اين پژوهش اهم دلايل كاستي پژوهشها را به «مساله محور نبودن»، «صورتبندي افراطي رياضي»، «ناآشنايي با ساير علوم اجتماعي» و «نبود تفكر نقادانه» مرتبط ميداند.
خبراقتصادی - هادي سلگي: يك مطالعه علمي در زمينه پژوهشها و مقالات اقتصادي انجام شده در ايران، نشان ميدهد اين پژوهشها در يك چارچوب نظري انتقادي دچار فقر معرفتي بوده و تاثير بسيار اندكي بر جهان واقع دارند.
مطالعه مذكور كه به دست محمود محمودزاده دانشيار گروه اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد فيروزكوه انجام گرفته است، از اين جهت اهميت دارد كه اخيرا بسياري كارشناسان علوم اجتماعي از نوعي مهندسي كردن علم اقتصاد انتقاد ميكنند.
اين كارشناسان كه عمدتا خارج از فضاي اقتصادي و بيشتر در دايره جامعهشناسي آنهم با گرايش چپگرايانه قرار دارند، تمركز خود را از حوزه تخصصي خود به اقتصاد منتقل كرده و فكر ميكنند در ايران پروژهيي با رويكرد اقتصاد بازار سعي در نئوليبراليزه كردن اقتصاد و انديشههاي اين حوزه از طريق جدا كردن اقتصاد از بستر اصلي آن (علوم انساني) و نفوذ در حوزه سياستگذاري از طريق نهادسازيهاي دانشگاهي و حاكميتي داشتهاند؛ پروژهيي كه از نظر آنها توانست مكتبي موسوم به نياوران و موسسههاي متبوع آن در دانشگاه شريف، صنعتي اصفهان و... را به حوزه دانشگاهي و سياستي كشور بياورد.
مسالهدار كردن و پوشش كمي مسائل اقتصادي از نظر آنها به اين دليل است كه اصولا علوم انساني كه يكي از رشتههاي اصلي آن اقتصاد است با جامعه و نهادهاي اجتماعي كه خاصيتي غير جزمي و قطعي دارند، سرو كار دارد و به اين اعتبار نميتوان با يك جزميت رياضياتي با آن برخورد كرد و اگر اين اتفاق ميافتد تنها يك پروژه سياسي و ايدئولوژيكي براي انقياد بر تفكر انتقادي و انسداد تضارب آرا براي اجراي طرحهاي خصوصيسازي و سود محور است؛ موضوعي كه اقتصاددانان كلاسيك و بعد از آن نئوليبرالها در انديشههاي خود به كار بستند. ماركس در كتاب سرمايه در نقد اقتصاد كلاسيك ميگويد: «علم اقتصاد آشكارا شكل از خودبيگانهيي از رابطه اجتماعي را به جاي شكل اصلي، ضروري و طبيعي مينشاند». از نظر ماركس مالكيت خصوصي، رقابت و حرص و آز تنها در شرايط خاصي از وجود انسان پيدا ميشود كه اقتصاد كلاسيك آن را شكل ضروري، اصلي و نهايي آن قلمداد ميكند.
علاوه بر اين يكي ديگر از فيلسوفان علم كه به نحله فكري ليبرالها تعلق دارد و چارچوب نظري تحقيق حاضر روي نظريه او قرار گرفته است؛ پوپر و تفكر انتقادي است. در تفكر انتقادي فرض ميشود همه معرفتهاي انساني همراه با خطاست، وليكن معرفت سره از ناسره را ميتوان بازشناخت. بايد از اموري ازقبيل توجيه و اثبات دوري كرد و ميتوان از طريق ابطال فرضيهها سراغ «واقعيت» رفت. فقط حذف خطاهاست كه زمينه را براي درك واقعيت فراهم ميكند. نگرش انتقادي در مقابل رويكرد جزمي قرار ميگيرد كه از نظر وي اثبات قوانين در اين رويكرد از طريق جستوجوي شواهد تاييدكننده و چشمپوشي از موارد ابطال است. سنت رويكرد عقلانيت، مباحثه آزاد و آزمون نظريهها براي كشف كاستيها، اصلاح و احتمالا كنار گذاشتن و جايگزيني آنهاست.
