي دايمي به خودهاي ديجيتالمان را ممكن ميسازد و مرزهاي ناپيمودهيي از قلمرو كالاسازي را ميگشايد.
افراد بهخاطر خلق و حفظ خودِ ديجيتال، مزدي دريافت نميكنند. مزدي كه ميگيرند، عبارت است از رضايت خاطرشان از مشاركت در اين مراسم و قدرت كنترل آنها بر تعاملات اجتماعي. مزدي كه ميگيرند، احساس شناوري در درياي وسيع ارتباطات مجازي است؛ هرچند ماشينهاي دستيشان ميانجي پيوندهاي اجتماعي است و درعين حال كه افراد را به عنوان هويتهاي مولد، مجزا از هم نگه ميدارد به آنها كمك ميكند تا احساس با هم بودن كنند. ماهيت داوطلبانه بودن اين آداب و مراسم جديد از اهميت و سودآوري آنها براي سرمايه نميكاهد.
برِيورمن ميگويد: «سرمايهداران منبع اساسي توسعه سرمايه خود را در انعطافپذيري نامحدودِ كار انساني مييابند.» نوآوريهاي سي سال اخير درستي اين جمله را ثابت ميكند و گوشيهاي همراه به عنوان يكي از مكانيسمهاي اصلي فعالسازي، دسترسي و بهرهبرداري از انعطافپذيري نيروي كار انساني پديد آمدهاند.
گوشيهاي هوشمند تضمين ميكنند كه ما خيلي بيشتر از ساعاتِ بيداريمان توليد ميكنيم. آنها مرز بين كار و اوقات فراغت را پاك كردهاند. امروزه دسترسي كارفرمايان به كاركنانشان تقريباً نامحدود شده است و روزبهروز حفظ شغلي بيثبات و با دستمزد كم، بيشتر و بيشتر به دسترسپذيري و آمادگي دايمي براي كاركردن بستگي پيدا ميكند. درعين حال، گوشيهاي هوشمند براي مردم دسترسي پيوستهيي به مشتركات ديجيتال و آداب و رسوم ارتباطپذيري فراهم ميآورند؛ اما فقط در ازاي خودهاي ديجيتالشان.
گوشيهاي هوشمند با مبهم و تيرهكردن مرز بين توليد و مصرف بين حوزه اجتماعي و حوزه اقتصادي، بين دوره پيش از غلبه جريان اصلي اقتصاد امروز و دوران غلبه آن، اطمينان ميدهند كه خواه فرد از گوشي خود براي كار استفاده ميكند يا براي سرگرمي نتيجه در هر دو حالت يكسان خواهد بود: سودآوري براي سرمايهداران.
آيا ظهور گوشي هوشمند نشانهيي است بر لحظه «دوبوري» [گاي دوبور، جامعه شناس فرانسوي] كه در آن كالا «استعمار حيات اجتماعي» را تكميل كرده است؟ آيا اين حقيقت دارد كه نهتنها مشاهده رابطه ما با كالاها ساده شده است؛ بلكه«اكنون تنها چيزي كه ميشود ديد، كالاها هستند؟»
دسترسي به شبكههاي اجتماعي و ارتباطات ديجيتال از طريق گوشيهاي همراه بيشك آزاديهاي مختص خود را دارد. گوشيهاي هوشمند ميتوانند به مبارزه با بيهنجاري و ارتقاي آگاهي نسبت به محيط اطراف كمك كنند و در عين حال ايجاد و حفظ رابطههاي واقعي را براي مردم آسانتر كنند.
