سياست خارجي امريكا را بايد در بطن تحولات انتخاباتي اين كشور مورد تجزيه و تحليل قرار داد. شايد بيسابقهترين انتخابات از منظر تحقق پيشبينيها، ابهام در خواستهها، ميزان مشاركت طبقه متوسط، انتخاب چهرههايي كه براي پستهاي مهم و حساس برگمارده شدند كه با شاخصهايي همچون غيرسياسي بودن و واژههايي همچون بنگاهداري، تندرو و جنگطلب بودن در امريكا نامگذاري شدهاند، اتفاق افتاده است.
خبراقتصادی - اين عوامل يك منطقي از پيشبيني ناپذيري و ابهام را پيش روي تمام تحليلگران قرار داده و شايد هم براي نخستينبار است كه پديده انتخابات امريكا، اين همه تزلزل و ترديد در ميان متحدان و بازيگران عمده نظام بينالملل و غيربينالملل در پي داشته است. تزلزلهايي كه از كاهش قيمت بورس گرفته تا جريانهاي نقدينگي و افزايش قيمت كالاها و فلزات در جهان به وقوع پيوسته است.
اين امر نشان ميدهد همانطور كه در انتخابات خود «دونالد ترامپ» يكتنه به مثابه يك حزب حركت كرد، در تحولات سياست خارجي هم به مثابه يك دولت عمل ميكند. اين در حالي است كه اگر از لحاظ منطقي نگاه كنيم، طبيعي است كه ترامپ را با همان شاخصهايي كه در انتخابات به پيروزي رسيد، در سياست خارجي نيز تحليل كرد. اين تحليل خودبهخود دو شاخص پيشبينيناپذيري و ابهام را پيش روي بسياري از افراد قرار داده است. اما همانطور كه اين پيشبينيناپذيري در مورد روند انتخابات وجود داشت و همچنان هم ادامه دارد، مشخص نيست كه روند نتايج و اعلام آرا به چه سمت و سوي خواهد رفت. آيا منتقدان ميتوانند در آخر يك «هكگيت» مشابه «واترگيت» كه بحران و تغييراتي را در ساختار قدرت به همراه داشت، در بياورند يا نه در نهايت تسليم نتيجه آرا خواهند شد و دولت ترامپ روي كار خواهد آمد. صرفنظر از هر گزينهيي كه به وقوع بپيوندد كه در دايرهيي از ترديد قرار دارد، بايد اين واقعيت را پذيرفت كه اين چهرهها و سياستها با محوريت خود ترامپ حركت خواهند كرد. در اين ساختار هر چند كه اين نظام رياستي است، وجوه برجستهتر ترامپ را در همه حركتها و سياست خارجي مشاهده ميكنيم.
تحليلهاي موجود دو موضوع را به خوبي به نمايش ميگذارند. عدهيي تحليل تحولات ايالات متحده امريكا را از منظر غيرسياسي بودن چهرهها و خود ترامپ مطرح ميكنند. از ديدگاه اين گروه، اين تحولات مشكلات عديدهيي براي سياست خارجي امريكاييها در تعامل با ساير بازيگران در مناطق به همراه خواهد داشت و عمدتا هم در اين مورد هشدار ميدهند. اما برخي ديگر بر اين باورند كه غيرسياسي بودن ترامپ و كابينه منتخبش، نهايتا ممكن است انزواگري بيشتر امريكا، تقابل اين كشور با برخي بازيگردانان اقتصادي و فاصله گرفتن از جهانيگرايي مطرح شده را بهدنبال داشته باشد كه مورد تاييد امريكا باشد. اما در نقطه مقابل اين ديدگاهها دو موضوع را بايد درنظر گرفت: 1- تجربه غيرسياسيوني مثل «رونالد ريگان» نشان ميدهد در زماني كه او به قدرت رسيد، عدهيي از غيرسياسي بودن و عدم تبحر ريگان در سياست خارجي هميشه نگران بودند، اما در عمل وي بسيار موفق عمل كرد و بيشتر كارها را مديريت و به نتيجه رساند. 2- بسياري از كساني كه از جلسات مصاحبه با ترامپ بيرون آمدند بر اين باورند كه مواضع رييسجمهور آينده امريكا، عمدتا مواضع اعلامي او است و مطمئنا زماني كه او سكانداري قدرت را برعهده بگيرد، اين مواضع توسط ساختارهاي كارشناسي، ساختارهاي نظام سياسي و نهايتا نظام توازن قدرت مهار شود. تا زماني كه تيم نهايي دولت ترامپ مشخص نشود و اين تيم بهخصوص در حلقه انتصابات راي سنا را اخذ نكند، پيشبينيها بسيار دشوار خواهد بود. به همين دليل همانطور كه براي مشخص شدن نتايج، مردم منتظر بازشماري آرا ماندهاند و براي قطعي شدن نتايج آرا انتظار نهادهاي اطلاعاتي و دادگاهها را ميكشند، در مورد تبلور سياست خارجي هم چارهيي نخواهيم داشت جز اينكه با يك نگاه واقعيتها و با نگاه ديگر با رصد كردن رفتارهاي ترامپ و با حضور او و واقع شدنش در دل ساختارها، ميتوان نتايج عيني و عملكردي سياست خارجي را مشاهده كرد. به همين خاطر شايد صحبت از قطعيت در اين خصوص خيلي زود باشد يا به گونهيي صدور احكام كلي و قطعي نتايج ديگري را در پي داشته باشد.
از سوي ديگر علائم و هشدارهايي كه در دوران موضعگيريهاي انتخاباتي توسط ترامپ مطرح شده و اين ديدگاهها توسط جرياني از اعضاي ارشد جمهوريخواه و اعضاي كنگره تاييد شده، نشاندهنده موضع ترامپ و تيم او نسبت به برجام است. اما درمورد اينكه واكنش به سند برجام حذفي است يا تعديلي، تحليلها و تفسيرها متفاوت است. عدهيي از منظر بدبيني بر اين باورند كه ترامپ كليات برجام را به چالش خواهد كشيد اما در آن سو عدهيي ديگر معتقدند رفتار اعلامي ترامپ را نبايد مورد تحليل قرار داد، چون به قدري هزينههاي اين رفتار براي ايالاتمتحده امريكا سنگين خواهد بود كه بسيار بعيد است رييسجمهور بيزينسمن امريكاييها كه با قواعد سود و زيان در بازارها آشنايي دارد، اين تصميم را اتخاذ و چنين اقدام خطرناكي را اجرايي كند. اما در عين حال نبايد اين مواضع اعلامي را از نظر دور داشت يا تماما با اتكا به اين مواضع اعلامي حركت كرد.
اين درحالي است كه متغيرهاي تاثيرات منفي برجام را از چند ناحيه ديگر نيز ميتوان رصد كرد. در اين خصوص ميتوان از مذاكرات نتانياهو و ترامپ، اقدامات و لابي كشورهاي عربي درمورد مهار ايران و برجستهنمايي تهديد ايران در منطقه و همچنين جريانهاي تندرو جمهوريخواه در تحولات و موضع داشتن آنها نسبت به انعطاف باراك اوباما به عنوان سيگنالها و مولفههاي منفي در پيشبرد روند برجام نام برد. با اين حال در اينكه آيا ترامپ بتواند در انجام تصميم خود اين هزينهها را متقبل شود يا بتواند همراهي متحدين خود را داشته باشد و همچنين اين تصميم فشارهايي روي اين كشور نداشته باشد، بايد كمي تامل كرد.
نویسنده: سيدجواد صالحي استاد روابط بينالملل