از زمان جنگ داخلی آمریکا، تنها یک رئیسجمهور با رکودی که در دو سال پایانی اولین دور ریاستجمهوریاش داشت، توانست در انتخابات دوباره پیروز شود: ویلیام مککینلی در سال ۱۹۰۰میلادی.
از آن زمان، تمام چهار رئیسجمهوری که در دورانشان رکود اقتصادی وجود داشت در انتخابات برای رسیدن به دور دوم ریاستجمهوری شکست خوردند: ویلیام تافت، هربرت هوور، جیمی کارتر و جورج هربرت واکر بوش.
به همین ترتیب، تمامی۱۰رئیسجمهوری که با رکود مواجه نبودند در دور دوم پیروز شدند: وودرو ویلسون، فرانکلین روزولت، دوایت آیزنهاور، ریچارد نیکسون، رونالد ریگان، بیل کلینتون، جورج بوش و باراک اوباما.
وقتی تمام انتخاباتهای ریاستجمهوری را در نظر بگیرید (نه فقط روسایی که در انتخابات دوباره شرکت میکردند)، حزب در قدرت ۱۳رقابت از ۱۹ رقابت آخر را که چنین رکودی وجود داشته باخته است.
از ۲۱ رقابت ریاستجمهوری آخر که رکودی وجود نداشته، حزب رئیسجمهوری وقت در ۱۶مورد از آنها پیروز بوده است. با تمام مقایسههای تاریخی درخصوص انتخاباتهای ریاستجمهوری، ما با دادههای محدود و مجموعهای از متغیرهای مستقل مواجه هستیم. بنابراین نمیتوانیم نتیجهگیریهای قطعی و فوری داشته باشیم. بهعنوان مثال، اگرچه مککینلی (بیستوپنجمین رئیسجمهوری آمریکا) تنها شخصی بود که با وجود رکود در انتخابات چهار سال دوم پیروز شد، مقامهایی هم بودند که پس از گذراندن دورهای بهعنوان معاون رئیسجمهوری، با وجود رکود در انتخابات شرکت کردند و پیروز شدند از جمله تئودور روزولت در ۱۹۰۴ و کالوین کولیج در ۱۹۲۴. در نظر گرفتن زمینههای چنین تحولاتی نیز اهمیت دارد. رکودهای اقتصادی که در میانه جنگ داخلی و رکود بزرگ به وقوع پیوستند و مشخصا پیش از سه دوره از انتخابات بودند اکنون دیگر چندان شایع نیستند. از زمان شروع رکود بزرگ تنها پنج نمونه وجود داشته؛ که در هر پنج مورد نیز حزب در قدرت نتیجه انتخابات را واگذار کرده است. به همین ترتیب، تمامی ۹ رئیسجمهوری که برای یک دوره چهار ساله دیگر نامزد شدند و رکود نداشتند، موفق عمل کردند.
حالا هم یک رکود اقتصادی میتواند برای ترامپ آسیبرسان باشد. میزان محبوبیت رییسجمهوری فعلی آمریکا به پایینترین سطح در اواسط دهه ۴۰ رسیده است، حتی با یک اقتصاد قوی و نرخ بیکاری ۳.۷ درصدی. برخی از نظرسنجیها نشان میدهد اکثریت آمریکاییها عملکرد کاری او در اقتصاد را تایید میکند اما رضایت آنان در هیچ کدام از مسائل دیگر به ۵۰ درصد هم نمیرسد. به همین دلیل است که بیشتر کارشناسان شانس انتخاب دوباره او را حدود ۵۰ – ۵۰ یا حتی کمتر میدانند. یک دودستگی میان سیاستمداران و صاحبنظران وجود دارد؛ از جمله برخی بر این باورند که اندکی افول در اقتصاد آمریکا نمیتواند باعث کاهش چشمگیر حمایت رایدهندگان از ترامپ شود، خصوصا اگر او بتواند حامیانش را متقاعد کند که بانک مرکزی آمریکا مقصر است یا اینکه این جنگ تجاری با چین ارزش درد اقتصادی زودگذر را دارد. اما واقعیت این است که ترامپ نمیتواند در بلندمدت کوچک شدن جمع حامیانش را تحمیل کند. از این منظر، اگر پیشگویان اقتصادی در مسیر درست قرار داشته باشند، جنگ تجاری و رکود ناشی از آن ریسک بزرگی است که دونالد ترامپ به جان میخرد.