اقتصاد گردان - روز بيستم ژانويه منزلتي خاص در تقويم سياسي امريكا دارد. هر چهار سال يكبار مردم امريكا و جهان در اين روز نظارهگر ورود رييسجمهوري امريكا به اتاق بيضيشكل كاخ سفيد هستند. اهميت اين روز براي ساير كشورها از آن روست كه خواسته و ناخواسته اولويت و جهتگيري بخش عمدهيي از كشورهاي جهان به نوع رويكرد و استراتژي رييسجمهوري جديد امريكا دارد.
بيدليل نيست كه بسياري از كشورهاي بزرگ دنيا اولويت و رويكردهاي سياسي و اقتصاديشان را متناسب با سياستهاي ايالاتمتحده تنظيم ميكنند. امريكا با دارا بودن 14تريليون دلار بهتنهايي يكچهارم توليد ناخالص ملي جهان را در اختيار دارد. بازار مصرفي بسيار بزرگ و گستردهيي دارد كه چشم همه قدرتهاي اقتصادي به اين بازار پررونق دوخته شده است.
از همينرو بيجهت نيست كه از فرداي روز انتخاب ترامپ در هفتم نوامبر سال 2016 قدرتهاي برتر اقتصادي همچون اتحاديه اروپا و چين، نگران از موقعيت اقتصادي خود و نظام بينالملل شدند. در كنار اهميت اقتصادي امريكا بايد به اهميت امنيتي اين كشور براي منطقه و جهان اشاره كرد. اين كشور قويترين نيروي نظامي جهان را در اختيار دارد. حدود 3/1ميليون نيروي نظامي امريكا در جايجاي پنج قاره جهان حضور دارد. اين نيروها مسوول تامين امنيت كشورهايي همچون كره جنوبي، ژاپن، حوزه شرق آسيا، شرق اروپا و حاشيه جنوبي خليجفارس را برعهده دارد. ازاينرو ارتباطي مستقيم ميان جهتگيري سياسي دولتمردان امريكا با نظم بينالمللي قرار دارد.
اين وضعيت از پايان جنگ جهاني دوم تاكنون ادامه دارد و تمامي روساي جمهور امريكا از هر دو حزب جمهوريخواه و دموكرات با پذيرش رهبري امريكا بر جهان در جهت حراست از امنيت نظام بينالملل و اقتصاد ليبرال همت گماردند. در اين ميان، به نظر ميرسد روي كار آمدن دونالد ترامپ بر مسند رياستجمهوري امريكا خلاف عرف معمول امريكا باشد. ترامپ، چه در طول كمپين انتخاباتي و همچنين پس از رسمي شدن پيروزياش در رقابتهاي انتخاباتي بارها از ضرورت تغيير در سيستم مديريتي جهان و نظم حاكمه خبر داده بود. از ديد ترامپ نظم اقتصادي موجود به ضرر اقتصاد داخلي امريكاست و برخي كشورهاي جهان همچون چين با در پيش گرفتن سياستهاي اقتصاد ملي، بازارهاي جهاني را به قبضه خود درآورده است و دراينبين ترامپ قول داده جهت مقابله با برتريجوييهاي اقتصادي چين، نظم كهن مليگرايي و مركانتاليستي قرن نوزدهم را جايگزين نظم ليبرال اقتصاد آزاد كند. در بعد امنيتي نيز ترامپ نگاه انتقادي دارد. در دايره ذهني ترامپ شركاي اروپايي و آسيايي امريكا از واشنگتن سواري رايگان ميگيرند. امريكا امنيت اين كشورها را با هزينه گزاف برعهده گرفته و اين در حالي است كه بسياري از اين كشورها سياستهاي مستقل از واشنگتن در پيش گرفتهاند. دراينبين سازمان امنيت جمعي ناتو بيشترين هدف انتقاد ترامپ قرار گرفته است. از نگاه ترامپ، ناتو چيزي جزو هزينه سنگين امنيتي براي امريكا نداشته است. ترامپ با جدا ساختن منافع امريكا از اروپا به دنبال ايفاي نقشي منفعتگرايانهتر در سياست جهاني است. در اين چارچوب عموم سياستگذاريها بايد در چارچوب منافع ملي اقتصادي امريكا باشد و واشنگتن از انجام تعهدات بيشتر اجتناب ورزد. بدون ترديد در صورت عملياتيشدن ايدههاي ترامپ، براي نخستينبار پس از پايان جنگ سرد، شاهد تغيير در اتحادها و همكاريها خواهيم بود. اين امر