عباس عبدي در گفت وگو با « اعتماد» مهمترين احتمالات انتخابات ، آمدن يا نيامدن رييسي وپايگاه راي روحاني را تحليل کرد
اعتماد - مريم وحيديان: جبهه مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي اين روزها دومين غربالگري انتخاباتي خود را انجام ميدهد تا در عرصه انتخابات رياستجمهوري رو در روي حسن روحاني قرار بگيرد. اگر چه هر چه بيشتر به زمان انتخابات نزديك ميشويم اختلافات و سردرگمي جناح راست در معرفي نامزد واحد آشكارتر ميشود. مصطفي ميرسليم، كانديداي مورد حمايت حزب موتلفه و سعيد جليلي نامهايشان در نخستين غربالگري اصولگرايان خط خورد. دو نامزدي كه براي ماندن تا زمان انتخابات آمده بودند و حالا به تصميم تصميمگيران جمنا خيلي زود بايد كولهبارشان را جمع كنند و از صحنه انتخابات كنار بروند. در ميان نامهايي كه هنوز در ليست باقي ماندهاند نامي كه بيشتر از بقيه شنيده ميشود، ابراهيم رييسي است.
عباس عبدي، فعال سياسي اصلاحطلب معتقد است كه سراغ گرفتن اصولگرايان از رييسي به منزله اعلام شكست اين جريان سياسي است. گزينهاي كه تا به حال ارتباط تشكيلاتي و سازمانيافتهاي با اصولگرايان نداشته است. او همچنين معتقد است كه حضور رييسي در انتخابات آتي و اجماع اصولگرايان بر محورش، انتخابات را دو قطبي ميكند. اين فعال سياسي بيان ميكند كه دو قطبي شدن انتخابات به نفع شور انتخاباتي و در نهايت به نفع سبد راي حسن روحاني است.
چرا اصولگرايان و جمنا اصرار بر كانديداتوري ابراهيم رييسي دارند؟
به نظر من دليل اين كار اين است كه كليه نيروهاي سياسيشان به نوعي به بنبست رسيدهاند و شكست خوردهاند. بنابراين مايل هستند از يك حوزه غير سياسي يك نفر را به عرصه انتخابات بياورند و در مقابل آقاي روحاني مطرح كنند.
آيا رييسي ميتواند ناجي جناح راست باشد؟
جناحي كه يك فرد ناجياش باشد، هيچگاه يك جناح اصيل و كارآمد نخواهد بود. اين جناح بايد ذاتا بتواند مشكلات خود را حل كند و به سمت جلو برود. بنابراين بايد فردي كه نامزد يك جناح ميشود، به نوعي مرتبط با آن جناح باشد. اصلا آقاي رييسي تا به حال هيچ ربطي به اين جناح نداشته و فعاليتي نيز نكرده است. اين امر به منزله اعلام شكست كليه گروههاي سياسي جريان اصولگرا است.
به نظر شما ايشان در نهايت كانديداي انتخابات رياستجمهوريخواهد بود يا خير؟
من معتقد بودم كه آقاي رييسي به عرصه انتخابات نميآيد. نه به دليل اينكه تمايلي به كانديداتوري نداشته باشد، بلكه دلايلي وجود دارد كه ميداند آمدن يا نيامدنش از دو حال خارج نيست؛ يا شكست ميخورد يا پيروز ميشود. اگر در انتخابات آتي شكست بخورد وضعيت بدي بر آنها حاكم خواهد شد. اينكه اصولگرايان همه نيروهايشان را پشت يك نفر گذاشته باشند و با همه تبليغاتي كه ميكنند، شكست بخورند برايشان خوب نيست. اگر هم در انتخابات پيروز شوند، بعدا شكست خواهند خورد. ايشان اصلا در عرصه سياست به عنوان سياستمدار شناخته نميشود.