پوپر واقعيت محسوس را به 3جهان تقسيم ميكند. منظور از «جهان 1» همان جهان فيزيكي است؛ يعني درختان، سنگها، ميدانها و نيروهاي فيزيكي، شيمي و بيولوژي. منظور از «جهان 2»؛ جهان ذهن و روان است. جهان 2، جهان احساس بيم و اميد، قواي معطوف به كنش و تمامي انواع تجربيات ذهني است اعم از تجربيات خودآگاه و ناخودآگاه اما جهان3؛ نتيجه و برآيند تعامل دو جهان 1 و 2 است.
منظور از جهان3، جهان فرآوردههاي ذهن انسان است. همچنين آثار هنري و ارزشهاي اخلاقي و نهادهاي اجتماعي در اين جهان واقعاند. پوپر براي پيشبرد بحث، جهان3 را عمدتا به جهان كتابخانـههاي علمي، كتابها، مسائل علمي و نظريهها (نظريههاي درست و نادرست) محدود ميكند. كتابها، مجلات و كتابخانهها هم به جهان 1 و هم به جهان 3 تعلق دارند. براي نمونه جايگاه جنبههاي معنايي و مفهومي نظريات اقتصادي در جهان 3 است و جايگاه مصداقي از اين تئوريها در قالب يك كتاب يا هر فرآوردهيي در جهان1 است كه بر حالات ذهني و رواني ما در جهان2 اثر ميگذارد.
تحقيق صورت گرفته، چارچوب نظري خود را بر اين 3جهان قرار ميدهد و با تحليل آماري مجموعا 1285مقاله علمي-پژوهشي در ايران به اين نتيجه ميرسد كه 96درصد مقالات، با عنوان كاربردي و 99درصد با روش علي و بهرهگيري از مدلهاي اقتصادسنجي در محورهاي «اقتصاد كلان و پولي»، «اقتصاد بينالملل»، اقتصاد مالي و اقتصاد كشاورزي و محيط زيست نگارش شدهاند. يافتههاي مبتني بر تحليل اين نوشتهها با نظريه 3جهان و تفكر نقادي پوپر آشكارا نشان ميدهد گستره «جهان 3» پژوهشهاي اقتصادي محدود است كه علت آن فقر «جهان 2» دانشوران اقتصادي است. با توجه به فقر «جهان 2 و 3،» اثرگذاري دانشآموختگان در «جهان1» نيز اندك است. بر اساس اين مقاله دلايل اصلي فقر معرفتي پژوهشها مساله محور نبودن، صورتبندي رياضي، مدلگرايي افراطي و پرهيز از روششناختي متنوع است.
موضوع جالب توجه ديگر در تحقيق مذكور اين است كه گستردگي حوزههاي تحقيقي در ايران نسبت به كشورهاي ديگر بسيار محدود است. مطابق توصيفات اين پژوهش از جامعه آماري خود تعداد 1285مقاله از 8مجله، طي سالهاي 1380 تا 1390 علمي-پژوهشي اقتصادي نمايه شده در پايگاه استنادي جهاد دانشگاهي (SID 0931)گردآوري شده است كه موضوعات مقالات بر مبناي عناوين، چكيده، واژگان كليدي مقاله، شناسايي شده و بر اساس استاندارد بينالمللي ادبيات اقتصادي شدهاند. اين مقالات تنها در 20گروه يا حوزه فكري انجام شده، اين در حالي است كه بر اساس مطالعات اين تحقيق در كشـورهاي پيشـرو در اقتـصاد، دسـتكـم در 134حوزه فكري و علمي مقاله منتشر ميشود. در ايران گستره تحقيقات متفاوت است. يافتههاي آماري به دست آمده از مجلات اقتصادي ايران عبارتند از:
2.9درصد مطالعات عملي و يكدرصد مقالات بنيادي و 96.4درصد كاربردي هستند. همچنين 99درصد مقالات به روش علت و معلولي انجام شدهاند و بيش از 95درصد مقالات از روشهاي اقتصادسنجي بهره بردهاند.
تحقيقات بنيادي، تحقيقاتي هستند كه مرزهاي دانش را گسترش ميدهند، اين تحقيقات زمانبر و هزينهبر بوده و بعضا پس از سالها نقد و بررسيهاي تحليلي، حالت كاربردي پيدا ميكنند اما تحقيقات كاربردي به دنبال به كار بستن علم و دانش براي برطرف كردن مسائل هستند. اين نوع تحقيقات با استفاده از معلومات كسب شده و با تاكيد بر قوانين، نظريهها و نتايج تحقيقات بنيادي براي رفع نيازمنديهاي بشر، بهبود و بهينهسازي ابزارها و روشها، براي توسعه رفاه و ارتقاي سطح زندگي صورت ميگيرد.