پيامدهاي امنيتي جدي براي نظمهاي منطقهيي خواهد گذاشت. دو منطقه مهم خاورميانه و شرق اروپا بيشترين تاثير را از دكترين جديد امنيتي ترامپ خواهد پذيرفت. دو منطقه كه هماكنون مركز ثقل تحولات جهاني است و هركدام از قدرتهاي بزرگ منطقهيي و فرامنطقهيي با رو كردن كارتهاي خود در پي ارتقاي جايگاه خود و تضعيف موقعيت رقبا هستند. در اين وضعيت انفعال امريكا ميتواند ضمن تضعيف جايگاه متحدان منطقهاياش، زمينه را براي كنشگري فعالانه روسيه فراهم سازد. در طول دهههاي اخير دولتهاي اروپايي در مسائل اين دو منطقه پيرو سياستهاي امريكا بودند و متناسب با نوع واكنش واشنگتن، حركت ميكردند. اين امر در بحران گرجستان، انقلابهاي رنگي در شرق اروپا بهخوبي عيان شد. در هر يك از اين تحولات شاهد هماهنگي عمل مجموع كشورهاي غربي در برابر روسيه هستيم. اروپاييها با توجه به ضعف نظامي بهتنهايي توان رويارويي و مقابله با روسيه ندارند. در اين وضعيت برداشته شدن چتر حمايتي واشنگتن از بروكسل پيامدي جزو افزايش قدرت مانور روسيه در منطقه بزرگ شرق اروپا نخواهد داشت. در سايه همين نگرانيها است كه رهبران بزرگ اروپايي در پي ترسيم سياستهاي دفاعي و نظامي مستقل از واشنگتن هستند. نگراني رهبران اروپايي زماني اوج گرفت كه ترامپ از بيفايده بودن ناتو سخن راند و عزم خود را براي بازسازي اين نهاد برجايمانده از دوران جنگ سرد علني كرد.
بدينترتيب رييسجمهوري جديد امريكا نشان داده كه اولويت اصلياش مسائل داخلي اقتصادي امريكاست و بيش از آنكه دغدغه آواره شدن ميليونها نفر از مردم شرق اوكراين را داشته باشد، دلنگران كارخانههاي امريكا و قدرتگيري فزاينده اقتصادي چين در امريكاست. از نگاه ترامپ، اوكراين در حيطه منافع مستقيم اقتصادي امريكا قرار ندارد و ارزش منازعه و رويارويي اقتصادي شديد با روسيه را براي امريكا ندارد. از همين رو بارها از آمادگي خود براي حلوفصل مسالمتآميز بحران اوكراين و تخفيف سياستهاي تحريمي در ازاي كاهش زرادخانه هستهيي روسيه خبر داده است.
تحريمهاي امريكا عليه روسيه در دسته فرمانهاي اجرايي قوه مجريه قرار دارد. باراك اوباما رييسجمهوري سابق امريكا در مارس2014 در واكنش به انضمام غيرقانوني شبهجزيره كريمه توسط ارتش روسيه، اقدام به وضع تحريمهاي اقتصادي و مالي عليه روسيه كرد. در همين راستا ترامپ ميتواند با عدم تمديد اين تحريمها، روسيه را از وضعيت پيشآمده رهايي بخشد.
اين امر نگراني دو حزب بزرگ دموكرات و جمهوريخواه را از تصميم ترامپ برانگيخته است. ازاينرو رايزنيها در كنگره بر سر مقابله با اقدام ترامپ در حذف تحريمهاي روسيه بهشدت افزايش يافته است. در همين راستا سناتور بن كاردين و سناتور جان مككين اقدام به معرفي لايحهيي دوحزبي در مجلس سنا كردند كه طبق اين لايحه هر چهار فرمان اجرايي اوباما شكل قانوني و رسمي مييابد.
دراينبين ترامپ براي برداشتن تحريمها اولاً نياز به حذف مورد به مورد داشته و در ثاني مجوز و همراهي كنگره الزامي خواهد بود. جهت تشريح بيشتر اين امر، تحريمهاي وضعشده از سوي امريكا را بهصورت طيفي موردبررسي قرار دادهايم. در حال حاضر سه مدل تحريم از سوي امريكا عليه روسيه وضعشده است. تحريم اول مربوط به فروش سلاح از سوي روسيه به دولتهايي همچون كره شمالي است. تحريم دوم مربوط به نقض حقوق بشر از سوي مسكو است. تحريم سوم مربوط به اوكراين و بحران جداييطلبي است.