كانديداتوري رييسي از حيث رقابت انتخاباتي به نفع روحاني است يا به ضررش؟ رقابت را سختتر ميكند براي روحاني يا خير؟
قاعدتا حضور آقاي رييسي انتخابات را دو قطبي ميكند و حتي از حالتي كه آقاي احمدينژاد به عنوان رقيب آقاي روحاني در انتخابات شركت كند، دو قطبيتر خواهد بود. چرا كه اگر آقاي احمدينژاد ميآمد بخشي از اصولگرايان حامياش بودند اما با آمدن آقاي رييسي بخش بيشتري از اصولگرايان حامياش ميشوند. همين مساله باعث ميشود كه انتخابات دو قطبي شود و با فلسفهاي كه رهبري مانع حضور احمدينژاد شدند، مطابقت نداشته باشد. ليكن حضور آقاي رييسي در مجموع به نفع شور انتخاباتي است و در مجموع اين مساله به نفع آقاي روحاني خواهد بود. البته اينكه اين امر به نفع كشور است يا خير مسالهاي است كه قطعا بايد در مورد آن تامل كرد. البته برخي از طرفداران آقاي روحاني كمانگيزه هستند ولي با آمدن آقاي رييسي بسيار برانگيزاننده شده و وارد انتخابات ميشوند. ضمن اينكه آمدن وي به حذف آقاي قاليباف منجر ميشود و اين راي روحاني را زياد ميكند.
كانديداتوري رييسي تاثيري بر مشاركت مردمي دارد يا خير؟
نامزدي آقاي رييسي به خودي خود تاثيري بر مشاركت مردمي ندارد. آنچه كه اهميت دارد رقابت دو جناح سياسي است. وگرنه آقاي رييسي چهره سياسي شناخته شده و مشهوري و حتي معرف مفهوم خاصي نيز در ذهن مردم نيست. ممكن است بتواند از حيث اينكه دو جناح را رو به روي هم قرار دهد موجب افزايش مشاركت و حضور مردم شود. اين خود فرد نيست كه اهميت دارد بلكه تقابل و تضاد دو جناح است كه ممكن است به چنين پديدهاي منجر شود.
موضع اصلاحطلبان و حاميان دولت در قبال تحولات انتخاباتي جناح راست بايد چگونه باشد؟
هيچ موضع خاصي نبايد بگيرند. بايد از ديدگاههاي خودشان دفاع كنند؛ برنامههاي آقاي روحاني را بسط دهند و دفاع كنند. اساسا نيازي ندارند كه نسبت به طرف مقابلشان موضع خاصي بگيرند. اين پرسش و پاسخ نيز تنها از جايگاه ناظر به انتخابات انجام ميشود. ليكن به لحاظ انتخاباتي هيچ تغييري بر رفتار انتخاباتي اصلاحطلبان نبايد ايجاد شود و آنها بايد رفتار ايجابي خودشان را داشته باشند.
پيشبينيتان از نتيجه انتخابات ٩٦ چيست؟
صحبت كردن در مورد نتيجه انتخابات كمي زود است چرا كه هنوز فضاي انتخابات شكل نگرفته است. ليكن نظرسنجيها نشان ميدهد كه اوضاع آقاي روحاني كماكان رو به بهبود است. چون هنوز فضاي انتخابات شكل نگرفته نميتوان اظهارنظر كرد. پيشبينياي بر اساس اعداد و ارقام نميتوانم بگويم ولي براساس تحليل معتقدم كه اتفاق خاصي نميافتد و آقاي روحاني دوباره راي ميآورد.
هدف احمدينژاد و جريان نزديك به او از حضور در انتخابات چيست؟
اگر يك نيروي سياسي در انتخابات حضور نداشته باشد، به حاشيه رفته و نابود ميشود. بنابراين براي خودشان بهتر است كه در صحنه حضور داشته باشند. به قول معروف «سنگ مفت، گنجشك مفت» به عرصه ميآيند؛ حالا يا ميگذارند در صحنه بمانند يا نميگذارند. معتقدم آقاي احمدينژاد اگر ميآمد ردصلاحيت ميشد. آقاي بقايي هم با توجه به سابقه شوراي نگهبان بدون ترديد ردصلاحيت ميشود. آقاي احمدينژاد و اطرافيانش بدشان نميآيد كه فاصله قابل قبولي از حكومت بگيرند تا خودشان را اپوزيسيون معرفي كنند. به همين دليل ميتوان گفت كه از ردصلاحيت شدن نيز استقبال ميكنند.