همچنين يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد تمركز مقالات مربوط به اقتصاد كلان و پولي 15.56درصد، اقتصاد بينالملل 15.17درصد، اقتصاد مالي 12 84درصد، اقتصاد كشاورزي و محيط زيست 10.58درصد و اقتصاد خرد 8/9درصد بوده است و سهم اين 4محور از مقالات منتشرشده بيش از 60درصد است. محورهاي فكري مانند تاريخ انديشه اقتصادي، نظامهاي اقتصادي و تاريخ اقتصادي و حتي برنامههاي پژوهشي جديد ازقبيل حقوق و اقتصاد، اقتصاد شهري، محيط كسب و كار و بهداشت و آموزش اقتصاد مورد توجه و استقبال پژوهشگران ايراني نبوده است. به نظر ميرسد دسترسي به منابع و پايگاههاي داده اقتصاد كلان و خرد در هدايت و جهتگيري علايق محققان موثر بوده و ظاهرا مسالهيابي و تحقيق در زمينههاي نو كه همچون كار در معدن دشوار و طاقتفرساست، در كانون توجه محققان نيست.
راهكارها براي تقويت جهان3
از نظر اين گزارش بررسي و ارزيابي قوت، كيفيت و ضعف ترجمهها و تاليفها، فعاليت متنوع نشريات تخصصي، گسترش فعاليتهاي نقادانه در رسانههاي عمومي، مساله محوري شدن دانشگاهها موجب خواهد شد دامنه آگاهيها گسترش يابد و بدين طريق جهان2 دانشآموختگان غني خواهد شد. از ديگر راهكارها براي تقويت جهان3، طراحي معرفتهاي نوع دوم است. وقتي يك شاخه علمي گسترش مييابد معرفتهاي جديدي براي ارزيابي قوت و ضعف نظريهها شكل ميگيرد كه اصطلاحا به آن معرفتهاي نوع دوم گفته ميشود. نقش علوم مرتبه دوم ارزيابي نقادانه معرفتهاي مرتبه نخست است. هر اندازه توصيف و تجويز آنها دقيق باشد، زمينه براي تحولات علمي فراهم خواهد شد. براي مثال معرفتشناسي و روششناسي علم اقتصاد از معرفتهاي نوع دوم است.
دغدغه اصلي رشتههاي علوم اجتماعي بايد همين انسانهاي پوست و گوشت و خوندار باشد زيرا اينها واقعيت هستند. او اگر افسرده يا فقير باشد يعني پيشرفت آن با مشكل همراه است. كاستن از رنج انسانها معيار مناسبي براي علوم اقتصادي به حساب ميآيد. يافتههاي اين تحقيق ميگويد كه بايد زمينهها براي كثرتگرايي معرفتي، رشد معرفتهاي نوع دوم و فضا براي تفكر نقادانه در دانشكدههاي اقتصادي فراهم شود و دانشوران اقتصادي با آموختههاي ساير رشتهها ازقبيل علوم سياسي، علوم اجتماعي، روانشناسي و فلسفه آشنا شوند تا با تقويت جهان سوم خود، آستانه درك و آگاهي خود را تغيير دهند.
با طرح ديدگاههاي مختلف، ترويج تفكر نقادانه، آشنايي با معرفتهاي نوع دوم و رشتههاي علوم اجتماعي، پيشرفتهاي تازه گشوده خواهد شد و اين علم را در حل مسائل جامعه تواناتر خواهد كرد. البته بايد اين را هم اضافه كرد كه يكي از طرفداران همين نحله فكري (اقتصاد مبتني بر رياضيات) معتقد است مساله اصلي رياضيات نيست بلكه اين محققان هستند كه استفاده خارج از قاعده از آن ميكنند و به نتايج غيرواقعي ميرسند.
بنابراین این که همیشه در شرایط مناسبی بوده اند و راحت بوده اند، درست نیست آنها نیز مشکلات و چالش ها و دغدغه های خود را داشته اند.... اما پشتکار بسیاری از خود نشان داده اند و همچنان در بدنه کارشناسی و مدیریت اقتصادی حضور دارند.... لذا همه چیز را نمی توان با پول و درآمد ارزیابی کرد. ضمن این که نقش آنها در سیاست های اقتصادی و نگرش موجود قابل انتقاد بوده و هست...