ارتباط اشتراكي از طريق خودهاي ديجيتال ميتواند مقاومت در مقابل سلسلهمراتب موجود قدرت را تقويت كند. مكانيسمهاي داخلي اين سلسله مراتب باعث جدايي و ساكت شدن افراد ميشود. نميتوان اعتراضات پس از حادثه فرگوسن و خشونت پليس را بدون گوشيهاي هوشمند و رسانههاي اجتماعي تصور كرد. حرف آخر اينكه اكثر مردم هنوز مجبور نشدهاند براي كار از گوشي هوشمند استفاده كنند و مطمئناً ملزم به نمايش خودهايشان از طريق فناوري نيستند. اكثر مردم اگر بخواهند ميتوانند همين فردا گوشي خود را به دريا بيندازند. اما اين كار را نخواهند كرد. آنها ماشينهاي دستي خود را دوست دارند. برقراري ارتباط از طريق گوشيهاي هوشمند به سرعت در حال تبديلشدن به هنجاري پذيرفته شده است و روزبهروز آداب و مراسم بيشتري بهواسطه فناوري برگزار ميشود. اتصال دايم به شبكهها و اطلاعاتي كه فضاي سايبري ميناميم، رفتهرفته نقشي محوري در تعيين هويت پيدا ميكند اينكه چرا چنين اتفاقي رخ ميدهد، موضوعي بغرنج است.
همانطور كه كن هيليس، كارشناس رسانه و فناوري اظهار ميكند، آيا اين پديده راهي ديگر است براي «حل پوچي و بيمعنايي وجود» يا همانگونه كه روكسان گي، نويسنده امريكايي اشاره ميكند، آيا توانايي ما در ساخت ماهرانه آواتارهاي ديجيتالمان، مرهمي خواهد بود بر حس عميق ناتوانيمان در مواجهه با بيعدالتي و نفرت؟
يا آيا همانطور كه امبر كيس معتقد است، همه ما در حال تبديلشدن به ارگانيسمهاي سايبري، به اختصار سايبورگ هستيم؟ شايد نه؛ اما اين موضوع به تعريف ما از ارگانيسم سايبري بستگي دارد. اگر منظور ما از سايبورگ انساني باشد كه از نوعي فناوري يا ماشين براي بازيابي كاركردهاي ازدسترفتهاش يا ارتقاي ظرفيتها و دانش خود بهره ميبرد، آنگاه انسانها مدتهاي مديدي است كه ارگانيسم سايبري شدهاند و استفاده از گوشي هوشمند فرق چنداني با استفاده از دست مصنوعي، خودرو يا كار در خط توليد ندارد.
اگر جامعه سايبورگ را جامعهيي بدانيم كه در آن روابط انساني بهواسطه فناوري شكل ميگيرد، آنگاه جامعه ما با اين معيار مطابقت خواهد داشت و گوشيهاي ما نقشي برجسته ايفا خواهد كرد. اما مدتها است كه فناوري وارد روابط و عادات و رسوم ما شده است. بدون راهآهن و خودرو، رشد سريع مراكز شهري كلان به عنوان قطبهاي ارتباطات و نوآوري، ناممكن بود. نيروي محرك جامعه ماشينها، فناوري، شبكهها و اطلاعات نيستند؛ بلكه مردماند. ما وسايل و ابزارها را براساس شبكه موجود روابط اجتماعي، اقتصادي و سياسي و توازن قدرت ميسازيم و به كار ميگيريم.
گوشي هوشمند و نحوه شكلدهي و بازتاب روابط اجتماعي موجود توسط آن بههيچوجه متافيزيكيتر از خودروهاي مدل «فورد رنجر» نيست كه زماني از خط توليد شركت فورد در شهر اديسون در ايالت نيوجرسي بيرون ميآمدند. گوشي هوشمند نيز، هم نوعي ماشين است و هم كالا. درحال حاضر، نياز جريان اصلي اقتصاد به بهرهبرداري و كالاسازي، از همان راهي كه گوشيهاي هوشمند توليد و مصرف ميشوند، تناور ميشود؛ اما سودهاي سرمايه هرگز تضميني و خدشهناپذير نيستند. در هر گام بايد از آنها دفاع و تجديدشان كرد. براي اصلاح اين وضع شايد گوشيهايمان مفيد و كارساز باشند!