ارزيابي شما از كنارگذاشتن مصطفي ميرسليم و سعيد جليلي در نخستين دوره غربالگري جمنا چيست؟ آيا اين مساله ممكن است به روند وحدت اصولگرايان خدشه وارد كند؟
در مورد تصميمات جمنا اطلاع دقيقي ندارم اما فكر نميكنم جمنا بتواند وحدتي ميان اصولگرايان تامين كند. اگر هم وحدتي به دلايلي شكل بگيرد، موقتي خواهد بود. اگر شكست بخورند همه عصباني ميشوند هر كدام ميگويند كه شما نگذاشتيد نامزد انتخابات باشيم. اين وحدت حول انتخابات و براي رسيدن به قدرت است، بنابراين چه موفق باشند و چه نباشند، اين تضاد در بين اصولگرايان تشديد خواهد شد.
ارزيابي شما از اعلام انصراف قاليباف در شرايط كنوني چيست؟
در مورد آقاي قاليباف هنوز اعلام انصرافي از ايشان نشنيدهام، اصل آمدنشان را رد كردند. به نظرم شانس وي از رييسي خيلي بيشتر بود و نيامدنش به نفع آقاي روحاني است.
توصیه به اصولگرایان، یادداشت عباس عبدی
اين احتمال وجود دارد كه اصولگرايان خواننده اين يادداشت تعبير و برداشت متفاوتي از آنچه بنده در ذهن دارم بنمايند و گمان كنند كه چون راه درستي را در پيش گرفتهاند، راهي كه گمان ميكنند به پيروزي آنان ختم خواهد شد، بنده يا امثال من بخواهند آنان را از اين راه درست منحرف كنند ولي واقعيت برخلاف اين است. اجازه دهيد ابتدا مساله را طرح كنم.
بزرگترين اشتباه اصولگرايان در سال 1384 و پس از آن، حمايت از احمدينژاد با هدف شكست دادن اصلاحطلبان يا در مقطعي ديگر فشار به آقاي هاشمي بود. شكست دادن رقيب يك هدف معقول و منطقي است ولي نه به قيمت هر چيزي؛ و نه اينكه اين تنها و اصليترين هدف باشد. چنين سياستي در ابتدا جذاب و خوشايند و حتي فريبنده است زيرا كار به آنجا ميرسد كه همه منابع داشته و نداشته خود و جامعه را پاي اين هدف ميريزند. در واقع اين نقض غرض است. زيرا رسيدن به قدرت و پيروزي در انتخابات بايد با هدف تقويت منابع مادي و معنوي جامعه باشد، نه آنكه همه اين منابع را قرباني به قدرت رسيدن كسي كنند كه گمان دارند از خودشان است. وقتي امام زمان (عج) را هم به خواب ميآورند تا بلكه بر رقيب پيروز شوند، نتيجه همين ميشود كه ميبينيد. اكنون بزرگترين انشعاب فرقهاي در جريان اصولگرايي شكل گرفته است. براي اينكه مخاطبان اصولگرا اين يادداشت تا حدي با پيام آن همراه شوند، متذكر ميشوم كه مهمترين ايراد من به دوستان اصلاحطلب در جريان انتخابات سال 1388 اين بود كه انگيزه آنان براي كوشش در شكست دادن احمدينژاد، انگيزه محترمي بود و خطر را براي كشور هم درست فهميده بودند. ولي اين انگيزه و اين درك درست توجيهكننده هر اقدامي نيست. اقداماتي كه براي يك انگيزه درست سياسي اتخاذ ميشود، بايد فارغ از اهميت آن انگيزه به طور مستقل قابل دفاع باشد چرا كه ممكن است اقدامات نادرست موجب تحقق نتيجه معكوس شود و مصداق از قضا سرانگبين صفرا فزود شود و اتفاقا ديديم كه چنين هم شد. اصلاحطلباني كه براي خلاص كردن كشور از چهار سال اول احمدينژاد وارد انتخابات شدند، نهتنها آن هدف را نتوانستند محقق كنند (به هر دليل) بلكه چهار سال دومي را شاهد شديم كه دهها برابر خسارتبارتر از چهار سال اول بود. مشكل اصلي اين بود كه اعتبار و اهميت يك انگيزه توجيهكننده اقدام سياسي نيست. اكنون همين را بايد خطاب به اصولگرايان گفت. انگيزه شما براي شكست دادن اين دولت از زاويه خودتان ميتواند مهم و قابل دفاع باشد ولي مبادا مرتكب اشتباه گذشته شويد كه نه تنها خودتان، بلكه كشور هم خسارت خواهد ديد. اين انگيزه امثال بنده از بيان اين تذكر است. زيرا هنگامي كه كل كشور از يك سياست متضرر شود، به طور طبيعي برندهها هم بازنده هستند، چه رسد به بازندهها!