دو دسته اول تحريمها تاييد كنگره را به همراه دارد. بزرگترين بخش تحريمها هم مربوط به انضمام كريمه و حمايت از جداييطلبان شرق اوكراين است. با تصويب اين تحريمها توسط اوباما دو بخش صنعت نفت و گاز روسيه بهشدت متضرر شده است. هماكنون روسيه حدود 8 تريليون دلار در اين دو صنعت سرمايهگذاري كرده است. بااينحال بهشدت نيازمند سرمايه و تكنولوژي غرب براي استخراج و بهرهبرداري نهايي است. جالب اينجاست كه شركت نفتي اكسون موبيل در اين سرمايهگذاريها شريك است. ميزان سرمايهگذاري شركت اكسون به رهبري تيلرسون حدود 2/3 ميليارد دلار در پروژهيي در درياي كارا در قطب شمال است، منطقهيي كه پيشبيني ميشود ميزان ذخاير نفتياش بيش از كل خليج مكزيك باشد.
در كنار تحريم بخشهاي انرژي روسيه، ارتباط بخشهاي مالي و بانكي روسيه نيز با شبكه جهاني قطع شده است. آخرين برآوردها نشان ميدهد كه اقتصاد روسيه در طي اين سالها بيش از 100ميليارد دلار صدمه ديده است. از همين رو رهبران روسيه با جديت در تلاشاند نظر رييسجمهوري جديد امريكا را به بخش سوم تحريمها كه در مجموعه فرمانهاي اجرايي رييسجمهور قرار دارد، جلب نمايند، امري كه با تحركات جديد كنگره بسيار سخت و دشوار به نظر ميرسد. از ديد اعضاي هر دو حزب، برداشتن تحريمهاي مربوط به اوكراين به مفهوم تاييد ضمني توسعهطلبيهاي روسيه است كه ميتواند به سنتي جديد در تحولات شرق اروپا منجر كردد.
انفعال و بيتوجهي امريكا صرفاً محدود به بحران اوكراين نيست. در بحران سوريه نيز هماكنون دولت امريكا رويكرد محتاطانهيي را در پيش گرفته است. رويهمرفته بعد از مذاكرات ژنو دو، واشنگتن از اعطاي كمك مالي و نظامي به طيف مخالفان اجتناب كرد و هماكنون از راهبرد مشخصي در بحران سوريه پيروي نميكند. دولت باراك اوباما با وجود اعلام مخالفت آشكار با دولت اسد، از انجام همكاري با گروههاي مخالف نيز خودداري كرده است. به عبارتي پيوستن گروههاي تحت حمايت ارتش امريكا به جبهه النصره، راهبرد امريكا را در بحران سوريه مختل كرد و اين كشور كارتهاي خود را در سوريه از دست يافته ديد.
در حال حاضر نيز به نظر ميرسد در دوره ترامپ روند مخالفت با گروههاي مخالف اسد تشديد شود. ترامپ اولويت خود را مقابله با داعش و گروههاي وابسته به آن اعلام كرده است. ازاينرو دست كشيدن امريكا از حمايت از مخالفان اسد، به نوبه خود فضاي عمل روسيه را در بحران سوريه فراختر خواهد كرد. حداقل تاثير ترامپ براي روسيه در سوريه اين است كه امروز مسكو با كنار رفتن اوباما از سكان قدرت، خيالش از حذف فوري اسد و تقويت گروههاي شورشي راحتتر شده است.
تقريباً از يك سال گذشته با فعال شدن روسيه در صحنه بحران سوريه، رهبري مذاكرات از واشنگتن به مسكو انتقال يافته است. هماكنون روسيه با خارج كردن تركيه از اردوگاه غرب، يكي از مهمترين بازوان امريكا را در سوريه قطع كرده است. بدينترتيب در هر دو بحران سوريه و اوكراين فضا براي كنشگري فعالانه روسيه فراهم شده و اين كشور ميتواند با محدوديتها و فشارهاي كمتري در قياس با گذشته به عملياتي كردن برنامههايش بپردازد.
به نظر ميآيد با حمله اخير آمريكا به سوريه روند ارتباط روسيه و آمريكا درخصوص سوريه دچار تغيير شده است.
منبع: شبكه مطالعات سياستگذاري عمومي