اگر بانک را نهادی بدانیم که ۹۵ درصد پول و نقدینگی کشور را منتشر میکند و به موارد مصرف آن تخصیص میدهد، آنگاه میتوانیم یادآور شویم بانکی که با بدهکار کردن خود، پول خلق کرده به ازای آن، کدام داراییها را اکتساب کرده و ترکیب ترازنامهاش را چگونه تغییر داده است. آیا اعتبار جدید صرف تأمین مالی بخشهای مولد، فعالیتهای کارآفرینانه، و محصولات مورد تقاضای مردم شده است یا صرف اقدامات غیرمولد، سفتهبازی روی داراییهای موجود، تسهیلات رابطهای ناسالم و … شده و قدرت خود را صرف متلاشی کردن تار و پود اقتصاد کرده است؟
خبراقتصادی - سوال این است که بانک از قدرت خلق پول خود برای «درست کردن» استفاده کرده یا برای «خراب کردن»؟ خدمت پول به تولید و سرمایهگذاری یعنی ساختن اقتصاد و انحراف پول از بخش واقعی یعنی تخریب آن.مسأله فقط کمیت پول و نقدینگی نیست و کیفیت خلق پول نیز به اندازه کمیت آن حائز اهمیت است؛ بانکها باید به نحوی هدایت و اداره شوند که نقش سازنده پول را در کانون توجه قرار دهند.
اگر منافع بانکها اقتضا نکند که وارد تأمین مالی تولید شوند، چه مسئولیتی متوجه آنها است و نهاد ناظر چه زمانی متوجه تصمیمات بانکها در خصوص نحوه تخصیص اعتبارات میشود؟
ممکن است یکبانک منابع خود را صرف ساختن مجتمعهای فروشگاهی بزرگ مقیاس کنند و هزاران میلیارد تومان نقدینگی جدید را صرف این کار کنند. ممکن است یک بانک پول جدید را برای تأمین واحد مسکونی یا پرداخت حقوق به کارکنان شاغل در نهادی کنند که سهامدار بانک است. ممکن است یکبانک منابع خود را صرف ایجاد حباب در بازار ثانویه کنند. ممکن است یکبانک پول جدید را برای پرداخت بهره روی سپردههایی کنند که ما به ازای آنها در سمت راست ترازنامه بانکها، دارایی وجود ندارد.
همه این اقدامات نقدینگی مخرب و خود افزا را در کشور افزایش میدهد و سوال این است که مسئولیت بانکها در قبال آثار سوء چنین تخصیصهایی چیست؟ بین مدیرانی که نقش مؤثری در تأمین مالی فعالیتهای مولد بازی کردهاند و مدیرانی که این چنین منابع حیاتی کشور را از بین میبرند و سفته بازی را به زیان تولید و کارآفرینی سودآور میکنند، چیست؟ آیا نظام حکمرانی و تدبیر امور تمایزی بین این نوع بانکها قائل میشود یا به سودآوری ناشی از فعالیتهای سوداگرانه به همان نسبت پاداش میدهد که به سودآوری ناشی از پشتیبانی تولید؟
نکته دوم اینکه فناوریهای نوین نظیر زنجیره بلوک، قراردادهای هوشمند و پول دیجیتال بانک مرکزی، امروز امکانی را فراهم میکند که هم مدیران بانک در لحظه متوجه شوند در اقصا نقاط کشور ترازنامه آنها چگونه در حال تغییر است و هم کنترل بانک مرکزی بر جریان وجوه مالی را افزایش میدهد و این امکان بی نظیری را برای شفافیت، مبارزه با پولشویی، فرار مالیاتی و نظایر آن ایجاد میکند.
مدل کسب و کار بانکی معیوب و نیازمند اصلاح است. گاهی کسب و کار بانکی معطوف به تأمین مالی و اعطای تسهیلات به یک واحد تولیدی معطوف میشود که در مقایسه با تأمین مالی فعالیتهای غیر تولیدی یک گام به جلو است. اما راه مؤثرتر تأمین مالی زنجیره ارزش است آن هم نه از طریق اعطای تسهیلات و اخذ وثیقه، بلکه از طریق اعطای خط اعتباری بر مبنای شایستگی اعتباری.
کسب و کار بانکی در حال حاضر برای خود یک منطقه امن را شناسایی کرده است و حاضر نیست به راحتی از آنجا خارج شود. این منطقه امن سه رکن دارد: اعطای تسهیلات، دریافت نرخ بهره و انجام عملیات در بالای خط ترازنامه. اما منطقه فعالیتی که اقتصاد به آن نیاز دارد و تلاش بیشتر شبکه بانکی را میطلبد، مستلزم اعطای خط اعتباری، دریافت کارمزد و عملیات در زیر خط ترازنامه است.
ما نیاز داریم در عملیات بانکی از منطقه یک به منطقه دو گذار کنیم یا لااقل منطقه دو را هم در کنار منطقه یک تعریف کنیم و این مستلزم آن است که بانکها به این سمت هدایت شوند. گاهی مقررات ما بانکها را میترساند که به این سمت بیایند. برای آنها راحتتر است که همچنان تسهیلات بدهند و وثیقه بگیرند، در حالی که برای تأمین مالی زنجیره ارزش ما به خط اعتباری نیاز داریم نه به تسهیلات. هزینه خط اعتباری بسیار کمتر از تسهیلات است و پرداخت هزینه زمانی فعال میشود که منابع بانکی استفاده میشود. تنها در این مقطع زمانی است که منبع از زیر خط به بالای خط میآید. به هر حال این یک تغییر پارادایم بزرگ است که لازم است به سمت آن حرکت کنیم.
در شبکه بانکی ما همه بانکها در پارادایم موجود کارکردهای مشابهی دارند و برای آنها کار ویژه مشخص و متمایز تعریف نشده است. در قانون عملیات بانکی بدون ربا توجه ویژهای به بانکداری سرمایهگذاری شده است و عملیات بانکی در قالب بانکداری تجاری، توسعهای و تخصصی تفکیک نشده و نوع اخیر عملیات بانکی نادیده گرفته شده است.
آنچه در بازنگری قانون بانکداری نیاز است این است که به سایر انواع عملیات بانکی توجه کنیم و بانکها را بر اساس کارکردهای آنها تفکیک کنیم.