اشتباهي كه در زمان احمدينژاد رخ داد اين بود كه پيروزي را به قيمت توهم و عوامفريبي يا در بهترين حالت عوامزدگي جستوجو كردند. نتيجه آن چه شد؟ از نظر سياست خارجي تحريمهاي گسترده، از نظر اقتصادي، تورم شديد و ركود و رشد منفي و دريغ از افزايش سالانه 20 هزار شغل! همچنين اتلاف صدها ميليارد دلار منابع مادي كشور، از نظر اداري نابودي نظام بروكراسي كشور بدون آنكه چيزي جايگزين آن شود. از نظر اجتماعي رشد شتابان و وحشتناك فساد و نيز كاهش اعتماد اجتماعي و... از نظر فرهنگي رواج دروغگويي و دورويي و بالاخره، از نظر ديني پيوند زدن ذهنيت موعودگرايي با ايران باستان و اين شوهاي اخير كه به مناسبت سال جديد منتشر كردند. آنقدر اين آش شور بود كه يكي از حواريون آن دولت امروز آنان را با عنوان سه... بهاري معرفي ميكند!! متاسفانه هنوز هم برخي از اصولگرايان چنان هويت خود را در دشمني با دولت و اصلاحطلبان تعريف كردهاند كه همچنان چشم اميدشان به آن جريان است.
به نظر ميرسد از همان زمان كه حضور احمدينژاد با منع رهبري نظام مواجه شد، اميد اين بخش از جريان اصولگرايي به بازگشت وي از ميان رفت ولي راه ديگري را پيش گرفتهاند. به جاي اسم او، رسم او را پيشه كردهاند؛ و گمان دارند با دامن زدن به مشكلات اقتصادي يا توزيع خودروهاي آرد و احياناً وعدههاي سرخرمن دادن و 5 برابر كردن يارانهها ميتوانند پيروز انتخابات شوند. اگر احمدينژاد چنين وعدههايي ميداد مبتني بر درآمدهاي بزرگ نفتي بود كه سالانه سر به صد ميليارد دلار ميزد، ولي الان همه اين وعدهها پوچ و توخالي خواهد بود. فارغ از اين نكته رفتار اين گروه از اصولگرايان از دو حال خارج نيست، يا پيشه كردن اين رسم موجب پيروزي ميشود يا با شكست همراه خواهد شد. در صورت شكست مصداق سرشكستگي چوب و پياز خواهد بود كه چگونه يك نيروي سياسي با تمام توان خود وارد چنين ميداني شود و در نهايت شكست بخورد؟
اين موضوع موجب بحران جدي نزد آنان خواهد شد. در بهترين حالت كه انتظارش را داريد اين است كه پيروز انتخابات شويد، در اين صورت سرزمين سوختهاي را ايجاد خواهيد كرد كه امكان تحقق هيچ برنامه و هدف سازندهاي را نخواهيد داشت. از نظر اخير و به لحاظ جناحي اين امر به نفع اصلاحطلبان است، ولي چون كل كشور دچار مشكل خواهد شد، مآلاً اصلاحطلبان نيز زيان خواهند كرد. به نظر ميرسد اين دسته از اصولگرايان حاضر نيستند كه تبعات و نتايجي كه بر سياستهاي آنان بار ميشود را به درستي تحليل كنند.
فرض كنيم اقتصاد و فقر مساله اصلي است. در اين صورت تكيه بر سياست توزيع كالا از منابع عمومي، شكست بعدي است كه به مراتب از شكست اول بدتر است. كمترين انتظار اين است كه سياستگذاران انتخاباتي، حداقل به سه ماه بعد از انتخابات هم فكر كنند. سياست در 29 ارديبهشت سال 1396 به پايان نميرسد. 29 ارديبهشت امسال خط پايان نيست، بلكه خط آغاز است. بهتر است آن قدر انرژي و منابع خود را مصرف نكنيم كه پس از آن ياراي رفتن نداشته باشيم.